رفتن به محتوا رفتن به فوتر

کوی های قدیم تبریز 9-ششکیلان-تقدیم به تبریزیان عزیز در هر کجا که هستند

 

 

 

 

 

 

دستخط شادروان «یحیی ذکاء»

 

ششکیلان

آخرین برزن از «کوی باغمیشه» که در این گفتار مورد بررسی قرار می گیرد ، «ششکیلان» است که درباره ی تلفظ صحیح و معنای نام آن، سخنان گوناگون گفته و نوشته اند ولی هنوز به جایی نرسیده است.

«ششکیلان» که درمنتهاالیه غرب «کوی باغمیشه» ،متصل و بیرون از قلعه سابق قرار گرفته است، از محله های معتبر و اعیان نشین شهر شمرده می شود و دارای خانه های بزرگ و سراهای زیبا بود.

«نادر میرزا» درباره این بخش از «باغمیشه» می نویسد: کویی است کوچک، بیشتر مردم آنجا ، اعیان و بزرگ بودند و از برزن های «باغمیشه» است پل سنگین را به دفتر «درب اعلی» و «ششگیلان» را «درب ری» نویسند.

اعتبار و اهمیت این برزن از آنجا پدید آمده بود که پیش از پادشاهانِ «آق قویونلو» ،کاخ سلطنتی یا «دولتخانه» پادشاهان «قره قویونلو» ، در این محل و در سمت راستِ «پل پیرک» (قاری کرپوسی) و در کرانه شمالی «مهران رود» قرار داشته است و بالطبع، بزرگان و ثروتمندان و اعیان و بازرگانان تبریز، این بخش از شهر را که در جوار کاخ های سلطنتی دولتی بود، برای مسکن خود برگزیده بودند و این سنت سال های سال همچنان ادامه داشته است.

در زمان «آق قویونلو ها» ، که «اوزون حسن» ، دولتخانه جدید را اندکی بالاتر به طرف غرب در کرانه شمالی «مهران رود» (محل میدان و مسجد حسن پادشاه و بقعه صاحب الامر کنونی) انتقال داد، این محل به «دولتخانه عتیق» معروف شد.

نام این کوی از زمان نوشته شدن «وقفنامه رشیدی» تا بدین سو ، به صورت های گوناگون از جمله: «ششکیلان» – «ششگلان» – «شش کیله» – «شش گیله» – «ششکیلان» و «ششگیلان» در کتاب ها و نوشته ها ضبط و ثبت شده است و همین تشتُت در تلفظ نام و کتابت و قرائت آن ،باعث آمده است که درباره ی معنای آن اظهارنظرهایی بشود که هیچ کدام از آنها پذیرفتنی نیست.

به نظر نویسنده این گفتار، نام این کوی کهن تبریز نیز از سه بخش به شرح زیر پدید آمده است: یعنی «شش» + «گیل» + «لان» . واژه شش بر سر این نام همان عدد شش فارسی ، پس از پنج است که در زبان آذری نیز«شش» تلفظ می شده است.

بخش دوم که در واقع کلید حل معمای این نام است ،یک اصطلاح خاص زبان آذری است که خوشبختانه هنوز در گویش تبریزیان زنده است و به کار می رود ولی کسی در این مورد توجهی به آن نکرده است و آن به سه صورت در زبان ها تلفظ می شود . از جمله: «کیل» ،«کهل» ،«کوول» که هر سه یک واژه با تلفظ های گوناگون است.

این واژه به معنای آغلی که در کوه و تپه ها برای نگهداری گوسفندان در روزهای سرد و سخت زمستان، میکنند و به نقب و کوره و زاغه و غار و تونل و کانال روبسته نیز اطلاق می گردد.

همین واژه آذری، در گویش مازندرانی به صورت «کهل» به معنای زاغه و رباط ،در کردی سنندجی و «اورامی» به صورت «کوولو» ، در گویش سگزآّباد به صورت «کِلوه» در لاسگردی و سرخه یی «کُهُل» ، در گویش ابراهیم آباد «گِولا» به معنا های یاد شده در بالا، به کار می رود.

در آذربایجان روستاهای بسیاری هست که نام آنها ترکیبی از این واژه و اصطلاح آذری است، مانند:

«کُهُل» روستایی در شهرستان مرند. همچنین دهی در شهرستان مراغه و دهی از شهرستان ارومیه و روستایی در شهرستان مروآباد.

«کُهُل بولاغی» نام دهی از بخش «سراسکند» شهرستان تبریز.

«کُهُل قشلاقی» دهی از بخش «گِرمی» اردبیل.

«کُهُل نو» دهی از شهرستان مراغه.

«کهکله دشت» دهی از بخش «شاهرود» مروآباد.

«ششکل» دهستانی در «دهشال» لاهیجان.

