رفتن به محتوا رفتن به فوتر

انتقاد از کارهای ناپسند در ایام نوروز

فدای وجود مبارکت شوم ، تلگرام احوالپرسی شب پنجشنبه ۱۶صفر زیارت شد و جواب برحسب اقتضاء عرض شد؛ حال خود را مفصلا عرض میدارد،:یک جسد کهنه علیلی دارم که به اختلاف زمان گرفتارِ امراض مختلفه میشود، تاچه وقت از این فعل و انفعال خسته شده ترک علاقه روحانی بشود. “قل یتوَفیکم مَلَک الموت الذی وُکّل بکم” (آیه۱۱،س سجده)؛ گاهی ذات الرّیه، گاهی ذات الجَنب، گاهی کلیه گاهی حبس البول، گاهی ترادف ابوال(سلسله البول)!! معلوم است کسی که از اول شب الی طلوع شمس نوزده مرتبه…. کند نه خواب دارد و نه راحت !باید مثل عسس و سردم دار،این لیالی طولانی را تا صبح مراقب کواکب باشد، از کثرت … سوزنده که به جهت وا ماندن کلیه از عمل مجرا همیشه سوزش دارد،اگر ربع ساعت مهلت خواب در هرساعت باشد یک شبِ من آنهم سوزش ،مانع میشود! در مدت این بیست و پنج روز(فقط) شش (ظرف) ماستخوری آش یا سوپ غذای من بوده است ،” حاضر شده ام برای تبدیل نشآه (نشئه)؛ ولکن به لا زاد و بی توشه”. مگر عقاید حقّه و رجاء به کرم خداوندی ،کاش میتوانستم خود را به مدفن خود (مشهدمقدس) برسانم؛ خدا میداند هیچ چیزی را مایل نیستم زیرا فهمیدم که هیچ چیز فایده نداشته و انسان از روی جهالت گول میخورد، در همه این احوال شاکر بوده ام زیرا که (جسم وجانم) مُلک الهیست”یتصرف فیه کیف مایشاء”شاکر هم انشاالله خواهم بود؛حالا خود بنده کنار اهل خانهِ بشدت ناخوش، بنده طرفی افتاده و او در طرفی افتاده!” اتصل المذمین بالمذمین”. (شاید) اگر بفرماییدکه: (انجا) طهران است و از اطباءفرنگی و ایرانی فراوان دارد!؟ عرض میکنم که راست است ،مراجعات هم شده و میشود، ولکن قلع ماده نمیشود! نمیتوانم عرض کنم که در عرض سال چقدر صرف دوا و طبیب میکنم ،هفت ماه هشت ماه خوب میشود یکمرتبه به لاجهت عود کرده به صورت دیگر ظهور مینماید، جوانی هم که رفته سنّ شیخوخیت هم (بدن) مقاومت ندارد. صدمه ده روز اگر عرض کنم ده ماه، باقیست که راست عرض کرده ام، خصوصا هرگاه اَِلَم روحانی ضمیمه شود، آنوقت (مرض) بقوه مخصوصه بروز مینماید،علی ایُّ حال و تقریر در این ایام مرض، کسی را مهربانتر و با لطف تر از اعلیحضرت همایونی ..خلد ملکه ندیدم با همه گرفتاریهای فوق العاده و نجات از قتل(اشاره به ماجرای سوء قصد به محمد علی شاه است) و با جمیع هموم، ابداََ فراموشم نفرمودند و هر دو سه روز یاد دستخط مرقوم میفرمودند یا آدم مخصوص برای احوالپرسی مامور میداشتند،”من لم یشکرالمخلوق ،لم یشکرالخالق”حتی فرمودند با تمام مشکلات که مرا احاطه کرده (وازشدت ان) شب و روز را تشخیص نمیدهم یکی از هموم من ناخوشی شماست، و نوشته بودند (مقدورم نیست عیادت) با همه شوقی که به دیدار شما دارم ، اکنون که یوم شنبه ۱۸صفر و مصادف با عید (عیدنوروز) و حُمقاء مستسلمین ایرانی است، اگرچه به روایت ضعیفه غسل هم مستحب باشد و یا به یک ، دونفر از اعجام (پارسیان ،غلط نویسان) روایت متضمنه غلطِ ، قرابتیِ قِران (است) و مطلب مهمل هم باشد ؛!