رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق-31

دو دسته در دربار شاه-7 نوامبر

«اعتماد نظام» به «مارتیروس خان» گفته است که اکنون در دربار، دو دسته تشکیل یافته است؛ دستۀ اول که اکثریت و نفوذ مطلق دارد به ریاست«فرمانفرما» و خواهرش«حضرت علیا» و «حکیم الملک»؛ دستۀ دیگر، دستۀ مخالف که به«امیربهادر جنگ» و«فراشباشی»… تعلق دارد. گرچه خیلی ضعیف است، ولی بلا شک کلیۀ وزرا که از«فرمانفرما» و تفرعن و حرکات بچه گانه اش ناراضی شده اند، کم کم به این دسته ملحق خواهند گردید. بنابراین همین که«عین الدوله» از جنگل مازندران بیاید، شاه تصور نمی رود در برابر سوگلی خود بتواند مقاومت کند. از این رو «فرمانفرما» بلا شک متزلزل خواهد گردید؛ به خصوص که شاه جسماً و روحاً ضعیف و از کارهای غیرمأنوس دولتی خسته شده است. بنابراین طبیعت آرام و بی تلاطم«عین الدوله» به مانند مخدری که به شخص عصبی داده شود، موجب تسکین خاطر «آبجی مظفر» خواهد بود. ولی اکنون تا موقعی که شاه تحت نفوذ «فرمانفرما» قرار دارد، آن دو به منزلۀ قطب مثبت و منفی دستگاه برق و کشور فلکزده به منزلۀ بیماری است و چون هیچکدام از آن دو اطلاعی از علم پزشکی ندارند، به جای معالجه، بیش از پیش موجب تهییج اعصاب مریض بینوا خواهند گردید. خود«فرمانفرما» شخصی است کوتاه قد و خمیده پشت، گردنش مانند غاز به جلو کشیده، چشمانی از حدقه برآمده، بی اندازه نزدیک بین، عینک مقعر بر چشم، چکمۀ ساقه بلند برقی به پا می پوشد که حلقه بندهای آن مانند دو گوش سیخ ایستاده اند. امروز«فرمانفرما» برای اولین بار با لباس سواره نظام مجار سورمه ای که از سال 1895 در ارتش ایران برای سردارها متداول شده است، ظاهر گردید. لباس فرم آنچنان بد دوخت است که گویی به قامت اموات دوخته اند. دکمه باز و یقه آنچنان فراخ است که گردن باریک «فرمانفرما» به آزادی در آن جا می گیرد و از زیرآن پیراهن خواب چرب و کثیف یقه برگردان نمایان و بند آن بر روی تمثال شاه تلوتلو می خورد…»

نخستین مانور بریگاد قزاق در حضور شاه جدید

«کلنل کاساکوفسکی» در تاریخ بیستم ربیع الاول 1314 که نزدیک به چهارماه از ترور«ناصرالدین شاه» می گذشت، نخستین مانور بریگاد سوارۀ قزاق را در حالی که این بریگاد به دلیل خدمات شایسته ای که انجام داده بود، در اوج قدرت و شهرت و محبوبیت بود، در اردوگاه قصر قاجار برگزار کرد. شرح این مانور نظامی در کتاب«افضل التواریخ» که تاریخ رسمی عهد«مظفری» به شمار می آید، چنین آمده است:

«روز یکشنبه 20 ربیع الاول 1314- بندگان اعلیحضرت اقدس شهریاری روحنا فداه، محض انتظام امور قشونی، بعدازظهر از سلطنت آباد تشریف فرمای اردوی بریگاد سوارۀ قزاق شدند که به رسم سنوات ماضیه، در بالای قصر قاجار تشکیل یافته است. قصر قاجار در یک فرسنگی تهران واقع است به طرف شمال، عمارت شامخه و بناهای عالیه در آن باغ بزرگ ساخته شده و از بناهای خاقان مغفور؛«فتحعلی شاه قاجار» طاب ثراه است.

«جناب اشرف امجد صدراعظم» و«جناب سردار کل» و«جناب نظام الملک» وزیر لشکر و جمعی دیگر از وزرا و سرداران و امرای عسکریه و صاحب منصب نظامی و معلمین ایرانی و فرنگی حضور داشتند. بریگاد سوارۀ قزاق، مشقهای نظامی کرد و دو دسته با یکدیگر جنگ کردند و حمله آوردند، یک دسته فتح کرد. سواره های قزاق، انواع و اقسام هنرها آشکار کردند که شرح آن طولانی است و باعث حیرت می شود. ششصد تومان انعام به سوارۀ قزاق مرحمت شد و به دو پسر چهارساله و شش سالۀ«قاسم آقای سرتیپ» که در مشق قداره و فنون محاربه با یکدیگر، خوب از عهده برآمده بودند، یکی پنج اشرفی از جیب مبارک مرحمت شد و فرمودند که از برای هریک از آن دو طفل شصت تومان مواجب برقرار شود.»

