رفتن به محتوا رفتن به فوتر

مصاحبه‌ای با استاد جهانگیر نظام‌العلماء:

مصاحبه‌ای با استاد جهانگیر نظام‌العلماء:

  • در صورت امکان در مورد شروع خوشنویسی و فعالیت خود در زمینه تبلیغات توضیح دهید.

خاندان “نظام‌العلماء” اهل علم بودند و خط در خانواده ما موروثی بود. من از سن هفت سالگی علاقه زیادی به خوشنویسی پیدا کردم و هرجا نمونه‌ای از کتیبه‌ها و سنگ قبرها می‌دیدم به عنوان الگو استفاده می‌کردم. تا اینکه به وزیر فرهنگ وقت معرفی شدم و به همراه آقای دکتر “مهدی بیانی” رئیس اسبق کتابخانه ملی و استاد “مرتضی عبدالرسولی” و چند نفر دیگر از خوشنویسان، جلساتی به نام “کانون خط” ایجاد کردیم. من مشغول فعالیت در آن جلسات بودم که خبر یافتم روزنامه اطلاعات در صدد استخدام یک نفر خوشنویس است و برای این امر، مسابقه‌ای ترتیب داده شده است. من با نوشتن یک “چلیپا”، در آن مسابقه شرکت کردم و نفر اول شدم و از همان روز (در سال 1333) در روزنامه اطلاعات مشغول به کار شدم و نوشتن تمام تیترها در نشریات مختلف اطلاعات از جمله “اطلاعات هفتگی” و “اطلاعات ماهانه” را برعهده گرفتم. به خاطر دارم که در نگارش تیتر، مطلبی با عنوان “سایه شب”، از سبک “عمادالکتّاب” استفاده کردم و همین امر موجبات آشنایی مرا با «آ سید حسن میرخانی» و برادرش فراهم آورد. این دو نفر به همراه استاد «علی اکبرخانِ کاوه»، «جواد شریفی» (ملک الخطاطین) و استاد «ابراهیم بوذری» از بنیانگذاران انجمن خوشنویسان ایران بودند. از دیگر کارهایی که من انجام دادم تبلیغات “هواپیمای ملی” و نشریه “هما” و بلیط‌های آن بود. در آن ایام، “کانون طوطی” به مدیریت آقای “فرهاد فروهی” با روزنامه اطلاعات همکاری می‌کرد و برای فیلم‌های سینمایی و بعضی کالاها، تبلیغات انجام می‌داد. به تدریج در سازمان تبلیغاتی طوطی در اطلاعات، گروهی تشکیل شد از آقای “الکسی گورگیز”، “ژرژ”، آقای “احمد مسعودی” و آقای “مافی” که اینان بعداً در سازمان تبلیغاتی فاکوپا مشغول به کار شدند. از جمله همکارانم در سازمان فاکوپا، می‌توانم از “بیوک احمری” استاد نقاشی، طراحیِ فرش، تذهیب، چاپ “سیلک اسکرین” و مینیاتور و مهندس “جواد هاتف”، یاد کنم.

  • از اسامی اشخاص معروف در زمینه خطاطی چه به یاد دارید؟

“عبدالله فُرادی” در “کانون آگهی زیبا” و “فاکوپا” خوشنویسی می‌کرد، “حسن زرین خط” که از پیشکسوت‌های خوشنویسی ایران به شمار می‌آمد، “جواد شریفی” که در “سازمان فاکوپا” مشغول بود و آقای “کیمیا قلم” که گاهی اوقات برای کارهای تبلیغاتی خط می‌نوشت.

  • چرا در آن زمان خوشنویسی با دست انجام می‌شد؟ آیا امکانات استفاده از حروفچینی، فراهم نبود؟

امکانات مهیا بود، آقای “مسعودی” مدیر روزنامه اطلاعات هم دستور داده بود که حروفچینی خوشنویسی با خط نستعلیق انجام گیرد. اما من قبول نمی‌کردم و معتقد بودم که این کار به هنر خوشنویسی لطمه می‌زند.

 

 

 

آشنایی من با استاد جهانگیر نظام‌العلماء بدینگونه بود که ایشان در روزنامه اطلاعات به اتفاق آقایان «ژرژ»، «گورگی الکس»، «آقای محتشم» و «آقای احمد مسعودی» در سازمان تبلیغاتی “طوطی” که متعلق به روزنامه اطلاعات بود و دفترش در ساختمان اطلاعات قرار داشت، به کارهای تبلیغات تجاری می‌پرداختند.

رقیب طوطی سازمانی بود به نام “فاکوپا” به مدیریت آقای «فرهاد هرمزی» که جوانی بود مبتکر، تلاشگر و اهل ریسک و حادثه‌جو. سازمان فاکوپا به اتکا حمایت روزنامه کیهان و «آقای دکتر مصباح زاده» که رئیس موسسه کیهان بودند رقابت شدیدی داشتند. «فرهاد» تصمیم گرفت که ضرب شستی به سازمان طوطی نشان دهد و رقیب خود را از میدان به در کند، این بود که به افرادی که در سازمان طوطی مشغول به کار بودند پیشنهاد کرد که با دو برابر حقوق به سازمان فاکوپا بپیوندند. وقتی این پیشنهاد مطرح شد، روزنامه اطلاعات برای اینکه نیروهای خود را از دست ندهد، قبول کرد که حقوق کارمندان سازمان طوطی را دو برابر کند، بدین ترتیب فاکوپا نرخ را بالاتر برد و کار به سه برابر و چهار برابر رسید. در این مرحله مدیر روزنامه اطلاعات گفت: «ما از چوب هم شده طراح و نقاش می‌سازیم و زیر بار چنین پیشنهاداتی نمی‌رویم.»

بدین ترتیب آقای نظام‌العلماء، آقای محتشم، گورگی الکس، ژرژ و احمد مسعودی که از طراحان تراز اول آن روز ایران بودند به سازمان تبلیغاتی فاکوپا پیوستند.

یک روز صبح وقتی که سر کار رفتم متوجه شدم که تعداد کارمندان آتلیه فاکوپا چند برابر شده. پس از اشتغال این هنرمندان در فاکوپا، این مسئله پیش آمد که چه کسی رئیس آتلیه باشد و این مشکل بزرگی بود زیرا هیچ کدام از این گرافیست‌ها که در آن زمان نقاش نامیده می‌شدند حاضر به قرار گرفتن زیر سلطه دیگری نبودند. فرهاد به من تکلیف کرد که رئیس آتلیه باشم. به او گفتم: «من نه گرافیست هستم و نه از کار گرافیک سر رشته‌ای دارم» فرهاد گفت اشتباه می‌کنی آن‌ها همگی با هم رقابت دارند ولی کسی با تو رقابت نمی‌کند چون حرفه تو چیز دیگری است. این بود که من برای مدت چند سال رئیس آتلیه سازمان فاکوپا بودم.

از قضای روزگار درخشش فاکوپا و کمپین‌های تبلیغاتی آن، در دوره تصدی من بود، آشنایی من با استاد جهانگیر نظام‌العلماء نیز از همان تاریخ آغاز شد.

 

محسن میرزایی

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.