رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق 3

سوار کاران قزاق و قوم قزاق در سفرنامۀ ناصر الدینشاه قاجار

ناصرالدین ‎شاه قاجار در سال 1290 هجری قمری از راه روسیه عازم نخستین سفر خود به فرنگستان شد. در این سفر هنگام ورود به خاک روسیه و نیز در بازگشت از فرنگ، هنگام عبور از قفقاز، همیشه عده‎ای چابک ‎سوار قزاق با «اونیفورم»‎ های زیبای خود شاه را همراهی می‏ کردند. در موزۀ کاخ گلستان تابلوی زیبایی وجود دارد که ناصرالدین‎ شاه را همراه امپراتور روس هنگام  ورود به «پطرزبورغ»  نشان می ‏دهد. در این تابلو چند قزاق روس، پیشاپیش گارد سلطنتی دیده می‎شوند. در سفرنامۀ ناصرالدین ‎شاه و آثار و نوشته‎های مورخین هیچ‏ گونه اشاره‎ای دایر بر این‎ که ناصرالدین‎ شاه در آن تاریخ فکر تأسیس بریگاد قزاق ایران را در سر داشته است دیده نمی‎ شود، از قزاق‎ ها هم که جزئی از ارتش امپراتوری روسیه بودند در سفرنامۀ شاه به طور عادی یاد شده است.

نقل از سفرنامۀ ناصر الدین شاه در سفر اول خود به فرنگستان در سال 1290 هجری قمری

«دوشنبه 16 ربیع‎الاول 1290 وارد «حاجی طرخان» شدیم ، صبح برخاسته به اطراف نگاه  کردم، دیدم الحمد لله از دریای بزرگ خلاص شده به رودخانۀ وسیعی که اسمش «ولگا» است رسیده‎ا یم، عجب صفائی دارد ! به محض آن که قدم به خشکی نهادیم یکدفعه جمعیت، صدا به «هورا» بلند کردند، «هورا» به ‌اصطلاح روس‏ها عبارت از تهنیت ورود و دعای خیر است که رعیت هنگام عبور پادشاه یا شخص بزرگی در سر راه جمع شده به آواز بلند متفقاً به ادا می‎ رسانند و حال در جمع فرنگ معمول و متداول است. جمعیت فوق‎العاده و همهمۀ غریبی بود، طرفین معابر و راه‎ها چنان‎ که گنجایش داشت مرد و زن ایستاده بودند، طاق نصرتی در کمال رفعت و شکوه ساخته بودند. طاق نصرت را به جهت ورود سلاطین به شهرها می ‎سازند. از دم اسکله الی طاق نصرت زمین را فرش کرده بودند و کلانتر شهر چنان ‏که در روسیه رسم است، هنگام ورود امپراتور و پادشاهان نان ‎و نمک جلو آورد و بر آن نمکدان و دوری نقره مطلّا که نان در آن نهاده [بودند] و تاریخ ورود ما به شهر حاجی طرخان [را] نقش کرده بودند. کالسکۀ روبازی که به چهار اسب بسیار خوب بسته بودند، کالسکه‎ چی موافق قانون روس، جلوی اسب‎ ها را به دست گرفته، ایستاده بود. «پرنس منچیکوف» را با خود در کالسکه نشاندم. یک دسته سوار قزاق هم در عقب کالسکه می‏ آمدند و جمعیت کثیری از زن و مرد و پیر و جوان می ‎دویدند و هورا می ‏کشیدند.»

 

دوشنبه 28 ربیع‏ الاول 1290 «پطرزبورگ»

صبح برخاسته نهار خورده رخت پوشیدم. صدراعظم امروز با اعلیحضرت امپراتور روسیه ملاقات کرد، بعد با امپراتور به کالسکۀ سربازی نشسته، رانیدم برای میدان مشق. دو سه هزار سواره ‏نظام و قزاق برای مشق حاضر کرده بودند. هوا ابر بود. بنای باریدن گذاشت تا تمام لباس تر شد. به میدان مشق رسیده ، سوار بر اسب شدیم. سوارها مشق کردند. بعد از مشق، سواره ‎نظام پیاده شده، مثل سربازها شلیک کردند. بعد سوارهای «چرکس» و «قزاق» و مسلمانان «قراباغ» که متجاوز از صد نفر بودند جلو ما اسب ‎بازی کرده، تفنگ‎ ها و تپانچه‎ ها خالی کردند. چند نفری هم سخت زمین خوردند.

