رفتن به محتوا رفتن به فوتر

گزارش مامور اجرای امور دیوانی

نامه و گزارش مامور اجرای امور دیوانی در خصوص مفاصا حساب ها به دایره محاسبات  وزرارت جنگ

دویم شهر رمضان المبارک

قربانت شوم تصدقت گردم دستخط مبارک چنانچه آیه رحمت بر بندگان مطیع، عزّ وصول و شرف نزول ارزانی داشت. چون دلالت بر صحت مندی مزاج مسعود مبارک حضرت مستطاب اجل اکرم افخم عالی می نمود، کمال تشکر حاصل گردید. ممد روح و مفتاح ابواب فتوح و خرمی گردید. چون برای انتظام عمل طوالش جنابان مستطابان«سردار افخم» و«سردار امجد» دامت شوکتهما با قشون ظفرنمون که از طهران مامور این کار بودند، زیاده از یک هفته بود به انزلی رفته بوده، قشون مامورین ساخلوی گیلان را هم عیناً( علیحده)انتخاب کرده و ضمیمه نموده، روز ۲۸ شهر شعبان المعظم با سوار و سرباز و توپچی با استقبال زیادی به سمت طوالش حرکت کردند.«حسن خان» پسر«مرحوم حاجی محتشم لشکر» هم با بیست نفر پیاده انزابی هم مسافرت کرده، روز ۲۹ بناء به اجماعی بوده، با جناب مستطاب«آقای مستشار دفتر» دام اقباله که برای حساب جناب مستطاب«آقا میرزا نورالله خان»آمده بودند، مراجعت به شهر کرده، ولیکن بیچاره«آقا میرزا نورالله خان» مبتلا به مرض سل و چند امراض دیگر است که جناب«آقا میرزاغلامحسین خان مستوفی» اخوی شان هم تشریف آورده، هم حساب‌هایش درهم برهم است و هم حالتش. خداوند رحم کند. مشکل است جان در برد. همان شب که فردای او حرکت به سمت طوالش می‌نمودند،«حسن خان» برای خداحافظی در انزلی به ناله گفت تکلیف من چه چیز است؟ گفتم مبلغ یکصد تومان(بالای حروف به خط سیاق ۱۰۰ تومان) باید مخصوصاً تقدیم قهوه خانه حضرت مستطاب اجل افخم«آقای معاون السلطان» مدظله نماید که ترتیبات کار شما خوب و صحیح شود. هم مواجب و جیره«حاجی محتشم لشکر»به اسم شما و مال شما به اسم اخوی شما کرده. جواب داد هرگاه به اطلاع حضرت مستطاب اجل«حاجی مجدالدوله» فرمودند، فرمان را برای شما بفرستند و دویست تومان در طهران نقد بفرمایند و صد تومان این غلام به اجازه حضرت مستطاب معظم الیه می باشد. فرمان را بفرستند. ان شاءالله یکصدتومان را از او دریافت می دارید. این مطلب را به حضرت اجل می‌نویسد و انجام آن را مسئلت می‌کند. چندی قبل بنده حضور نداشته،«میرزا حسین معین الرعا»(معین الرعایا) عریضه به جناب مستطاب اجل اکرم افخم«آقای سردار امجد» دامت شوکته می‌نویسد. پنج ماه اول سال من لشگرنویس بوده، محل سیورسات لشکرنویسی که مبلغ شصت و شش تومان است، مقرر فرمائید فیمابین من و«رفیع الملک» تقدیم شود. بعضی را با خودش همدست کرده بود. به او همراهی کرده بودند. جناب«سردار امجد» به او قول داد در موقع که فلان کس قبض می‌دهد، من حکم می‌نمایم نصف شود. این است تمنا می کنم یک رقعه مخصوصاً به حساب معزی الیه بنویسند که چون «معین الرعایا» از اول سال حکم لشکرنویسی نداشت، قبوضاتی هم تصدیق نوشته است، مجری نیست. کتابچه و قبوضات اول سال بالتمام به امضاء و با تصدیق«رفیع الملک» باید شود. این سیورسات بالتمام حق«رفیع الملک» با دیناری سهم نباید بدهید. زیرا که به وضع تکالیف«رفیع الملک» دارد که مشارالیه نداشت یا در کتابچه لشکری سیورسات را مخصوصاً به اسم فدوی مرقوم فرمائید. به هر حال به هر قسمی که می‌دانید، انجام این کار را از حضرت مستطاب عالی می‌خواهد.

بندگانیم جان و دل بر کف- چشم بر حکم و گوش بر فرمان

پیوسته مترصد وصول مرقومات و رجوع فرمایشات می‌باشد.

ایام اقبال و شوکت و جلال مستدام باد
خوانش: میرغوغا

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.