رفتن به محتوا رفتن به فوتر

نامه ی حاجی میرزا ابوطالب زنجانی در مورد نفوذ او در دربار

نامه ایی از حاجی میرزا ابوطالب زنجانی با اعلام  توانمندی خود در گرفتن احکام  و فرامین درباری در موارد متعدد از درباریان عهد ناصری برای برادرش (حاج میرزا ابوالمکارم مجتهد)

فدایت شوم، رقیمه کریمه یک روز بعد از موسم حرکت پست رسید، کمال خوشوقتی از اعتدال  مزاج شرافت امتزاج  جناب مستطابعالی حاصل  شد. در باب مسئله  وقفنامه  به ترتیبی که نوشته  و مرقوم  شده بود، مطابق  با وضع حالیه  طهران نبوده، زیرا که جمع  بین ضدّین ، خارج  از دائره امکان این وضع است !! مطلبی را که راجع به جناب «امین الدوله» بشود، «جناب امین السلطان» (صدراعظم)  به محض اطلاع  آنرا وارونه خواهد کرد و بالعکس، اگرممکن باشد ، و لذا باید به تدابیرعملیه پرداخت. (کار با سفارش انجام نمیشود)

مطلب هم  قِسم دیگر است، زیرا که در وقفنامه، مطلقاَ اسمی از جناب مستطابعالی نیست، بلکه اسم طرف مقابل است و جناب مستطابعالی مرقوم نفرموده اید که عمل  به وقف شده  و یا مجرد ایقاع عقد و نوشته شدن  در ورقه و اعتراف واقف است، بر وقفِ  فقط؟! ، بنده هم مُهر نداشتم که به قول سید  فتح اله:  مُهوُر کنم ! وقت هم مصادف بود با عید میلاد پادشاه  ومردم  در زد و کوب بودند و مجال این حرفها نبود لهذا زمینه …شرحی  به جناب «امین السلطان» نوشته، وقفنامه را هم فرستادم به سلطنت آباد تا چه وقت جواب برسد. مشکل  است امروز که  یوم حرکت پست است، حکم  برسد؛ اما حکم  گرفتن از«امین الدوله» سهل است ولاینفع ، مع ذالک حکمِ  سخت (از امین السلطان)  به عهده  مامور پست  گرفته میشود (کی برساند) و حکم  رسیدگی به محاسبه «احمد» وامثال آن شاید امروز انشااله از«سلطنت آباد»  بیاید. بنده  اینطور نوشتم: چون چند سالی (مورد وقف) سپرده به «احمد» و «زید» و «عمرو» بوده، حکم بفرمائید حکومت به اطلاع اشخاصی که جناب آقا معیّن میفرمایند حساب سنواتی را دیده، درصورتیکه بتوانند حساب به قاعده عاقل  پسند بدهند، میزان  منافع را گرفته، استرداد  کرده، به جناب آقا (میرزاابوالمکارم)  سلمه الله تحویل کنند. غرض، باید به  میزان باشد ‘ادخلوا البیوت من ابوابها’ وهکذا  درمورد انگورانیها نوع دیگری نوشته شده که موجب  گرفتاری آنان بشود، تا خدا چه خواسته  باشد. اما در مورد  دستخط  فرمودن اعلیحضرت : این نمیشود، زیرا عادت  بر این  جاری نیست که در (اینگونه) نوشتجات، صحّ  و امضاء همایونی باشد، مگر اینکه  وجهی تقدیمی و اسبابی فراهم آید. عجالتاَ از این فقره صرف نظر بفرمائید که نمیشود. بقیه  سهل و آسان است و به حول الله تعالی درست میشود. اما حکومت گاهی مایل به یمین (راست) و اُخری به شمال (چپ) است!! خودش هم  به شک آمده و وضع هم مقتضی انفصال (تغییر و عزل صدراعظم ) است و الله یعلم و نحن لا نعلم. اما مسئله ییلاق ارشت، اگر به «حاجی عبدالوهاب» ضرر داده اید، نباید بنده ضرر کرده باشم! چند سال  قبل از او این ملک خریداری شد، به موجب قباله، بدهی(قبلی) هم مستند به «مظفرالدوله» است، «مظفرالدوله» حق  فروختن ملک غیر را ندارد. او اگر متضرر میشود و شیلاندر (روستای  دیگرش در طارم)  قلیل الانتفاع  بشود، بشود !! بنده سه  دانگ در ییلاق ارشت  به موجب  قباله علاقه دارم  و تا  ممکن است از دست نمیدهم. جناب مستطابعالی بفرمائید «حاجی عبدالوهاب» طمع غیر مشروع نکند و خود را ضایع و گرفتار ننماید و بنده را هم مشغول ضربات نکند. زیاده چه عرض شود، ایام  افادت مستدام باد.

صفحه دوم

فدایت شوم  الان دو سه  ساعت به غروب  مانده، گماشته  بنده از سلطلت آباد شمیران معاودت نمود و حکمی آورد. در حقیقت یک نوع معجزه و کرامت است! زیرا که اِصدار یک حکم به فاصله دوساعت توقف، آدم بنده (نوکر من) (و گرفتن آن) خارج از طریقه وزارت هاست!! و اقلاَ ده  روز معطلی داشت.” احکام دیگر(هم) از وزارت اوقاف و عدلیه وغیره هر قدر بخواهند، انفاذ(به امضا رساندن) میشود” وقفنامه را نگاه  داشتم  که برای جناب اشرف «مشیرالدوله» و جناب اجلّ «امین الدوله» بفرستم ،هفته آینده انشاالله احکام را میفرستم. اکنون همان پاکت  جناب اجل «امین السلطان» و حکم (صادر از وی) ایفاد داشت که  دیرنشود، به شرطی که حکومت، سست نگیرد و برای حساب (متصرفین را) حاضر کند و موافق قاعده؛ مجلس، منعقد نماید که محاسبه  دیده شود و هرچه بر آنها (حکم)  داده میشود، اهل مجلس در دو صفحه نوشته، مختوم (و ممهور) دارند  و صورتی برای بنده بفرستید و حکومت هم حاشیه بنویسد (تا)  به همان مضمون فرمان صادرشود و گرفته شود، زیاده چه عرض شود. جناب مستطاب عالی وعده پول چند صد تومان داده  بودید، خیلی گرفتار هستم. میدانم (که  تاکنون) وصول نشده !! آخوند ؟ هم  پول را از «رضاقلیخان» (احتمالا  فخیم الدوله) نتوانست بگیرد. مردم هم زور میاورند. نمیدانم چه باید کرد!؟ اقلّاَ بفرمائید دست و پائی کنند، ورثه «ملا داداش» بنده و آخوند را به  تنگ آورده اند! به هر وسیله یک چیزی برای آنها علی العجاله تدارک بفرمائید تا مهلتی  بدهند محصول  بدست بیاید.

زیاده عرضی ندارد

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.