رفتن به محتوا رفتن به فوتر

در شناخت عامل سیاسی کودتا 

به مناسبت نود و هفتمین سال کودتای سوم اسفند 1299

در شناخت عامل سیاسی کودتا

با فرارسیدن اسفند ماه ، 97 سال از کودتای سوم اسفند 1299 می گذرد. در آرشیو نگارنده ی این سطور جزوه ای با جلد قرمز به ابعاد 17× 22 که 76 صفحه است و در چاپخانه بانک ملی به چاپ رسیده است وجود دارد. این جزوه زندگی نامه ی کاملی از «سید ضیا الدین طباطبایی» (رئیس الوزرای کابینه ی کودتا) به شیوه نگارش آن دوران است، که خلاصه ای از آن عیناً از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.

در این جزوه چنین آمده است: (سید ضیاء الدین طباطبایی فرزند مرحوم آقا سید علی آقا یزدی در ماه ژوئن 1889 میلادی (1267شمسی ) در شهر شیراز متولد شده. در ده ماهگی با والده خود رهسپار تبریز گردید و تا سن دوازده سالگی تحت مراقبت معلمین مخصوص در خانه ی پدر مشغول تحصیلات مقدماتی بود و بعد از آن تا پانزده سالگی در مدرسه (ثریا) که به طرز نوینی در تبریز تاسیس شده بود به تحصیل علوم جدید و زبان فرانسه و روسی اشتغال داشته است. پس از فوت والده اش با پدر و جده ی خود رهسپار تهران گردیده. از این شهر به شیراز مسافرت کرد. در شیراز نیز نزد معلمین مخصوص به تحصیلات خود در علوم قدیمه ادامه داد.. ورود «سید ضیاالدین» به شیراز با اعلان مشروطیت مصادف بود و او بلافاصله به طبع و نشر روزنامه ای به نام (اسلام) و بعداً (ندای اسلام) مبادرت کرد، سپس به سمت مدیری روزنامه در تمام مجامع ملی شیراز وارد شد. حتی در مذاکرات انجمن ایالتی آن وقت خود را شریک و دخیل قرار داد و در هفده سالگی از عوامل موثر سیاست ایالت فارس شناخته شد.

مقارن همین حوادث مرحوم «عبدالحسین معزالسلطان» (سردار محیی) و همکاران او در رشت و مرحوم ( حاجی علی قلی خان ) «سردار اسعد بختیاری» در اصفهان شعله ی انقلاب را وسعت دادند و متعاقب این جریان جمعی از علما و تجار تهران به ریاست آقای امام جمعه تهران به سفارت عثمانی پناهنده گشتند. در همین اوان در تهران یک کمیته انقلابی موسوم به (کمیته جهانگیر) تشکیل یافته و به اداره کردن امور انقلابی تهران مشغول شدند. در این کمیته «سیدضیاء الدین» از اعضا عامل و فعال و خطرناک ترین شعبه ی فعالیت را بر عهده داشت: ایجاد ارتباط  مابین دستجات مختلف آزادی طلب  یعنی کسانی که در زوایای تهران منزوی بودند یا اشخاصی که در شاهزاده عبد العظیم و سفارت عثمانی تحصن اختیار کرده بودند ، از وظایف آقا «سید ضیاالدین» بود. همچنین نوشتن و انشاء تمام بیانیه هائی که به اسم علما و ملیون مبنی بر غیر قانونی بودن حکومت باغشاه به سفارت خانه های دول خارجه فرستاده می شد و رساندن این اسناد به مقامات مربوطه نیز داوطلبانه به عهده «سید ضیا الدین» گذاشته شده بود. در سال 1287 شمسی، سه نفر را که یکی از آنان جوانی رشید و آذربایجانی بود در بازار به علت انداختن بمب دستگیر کرده و در دروازه باغشاه به دار زدند. این رویداد بهانه ای به دست دولت داد تا «سید ضیاءالدین» را به اتهام همدستی با آن 3 نفر تحت تعقیب قرار دهند. او که جان خود را در مخاطره میدید ناچار شد به سفارت عثمانی ملتجی شود ولی تمام متحصنین سفارت عثمانی به تصور اینکه التجای «سید ضیا الدین» به سفارت مذکور آنان را نیز شریک جرم او قلمداد خواهد کرد، باالاجتماع  او را تهدید کردند که اگر از سفارت بیرون نرود مجبور خواهند شد او را تسلیم حکومت نظامی تهران کنند. «سید ضیا الدین» پس از قدری مقاومت چون دید نمی تواند «صدرالدین بک»( شارژ دافر) عثمانی را به باقی بودن خود در سفارت قانع سازد ناچار شبانه با تغییر لباس، سفارت عثمانی را ترک گفته به خانه آقای «حسین قلیخان نواب» رفت و معظم له چون نمی توانست از او نگه داری کند اجباراً به سفارت انگلیس پناهنده شد. روز بعد( سر اسپرینگ رایس) وزیر مختار انگلیس به او پیغام داد که چون پدر شما در شاهزاده عبدالعظیم بر ضد دولت قیام کرده و در عین حال به شما هم اتهامی بسته اند امکان ندارد که در سفارخانه به شما پناه داده شود و باید از اینجا بیرون روید و گرنه سفارت مجبور است شما را تسلیم حاکم نظامی تهران کند. هنگامی که آقای «عباسقلی خان نواب» ، نایب اول سفارت انگلیس این پیغام را به «سید ضیا الدین» رسانید آقای «وحید الملک شیبانی» نیز که آن موقع مخبر روزنامه تایمز بودند در سفارت حضور داشتند، «سید ضیا الدین» پس از شنیدن این جواب بدون اینکه متانت و خونسردی خود را از دست بدهد با برآشفتگی گفت: ملتی که بخواهد نعمت آزادی را با کمک اجانب بدست آورد آن ملت شایسته ی آزادی نیست، و پس از آن سفارت انگلیس را ترک گفته در سفارت خانه ی دولت امپراطوری اطریش پناه یافت.)

سال 1327 در تاریخ معاصر ایران به دوران (استبداد صغیر) معروف است. در این یک سال تبریز در محاصره ی کامل قشون اعزامی «محمد علی شاه» قرار داشت و به نظر می رسید که مشروطه خواهان در سراسر کشور سرکوب شده اند. در همین اوضاع و احوال توام با نو امیدی و سرگشتگی، ناگهان ورق برگشت و اردوی شمال به فرماندهی «سپهسالار تنکابنی» و اردوی بختیاری به فرماندهی «سردار اسعد» و خوانین بختیاری از دو سو به تهران هجوم آوردند. چند روزی جنگ های خیابانی با افراد بریگارد قزاق و دیگر نیروهای مسلح طرفدار شاه ادامه داشت سرانجام پس از چند روز جنگ های خیابانی در تهران  مشروطه خواهان پیروز شدند و محمد علی شاه به سفارت روس پناهنده شد. عکسی که در این گزارش ملاحظه می نمائید «سید ضیاءالدین» نوجوان را در جنگ های خیابانی سال 1327 نشان می دهد.

 

 

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.