رفتن به محتوا رفتن به فوتر

موضع گیری علمای ایران در برابر موضوع قرضه

 «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» قدس سره

در دوره قاجاریه علمای معروف تهران که اکثراً فارغ التحصیلان حوزه علمیه و عتبات بودند، علاوه بر رسیدگی به امور مذهبی، محکمه ای داشتند که در آن به شکایات مردم رسیدگی می کردند و حکم آنان توسط دولت، لازم الاجرا بود. «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» که طبق توصیف«هارینگ» مامورعالیرتبه انگلیس در ایران، از متنفذترین و روشنفکرترین مجتهدهای تهران بود، نیز علاوه بر تدریس و انجام امور مذهبی، در محکمه خود به حل مشکلات مردم آن روزگار می پرداخت و دستی هم در امور سیاسی داشت. «ناصرالدین شاه»درباره او گفته بود این سید خیلی عقل دارد و به صدراعظم خود«امین السلطان» دستور داده بود تا در مسائل مهم مملکتی و سیاسی با او مشورت نماید. اما درعین حال«حاج میراز ابوطالب زنجانی» به دلایل زیر؛ کمتر شناخته شده است:

1- قسمت اعظم وقت او به تدریس و کار در محکمه اش می گذشت، از اینرو با مردم کوچه و بازار تماس زیادی نداشت و پرداختن به امور سیاسی جایی برای یافتن مرید باقی نمی گذاشت.

2- پس از اتمام تحصیلات و بازگشت به ایران، با اتکاء به ثروت خود، گذران می کرد و در آن ایام که کمتر کسی از امکانات زندگی بهره مند بود، کالسکه شخصی داشت. در طول عمر خود دیناری از کسی نگرفت و نیازی به غیر نداشت.

چنانکه گفتیم«ناصرالدین شاه»به صدراعظم خود دستور داده بود از«حاج میرزا ابوطالب زنجانی» در اداره امورد مهم سیاسی، نظرخواهی کرده و با او مشورت نماید. اما از آنجا که«امین السلطان»نمی خواست روحانیون علی الخصوص«حاج میرزا ابوطالب زنجانی» در امور سیاسی، دستِ بازی داشته باشند،‌ از این فرمان شاه تبعیت نمی کرد و این دو رابطه خوبی با یکدیگر نداشتند. همزمان با مشروطیت ایران، قوای اندک ژاپن در خاور دور، ناوگان قدرتمند روسیه را شکست دادند و بدین ترتیب حیثیت امپراتوری روسیه خدشه دار گردید. اما روس ها که ایران و مخصوصاً آذربایجان را حیاط خلوت خود می دانستند، دندان تیز کرده بودند تا به ایران وام دهند. انگلیسها نیز که پس از فراغت از جنگ با بوئرها درصدد کسب منفعت برای خود بودند، برای قرض دادن به ایران تلاش می کردند. در همین زمان«حاجی میرزا سید ابوطالب زنجانی»از وزیر مختار انگلیس و کنسولیار آن دولت،«گریم» در ضمن ملاقات پرسید که جامعه روحانیت اگر با وام روس مخالفت نماید، چه تامینی می تواند از ناحیه انگلیسها متوقع باشد. در زمستان سال 1319 هجری قمری نارضایی مردم در مورد شایعه وام جدید روسیه تمرکز یافت. روحانیون دست به تحریکاتی زده بودند و سیدی گمنام به «هاردینگ» گفته بود که مجتهدان کربلا و نجف، نامه هایی درباره تحریم وام روس ها خواهند نوشت و برای علمای ایران خواهند فرستاد و چنانچه این کار، موجب انصراف دولت نشود، علما نهضتی برپا خواهند کرد، نظیر آنچه در مورد رژی به راه انداختند.

کمی پس از آن، نامه شدیداللحن تهدیدآمیزی خطاب به شاه در تهران پخش شد به این مضمون:

«اعلیحضرتا از زمانی که شما بر تخت سلطنت پادشاهان قدیم و مقتدر ایران تکیه زده اید، الی حال،‌ پنج سال می گذرد. شما 150 کرور پول نقد، خرج و مبلغ 70 کرور قرض کرده اید و اکنون با گرفتن 22 کرور تومان دیگر قرض از روسیه می خواهید دین و دولت ایران را از روی هوا و هوس شخصی به نصارا بفروشید. صد هزار بار افسوس که شما نام پرافتخار ایران را ضایع کرده و ویرانه های شاهنشاهی ایران را زیر پای امپراتور روس افکنده، روزگار اسلام و ایران را سیاه کرده اید.» «حاج سیاح» در خاطرات خود می نویسد که در مجلسی که موضوع قرضه مطرح بود، «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» به«امین السلطان» گفته بود میرزاعلی اصغرخان، من حساب کردم که تو حق هر ایرانی را با گرفتن این قرضه ها به دو قران فروختی! و او با وقاحت پاسخ داده بود من خیلی هم گران فروخته ام، چون هر ایرانی یک قران بیشتر نمی ارزد!!!

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.