بسمالله الرحمن الرحیم
ای خداوندی که جهان هستی، محاط در قدرت تو است. ای پروردگاری که کهکشانها را با میلیونها خورشید و سیاره، در فضای لایتناهی برافراشتی که فواصل آنها از یکدیگر بیش از هزاران سال نوری است و به مصداق: (کل فی فلک یسبحون) هر یکی را بدون آن که با دیگری برخورد داشته باشد، در مدار معین قرار دادی.
تو را به قدرت و عظمت و وحدت میستایم و از تو یاری و توفیق میطلبم. تا این مهم (تحریر کتاب حاضر) را که بر دوش همت و اراده خود نهادهام، به سلامت و تمام و کمال به انجام رسانم.
همیشه و در همه حال به لطف و عنایت تو چشم دوختهام. بِفَضْلِکَ و کَرَمِکَ.
«سید جعفر میرزایی»
(یادمانهای زندگی)
شامل برخی اطلاعات و مطالب جدید
درباره «حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی» معروف به (میرزا) جد اعلای خاندان میرزایی – فرزندان و احفاد او
به استناد اسناد و اوراقی که این جانب نبیره میرزا در اختیار دارم
گردآوری – تنظیم و تألیف از:
سید جعفر میرزایی – تهران
جلد اول
حق چاپ محفوظ
(پیشگفتار)
مدتها بود تصمیم گرفته بودم قسمتی از آنچه را که از گذشته به یاد دارم، در دفتری بنگارم و از قوه به فعل آورم تا بعدها به صورت کتابی به حلیه طبع آراسته گردد و باشد که نسل حاضر و آینده را به کار آید.
چه بنا به گفته «ابوالفضل بیهقی» : «هیچ چیز نیست که به خواندن نیرزد.» اما قلم همراهی نمیکرد. بدین معنی آن حال و هوایی را که باید برای نوشتن مطالب موردنظر داشته باشم، نداشتم. هر شب خاصه هنگام آرمیدن که فکر و اندیشه آدمی آسوده است، بسیاری از گفتنیها و نوشتنیها در قسمت روشن ذهن من پدیدار گردیده. توضیحات و مطالب مربوط به آنها در ضمیرم ساخته و پرداخته میشد، ولی فردای آن شب بدون آن که عکسالعملی از من در مورد نگارش آنها صادر شود، از صفحه خاطرم محو میگردید. تا این که به حول و قوه پروردگار، تصمیم گرفتم با عدم تمایلی که به نوشتن دارم، به مبارزه برخیزم و توسن قلم را در اختیار بگیرم. نهایتاً این کتاب را در یک فصل، شامل سه بخش به رشته تحریر درآوردم. مصلحت آن دیدم که مطالب مربوط به خاندان میرزا را در یک کتاب و شرح حال و تحصیل و تدریس و سرودهها و جریانات زندگی خود را در کتاب جداگانه که آماده بازدید مجدد است، به خواست خداوند در آینده به چاپ برسانم.
لازم به توضیح است که در این کتاب سعی من براین بوده است که اطلاعات، اسناد و مدارکی را که در مورد جد اعلی «حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد» و فرزندان و احفاد او به ویژه مرحوم پدر، «سید حسین نجفی میرزایی» در دسترس داشتم و در کتابی و دفتری، ذکری از آنها به میان نیامده بود، مسطور دارم که تصاریف زمانهاش به بوته فراموشی نسپارد. ضمناً نام کتاب را «یادمانهای زندگی» انتخاب کردم که واژه فارسی دلچسب و نیکوتر از (خاطرات) است. اصولاً خاطره هر اندیشهای است که در قسمت روشن ذهن آدمی پدیدار گردد، خواه مربوط به گذشته وحال، خواه آینده باشد. امید است ارباب دانش و فضیلت کاستیهای آن را با دیده اغماض و بزرگواری بنگرند.