(زیرا) اگرچه یازدهم حزیران(عیدنوروزباشد) و نه (در) اول حَمَل ،پس نوروز فُرس باشد نه نوروزِ مرحوم ! سلطان ملکشاه (سلجوقی)،(پس) اختلاق (ساخته و بدعت) در اَعجام باشد و نه اختراع خواجه نظام الملک طوسی!! به هر حال هر جفنگی که باشد، مشروط به سبزه ،تخم مرغ الوان ،ماهی،مرغ سپستان!،سیر و سیب و..(بعلاوه) با جهل به جهت انتخاب اَشیائی که اسامی آن بعضی درعربی وبعضی در عجمی اولش سین باشد! و حال آنکه فصل سین (کلمات واسما سین دار) از دو هزار لغت در عرب و عجم بیشتر است ،(و بعد به بهانه عید ،مبادرت به) قبای قدک چمنی و ناخن سرخ محنّا ،تعفن دهن (ازشرب خَمر)و (تجمع) در سر قمار در پشت بام های حمام و بازار و الی ماشاالله از عنترباز ومیمون باز و شیر وان ولگرد و نقال شاعر والی غیر ذالک (اینهم مفهوم عید در نزد مردم)!!
حالت بنده دو روز است که محتاج به دوا جَسَدانی نیستم لیکن دواءفقره …طول دارد (نبایددارویش قطع شود)، نظر بخوابی که دیدم دراجل (فعلا) تاخیراست، “ولکلّ اجل کتاب ،مایُعمر من معمّرِِلاینقص من عمره” الآیه ،
لذا با این ملاحظات اعتقادیه (به عیدنوروزم) به شما تبریک عرض نکردم و معذورم خواهید داشت، زیرا که برخلاف همه میگویم ، کتاب «زادالمعادِ». مراهم دزدیدند! لذا از این جهت نتوانستم به ثواب آب پاشی کنم و از راسخون در علم مرا به حساب آورند!! (اعمال سفره هفت سین از روی آن بجا آورم) ولذا نشد که هر هفت سلام به آب زعفران بنویسم و شیشه بشکنم و مرحوم سید داداش و آخوند ملا محسن و  میرعلمدار (دوستان دوره کودکی) را فاقد بودم  و شیشه باروتی میزدند (ومیترکاندند) و هنگامه ایی میشد و بنده هم طفل نادان مثل حالا گمان میکردم حادثه بزرگی در دنیا شده که مرحوم! آفتاب به برج خیالی حَمل تشریف آورده (ولطف کرده)و مهمان شده اند‌! وبهار مناطق معتدله شروع کرده وسنبلهای گره زده کُلک میرعبدالخالق و…آق یِل هم میوزد (فکرمیکردیم) قیامتی شده ! خوب و خوش عالَمی بود کاش در همان عوالم مانده بودیم ! روزی یک من گوشت قرمز به بدنم اضافه میشد و نمی کاهیدم ،وقتی آن یا بوهای ده تومانی را سوار میشدم و بیرون میرفتم گمان میکردم در دنیاغیر من کسی نیست ! (حال دانستم) که در دنیا چه نعمتی بهتر از جهالت وچه نقمتی بالاتراز دانایی نیست !!
“انّ الملائکه لتضعَ اجنحتها لطالب العلم’ آنهم صفائی داشت ، البته درخاطر مبارک هست که: سیداحمدِ مرحوم  و سیدعبداللهِ (بهبهانیِ) موجود، داد دل ازکهتر و مهتر گرفتند و من خاک برسر (فقط تقریرات اصول اساتید) نوشتم (درنجف) و شب و روز خودم به هیچ صرف کردم ! بُرد با آنها بود نه با من ،حاصل بنده باخت بود ، (والسلام)

 

از این نامه معلوم می شود که در اوج کشمکش مجلس و محمدعلی شاه حاج میرزا ابوطالب زنجانی که قول داده بود در جریان مشروطیت بی طرف باشد به شدت بیمار بوده است.

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.