یکشنبه 7 رجب 1290

باید از تفلیس برویم به بادکوبه. شش ساعت به غرب مانده راه افتادیم. پنج کالسکه برای ما حاضر شده بود. به هر کالسکه اسب‎ های متعدد بسته بودند. سوار شده از توی شهر کهنۀ تفلیس رفتیم. جمعیت زیادی بود. از تفلیس که خارج شدیم دیگر در طرفین راه به‎ هیچ ‎وجه آبادی نبود، تا چشم کار می‏کرد صحرا و کوه خاکی بود. در چند «چاپارخانه» ایستاده ، اسب کالسکه‎ ها را عوض کردند. در هر چاپارخانه از سوار و قزاق و مسلمان حاضر بودند که سواره را هم عوض می‎ کردند.

دوشنبه 8 رجب 1290

باید برویم به شهر گنجه، صبح زود برخاسته به راه افتادیم. صحرای گرم و پُرگردوخاک بدی بود. اینجاها محل نشیمن «قزاق تاتار» است. این قزاق‎ها همه مسلمان و چهار پنج خانوار هستند، اما از خانواده‎هاشان در اینجا اثری معلوم نبود.

«قزاق»‌ها بر «چچن» ها برتری دارند

از «ولاد قفقاز» حرکت شد، همۀ صاحب ‎منصبان و مردم متفرقه حاضر بودند. قزاق مخصوص امپراتور پیش کالسکه‎ چی نشسته، قزاق‎ های دیگر پیش‎ و پس و پهلوی کالسکه را فراگرفته  بودند. در هر چاپارخانه که اسب‏ها عوض می‎ شد، سواره‎های قزاق هم عوض می‎ شدند. در این ایالت، دولت، قزاق‎ ها را آورده به چچن‎ها مخلوط و همسر کرده که چچن ‎ها نتوانند شرارت و هرزگی کنند. قزاق‎ ها هیچ کمتر از چچن‎ ها نیستند و بر حسب قوت بدنی و سلامت مزاج و رشادت و سواری بلکه از چچن‎ ها بهترند؛ چراکه دولت از قزاق، سوار و نوکر می‎ گیرد و از چچن نمی‏ گیرد. قزاق در نوکری دولت تربیت شده و در علم و فنون سواری بر چچن‎ ها تفوّق دارد. قزاق‏ ها در دهاتی که سکنی دارند زراعت می‏ کنند ولی به‎ هیچ ‏وجه مالیات نمی ‎دهند، مالیاتشان همان سوار است، و لباس و قمه و زین و یراق و تپانچه به پای خودشان است اما تفنگ و قورخانه را دولت می ‏دهد.

قزاقهای ساکن ایران

چندی پیش به ‎وسیلۀ دانشمند و محقق ارجمند؛ شادروان یحیی ذکاء اطلاع حاصل شد که خانم فهیمه حسین ‎زاده در مورد قزاق ‎های مقیم ایران تحقیقات جالب ‎توجهی انجام داده ‎اند. از آنجا که تصور نمی ‏کردم از قوم قزاق کسانی مقیم ایران باشند، با اشتیاق پی‏ گیر شدم و خوشبختانه به تحقیقات جالب و ارزندۀ ایشان دسترسی یافتم و چون این کار ارزندۀ  پژوهشی شامل فصول مختلف و در حد یک کتاب بود از ایشان تقاضا کردم به انتخاب خود شرح مختصری در این مورد برای انتشار در این کتاب بنویسند. اینک در همین  بخش، پژوهش بکر و خواندنی ایشان از نظر شما خواهد گذشت. توضیح این‎ نکته را نیز لازم می ‎دانم که قزاق‎های مقیم ایران، بازماندگان پناهندگان این قوم در جریان جنگ جهانی اول (1914-1918) اند. به طوری که اطلاع دارید؛ امپراتوری روسیۀ تزاری در سال 1917 توسط انقلابیون سرنگون شد و متعاقب آن جنگ‎ های خونین طولانی بین ارتش سرخ و ژنرال ‎های وفادار به امپراتور جریان یافت و قزاق‎ ها به سنت دیرینۀ قوم خود که وفاداری به سلطنت بود، با حکومت بلشویکی تا آخرین مراحل این نبرد طولانی جنگیدند و باقیماندۀ جنگجویان این قوم پس از شکست ژنرال‎ های تزاری، با رها کردن هست ‎و نیست خود، به ایران پناهنده شدند. از آن تاریخ تا اکنون 86 سال می‎ گذرد.

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.