فصل اول بخش اول
1- «حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی معروف به میرزا»
سخن درباره میرزا بسیار است و در کتابهای متعدد از او و آثار و تألیفاتش سخن فراوان رفته است. اما این جانب نخست نوشته مرحوم والد را در این مورد (میرزا و فرزندان وی) که بنا به تقاضای این حقیر در سالهای آخر حیاتشان با خط خود نوشتهاند و نزد من محفوظ است، زیب کتاب خود میسازم:
«آیتالله حاج میرزا ابوالقاسم زنجانی» معروف به (میرزا) با بیست و هفت واسطه به امام هفتم متصل میشود. این مطلب در شجرهنامهای که مورد تصدیق علمای قرن ده به بعد است، موجود میباشد. اجداد معظّمٌ له همگی از علمای عصر خود بوده، در ترویج شعائر دینی و رفع مظالم حکام وقت، فروگذار نگرده اند.
اولین شخصیت علمی از خانواده مزبور (میرزا سلیم) از شاگردان مبرّز محقق ثانی صاحب کتاب جامعالمقاصد است که به عنوان قضاوت شرعی از طرف ایشان منصوب و به زنجان اعزام شده است.
مرحوم «آیتالله حاج میرزا ابوالقاسم» متولد سال 1222 و متوفی به سال 1292 هجری قمری است.
وی پس از تحصیلات مقدماتی در زنجان و قزوین، برای کسب علوم عالیه، در سال 1242 طی مسافرت به اصفهان و مدت ده سال اقامت در آن شهر، در محضر مرحوم «کلباسی» و «حاج سید محمد باقر شفتی» (علامه سید محمد تقی چرزه ای طارمی مشهور به شفتی اصفهانی و به این نام مشهور بوده (الفهرست شیخ موسی زنجانی) ) به تکمیل معلومات و کسب فضایل پرداخته است. او مدتی در مدرسه صدر اصفهان، به تدریس مشغول بوده و در علوم فقه، اصول، عرفان، ریاضیات و دیگر علوم زمان خود به مقامات عالیه ارتقاء یافته است. در فتنه بابیه و خروج «ملا محمد علی» از طرف مرحوم شفتی، برای ارشاد مردم زنجان، به این شهر عودت داده شد. اجمالی از اقدامات معظّمٌ له در فتنه مزبوره ، در تاریخ قاجاریه، کتاب (ناسخالتواریخ) اشاره شده است.
تألیفات ایشان در علوم متنوعه نزدیک به یکصد مجلد میباشد که معروفترین آنها از این قرار است:
«ایضاح الدّلایل در عقد اًنامل – کشفالسّاتر عن کلمات باباطاهر – رساله محمودیه – شرح طبّ الرّضا – عصای موسی در اثبات امامت – مقالید الابواب در علوم متنوعه – نورالعینین فی مقتل الحسین – تخریب الباب – قلع الباب – سدالباب در رد بابیه – رساله در فضیلت علمای امت بر انبیاء نبی اسرائیل….»
اولاد معظّمٌ له منحصر به سه فرزند ذکور بوده است، به ترتیب ذیل:
1- «حاج میرزا ابوالمکارم» متولد سال 1255 متوفی سال 1330 از مجتهدین مسلم و مؤلف تألیفات در فقه و تفسیر و ادبیات
2- «حاج میرزا ابوطالب» متولد سال 1275 متوفی سال 1329 از علماء بزرگ قرن 14 هجری – پس از ده سال از مراجعت از نجف اشرف در سال 1299 به تهران عزیمت و آنجا اقامت نموده از علماء بنام مرکز بوده، متصدی قضاوت شرعی و تدریس، دارای تألیفات زیاد در رشتههای مختلفه.
3- «حاج میرزا ابوعبدالله» متولد سال 1262 متوفی سال 1313 پس از تکمیل تحصیلات مقدماتی سه سال و اندی به سبزوار رفته و خدمت حکیم و عارف ربانی «حاج ملا هادی» معروف را درک و در سال 1287 به صوب نجف اشرف حرکت کرده تا سال 1296 در محضر «آیتالله میرزای شیرازی » معروف ، به تکمیل علوم عالیه اشتغال ورزیده، سپس به زنجان معاودت نموده است. ایشان متصدی کلیه امور شرعی شهر خود بوده، دارای تألیفات در فقه و اصول و حکمت و فلسفه هستند.
