کافه قنادی فیروز در خیابان نادری (جمهوری فعلی) نزدیک چهارراه قوام السلطنه
این کافه در خیابان نادری در ضلع جنوبی خیابان نرسیده به خیابان قوام السلطنه قرار داشت، معماری فوق العاده ای داشت در سالن کافه ستون های بزرگی بود که روی آن طاق های ضربی زیبایی کار کرده بودند.
معماری ساختمان کافه بسیار قدیمی بود، به همین علت ترک هایی گاه عمیق در طاق ها وجود داشت، گچ دیوارها نیز گویا نوعی خاص بود که احتمالاً ضخیم تر کار کرده بودند. در آن روزها که گاه با پدر و خانواده یا دوستان پدر به این کافه می رفتم به خصوص پیش از ظهرهای جمعه، نخستین بار با نقاشی آبستره در اینجا روبرو شدم، بعدها با دیدن نقاشی آبستره حس می کردم گویا در گذشته ها چنین چیزی دیده ام، چیزی که به این نقاشی آبستره بیشتر جلوه می داد جارهای زیبا و قدیمی بود که در میانۀ هر طاق قرار داشت. چون روزها هم این جارها روشن بود برای من جلوۀ خاصی داشت. من همیشه شیفتۀ نور و چراغ بوده ام. به این باورم که روشنی چراغ در روز می تواند به محیط زیبایی و جلوۀ خاصی بدهد. این کافه قنادی شیرینی های بسیار خوب و لذیذی داشت و محل برخورد همۀ گروه های اجتماعی- فرهنگی بود و بوی شیرکاکائو و شیرینی فضای آن را فرا میگرفت. چه روزگار خوشی که یادآوری آن هم حس آن طعم خوش را به یادت می آورد. بعد هم همراه پدر و براردان و دوستان پدر از کافه بیرون می آمدیم تا قدم زنان از خیابان های زیبا و با صفا گذشته و به خانه برسیم. رسیدن به خانه، با سفرۀ زیبا و دستپخت لذیذ مادر همراه بود، به خصوص روزهای جمعه در زمستان ها در فضای نیم گرم اتاق ها که معمولاً مهمان هم داشتیم و پیچیدن بوی خوش و بخار غذا که چه لذت وصف ناپذیری را در رگ های تنت جاری می ساخت.
برگرفته از کتاب آن روزگاران تهران، سیاه قلم های خسرو خورشیدی