«کلنل کاساکوفسکی» که بریگاد تحت فرماندهی او از نظر نظم و انضباط نظامی در شمار بهترین هنگهای ارتشهای اروپایی بود و در بحرانی ترین روزهای تاریخ معاصر ایران، انتقال بی خونریزی سلطنت را با تدبیر و درایت خود به کمک سیاستمدار برجسته ای چون«میرزا علی اصغرخان امین السلطان» با موفقیت هدایت کرده بود، اینک از دور، ناظر اوضاع و شاهد رقابت حکومتگران جدید و ترکانِ از تبریز آمده است. این نکته ناگفته نماند که«مظفرالدین شاه» درباریان پدرش را آدمخور می دانست و تا مدتها پس از ورود به تهران از درباریان پدر جز«غلامعلی عزیزالسلطان» (ملیجک ثانی) هیچکس را به خود راه نمی داد و از آنها می ترسید؛ علی الخصوص در شکارگاه از آن دار و دسته هیچ کس را به همراهی نمی برد؛ زیرا از جان خود بیمناک بود. از همان روز ورود شاه جدید به تهران، رقابت این دو دسته آغاز شد تا منجر به سقوط«میرزا علی اصغر امین السلطان» شد؛ چنانکه در خاطرات آیندۀ«کاساکوفسکی» خواهد آمد.

207 روز بحرانی

«کلنل کاساکوفسکی» در دنبالۀ خاطرات خود وقایع هفت ماهۀ ایران را از روز ترور شاه تا سقوط«میرزا علی اصغرخان امین السلطان»این گونه تحلیل می کند:

«با تجزیه و تحلیل وقایع این مدت هفت ماهه یعنی از وفات ناصرالدین شاه (19 آوریل 1896) تا روز برکناری صدراعظم (12 نوامبر 1896) که مجموعاً 207 روز میشود می توان این دوره را به پنج دوره تقسیم نمود:

  • دورۀ اول از فوت«ناصرالدین شاه» در شاه عبدالعظیم تا روز ورود«مظفرالدین شاه» به تهران (25 مه 1896). این دوره دوران دیکتاتوری صدراعظم می باشد که«امین السلطان»علاقۀ جهانیان را به خود جلب و نبوغ و توانایی خود را در اداره کردن کشور در دوران آشوب و وحشت و بی صاحبی مملکت به نحو درخشانی به منصۀ ظهور رسانید. این دوره در مجموع 36 روز است.
  • دورۀ دوم از تاریخ ورود شاه به تهران (25 مه 1896) تا ورود«فرمانفرما» داماد و برادرزن شاه از کرمان به صاحبقرانیه؛ مقر ییلاقی شاه (8 اوت 1896) ادامه پیدا می کند. این دورۀ 75 روزه را باید دوران آشنایی«مظفرالدین شاه» به امور سلطنت تلقی کرد. در این دوره اطرافیان شاه با مسائل مملکتی از نزدیک تماس حاصل کرده، با دربار تهران و مسائل و مشکلات آن آشنا می شوند. در همین دوره معلوم گردید که هدف هریک از تبریزیان کدام یک از مشاغل دولتی است. به موازات این آشناییها بین آن عده از تهرانیها که مشاغلشان در معرض مخاطره قرار گرفته بود و رقبای آذربایجانی آنها روابط خصومت آمیزی برقرار گردید و صدراعظم نیز شاه را چنان که باید شناخت.
  • دورۀ سوم از روز هشتم اوت یعنی روز ورود«فرمانفرما» به صاحبقرانیه شروع می شود تا روز 21 اوت که حرمسرای شاه از تبریز به تهران وارد گردید. در رأس حرمسرای شاه متنفذترین زن او که خواهرزن«فرمانفرما» نیز بود، قرار داشت. حرم«فرمانفرما» در 18 اوت 1896 از کرمان به تهران وارد شد. در این دورۀ 13 روزه،«فرمانفرما» که به جای «کامران میرزا نایب السلطنه» حکومت تهران را در دست گرفته بود، شاه را علیه صدراعظم تحریک می کند و بین او و «میرزا علی اصغرخان امین السلطان» صدراعظم، آتش خصومت زبانه می کشید.
  • دورۀ چهارم از ورود خواهر«فرمانفرما» به تهران که زن شاه است (21 اوت 1896) تا 13 روز به طول می انجامد. در این 16 روز طوفانی، زدوبندهای شدید پشت پرده در جریان است و بازیگران پشت پردۀ این دوره«عین الدوله»، «حکیم الملک»، «فرمانفرما» و خواهر«فرمانفرما»هستند.
  • دورۀ پنجم که یک دورۀ 67 روزه است از روزی شروع می شود که شاه و«فرمانفرما» و خواهرش از سلطنت آباد به عشرت آباد منتقل می شوند (6 سپتامبر 1896). این دوره تا روز 12 نوامبر که روز سقوط«میرزا علی اصغرخان امین السلطان» است، ادامه پیدا می کند.»

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.