رفتن به محتوا رفتن به فوتر

سرنوشت غم انگیز فرمانده کل ارتش روسیه تزاری در ایران

 

سرنوشت «ژنرال باراتوف»  فرمانده کل نیروهای روسیه تزاری و یک افسر جزء دیگر به نام
(مارشال بودینی) که در جنگ جهانی اول  مامور خدمت در دیویزیون قزاق ایران شده بود، بسی شنیدنی و عبرت گرفتنی است. (باراتوف) در سال 1917 که در روسیه تزاری انقلاب شد و امپراتوری رومانف ها سرنگون گردید فرمانده کل نیروهای تزاری در ایران بود. او تمامی تلاش خود را به کار برد که ارتش در حال فروپاشی خود را در ایران سروسامانی بدهد ولی افراد زیر دست او از وی اطاعت نمی کردند در آن ایام  آن قسمت از ارتش روسیه که در ایران بود به 2 دسته تقسیم شده بود، هوادار انقلاب و ضد انقلاب.

سر انجام گروهی از سپاه روس به میهن خود بازگشتند ولی ژنرال ها که می دانستند به محض رسیدن به خاک میهنشان توسط انقلابیون اعدام خواهند شد آواره شدند. «باراتوف» که از ناحیه پا آسیب دیده بود و با چوب زیر بغل لنگ لنگان راه می رفت خود را به خاک عثمانی رساند تا از دسترس بلشویک ها در امان باشد و در آنجا دچار فقر و تنگدستی شد. خان ملک یزدی کاردار سفارت ایران در امپراتوری عثمانی در خاطرات خود می نویسد: که یک روز دیدم «باراتوف» لنگ لنگان به سفارت ایران  آمد. او که در شرایط بسیار سختی بود، تقاضای کمک داشت. اعضای سفارت پولی جمع کردند و به او دادند. این بود سرنوشت فرمانده کل نیروهای ارتش روسیه تزاری در ایران در جنگ جهانی اول  و اما آن افسر جزء، که بودینی نام داشت، به میهنش بازگشت و به انقلابیون پیوست و پس از انقلاب بلشویکی و پیروزی لنین و یارانش، در ارتش سرخ که «تروتسکی» بنیانگذار آن بود به سرعت ترقی کرد و در زمان جنگ جهانی دوم در شمار ( مارشال های اتحاد جماهیر شوروی) بود که بالاترین مقام نظامی محسوب می شد. به نظر می رسد بودینی در دیویزیون قزاق ایران در سالهای جنگ جهانی اول خدمت می کرده است زیرا در پایان جنگ جهانی دوم هنگامی که به افتخار «قوام السلطنه» نخست وزیر ایران در کاخ کرملین ضیافتی برقرار شده بود و «مارشال بودینی» نیز در آن ضیافت حضور داشت  به اعضای هیئت ایرانی گفته بود: من در جنگ جهانی اول در ایران بودم، دوستان ایرانی زیاد داشتم، «رضا خان» و «احمد آقا خان»
(سپهبد امیر احمدی) را می شناختم. صاحب منصبان خوبی بودند  و «رضا خان» دست پرورده ی روسها بود ولی به ما خیانت کرد و با انگلیسی ها همدست شد، کودتا کرد و دشمن ما شد.

ضمناً (شاهزاده دابیژا) که کنسول امپراتوری روسیه در خراسان بود و به دستور او حرم مطهر حضرت رضا(ع) به توپ بسته شد پس از انقلاب روسیه چون امکان بازگشت به وطن را نداشت در همان شهر به گدایی افتاد.

روزگار است آن که گه عزت دهد گه خوار دارد            چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

 

 

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.