در وقفنامه رشیدی از مزرعه «ششیکهل» و مسجد «شش کیله» ، نام برده شده است. در تبریز و برخی دیگر از آذربایگان ، هواکش های تنور لواش پزی را که کهل و کوره کوچک و تنگی است «کووله» و «کوفله» می نامند. (فاطما خانم تَندیرده ، اَیاخلاری کوفله ده) ، این اصطلاح نیز ترکیبی است از «کوول» + «له» ( با ادغام لام )

در زبان آذری ، «له» پسوند تصغیر است ،چنان که کرم شب تاب را به نوشته فرهنگ ها در آذربایگان «چراغله» به معنای «چراغک» می نامیده اند و «گلول» نام یک گونه نخود فرنگی ریز و بومی ایران است که از آن ترکیب «گلوله» (گلول + له ، با ادغام لام) به معنای گلوله های گلی کوچک برای انداختن با «تفک» های دستی قدیم و گلوله های سربی تفنگ های باروتی جدید ساخته شده است.

«کفله» یا «کونله» همان است که در وقفنامه رشیدی به صورت «کلیه» (کیل + له) ضبط شده است.

بخش سوم در ترکیب نام این کوی «ان» است که آن را می توان هم علامت جمع دانست و هم ظرف و پسوند مکانی به شمار آورد و بدین سان «ششکیلان» را روی هم رفته شش کهل ها یا جایگاه شش کیل معنا کرد.

با روشن شدن طرز تلفظ و معنای «کیل» این پرسش پیش خواهد آمد که به چه سبب این کوی را چنین نامی داده اند و علت آن چه بوده است.

به نظر ما پاسخ این پرسش باز می گردد به یک گونه شهرسازی و معماری کهن که از دیده ی تاریخ مهندسی و شهر سازی ایران ، شایانِ بسی تعمق است. داستان علت این نامگذاری چنین است که چون در فصل بار و بارندگی در منطقه ی تبریز در دامنه ی کوه های بزغوش (بزکش) در سمت شرقی شهر و دامنه کوه و تپه های سرخاب در شمال شهر، بر اثر رگبار های شدید ، همواره سیلاب های تند و ویرانگر ناگهانی ، پدید آمده به سوی پایین و دامنه ها و تپه ها و سرانجام به کوی ها و کوچه ها و خانه ها و بازارهایی که بر سطح و پشته ی این کوی ساخته شده بود ،سرازیر می شد و بر اثر شستن و خراب کردن آنها، زیان های فراوان به این کوی می رسانید و آسایش خیال را از ساکنان آن می ربود و چون در دامنه های کوه سرخاب درّه و مسیل های طبیعی بزرگی وجود نداشت که این سیل ها را به «مهران رود» ، راهنمایی کند ، در گذشته های بسیار دور، معماران و شهرسازان تبریز ، برای پیش گیری از این گونه پیشامد های ناگوار و حفظ کاخ های سلطنتی و خانه های بزرگان از خطرهای احتمالی و بلای ناگهانی سیل که همواره مردم شهر تبریز را همچون زمین لرزه ، در ناآسودگی نگاه می داشت چاره اندیشی کرده ، با کندن و ساختن تونل های سربسته که آنها را به زبان خودشان «کیل» می نامیده اند و انداختن و راهنمایی کردن سیلاب ها به این تونل های زیر زمینی ، شهر را از آسیب آن نگه می داشتند.

بدین سان که شهر سازان نخست سیلاب ها را از دو مسیل وارد دو تونل بزرگ و عمیق کرده ، سپس برای گرفتن جلوی فشار آّب ، هرکدام از دو کُیل را در زیر زمین به سه کیل کوچکتر تقسیم کرده ، هر یک را از زیر مسیری جداگانه به «مهران رود» پیوسته اند و با این تدبیر عملی، چون سرانجام شش کیل در زیر زمین این کوی پدید آمده ، مردم شهر آنجا را «ششکیلان» نام نهاده اند که نامی بسیار با معنا و برازنده بوده است.

تا آنجا که نویسنده به یاد دارد ، برخی سالخوردگان ساکن کوی «ششکیلان» در تبریز از وجود این لقب ها و تونل ها در زیرخانه ها و ساختمان هایشان آگاهی داشتند و گاه در پیرامون آنها افسانه های گوناگون نیز می گفتند.

هم اکنون نیز چند تا از این تونل ها دایر است و دهانه خروجی دو تا از آنها در دیواره ی سد «مهران رود» یکی نزدیک به پل «پیره زن»  و دیگری بالاتر از آن در «پرسنگی» هویداست و نظر ما را در معنای نام این کوی تایید می کند. عکس این دو دهانه و عکس بازسازی «کیل» دیگری را در شصت ،هفتاد سال پیش در اینجا قابل مشاهده بود.

 

یحیی ذکاء

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.