این عکس را استاد «محسن میرزایی» پژوهشگر و کارشناس اسناد تاریخی دراختیار این جانب قرار دادهاند. طبق اظهار ایشان توضیحات حاشیه عکس خط مرحوم «آیتالله حاج سید محمود حسینی» ، امام جمعه اسبق زنجان است، به شرح زیر:
1- بزرگوار عالی مقام، آیت کردگار ، مرحوم «حاج میرزا ابوالقاسم» که از بزرگان مجتهدین زنجان بودهاند. صاحب مؤلفات متعدد و مفیدی که طبع نشد. رحلت مرحوم در 1292 اتفاق افتاد.
2- طرف راست فرزند آن مرحوم از بزرگان علماء زنجان در اواسط عمر به تهران مهاجرت نموده و همان جا به رحمت ایزدی پیوست در سنه 1328
3- طرف چپ عموزاده مرحوم میرزا که عالم و محترم و متّقی و متمول از نویسندگان بسیار خوش خط در نسخ و نستعلیق جدِّ اُمّی این تبه کار سنه 1317 به جوار اجداد طاهرین علیم السلام منتقل شد.
در این جا ذکر این نکته لازم است که غرض من تنها ذکر نوشتهها و مطالب محققین و فضلایی مانند «آقابزرگ صاحبالذّریعه» و حجةالاسلام مدرس تبریزی صاحب ریحانهالادب و امثال آنان نیست. بلکه مایلم بیشتر، بررسیها و تحقیقات و مستندات خود را درباره میرزا و فرزندان وی به رشته تحریر درآورم و مطالبی تازه بر نوشتههای پژوهشگران بیفزایم:
1- تذکره نویسان و محققین در زندگی و آثار علمی بزرگان، علما و دانشمندان در کتابهای خود از دو رساله «حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد» به نام ردّالباب و قلعالباب که در رد اظهارات بابیه توسط ایشان مسطور شده، نام بردهاند. خوشبختانه این دو رساله از زمانهای پیشین، نسل به نسل در خانواده منتقل شده و اکنون در مالکیت بانو میرزایی نتیجه میرزا و دختردایی این جانب است.
مایه خوشحالی زایدالوصف است که ایشان این دو رساله را چند روزی دراختیار این جانب گذاشتهاند تا بتوانم مشخصات و خصوصیات آنها را برای اولینبار بعد از یکصد و شصت و پنج سال! که از تحریر آنها میگذرد، در کتاب خود بیان دارم و توضیحات لازم را برای نسل امروز و آیندگان ارائه نمایم. لازم به ذکر است که این کار را به فضل و عنایت خداوند، موفقیت بزرگی برای خود میدانم.
1- ردّالباب – این رساله در قطع 15×20 سانتیمتر و شامل 33 برگ است، و این هم عکس عنوان رساله:
صفحات آن شماره ندارد. به زبان عربی و خط نسخ زیبا نوشته شده و مشتمل بر پنج گفتار در رد بابیه است که مبحث دقّ الباب (قلع الباب) و سدّالباب جزو مباحث این رساله است.
در عکس زیر صفحه اول و دوم به نظر خوانندگان میرسد:
– عکس صفحه دوم و خطوط آن اندکی درشتتر.
چنان که اشاره شده تاریخ تحریر این رساله بعد از سال 1261 هجری قمری است.
و این آخرین برگ رساله مورد بحث است.
2- اکنون توضیحات راجع به رساله قلعالباب و تصویر عنوان آن:
این رساله در قطع 16×22 سانتیمتر و مشتکل بر 58 برگ است. ذیلاً تصویر صفحه اول آن به نظر میرسد:
بعضی صفحات آن با خط نسخ و برخی دیگر با خط خوش نستعلیق تحریر گردیده و با ادله و براهین مُتقن ، اظهارات «سید محمد علی» ، بی ارزش و مردود شناخته شده. سال پایان این رساله چنان که در ذیل آخرین برگ به نظر میرسد، شب اربعین، روز بیستم ماه صفر، هفت ساعت از شب گذشته، هزار و دویست و شصت و شش هجری قمری است.
عکس مقابل تصویر آخرین صفحه رساله قلعالباب است.
عکس ذیل نوشته آخرین برگ رساله مورد بحث با خطوط درشتتر، در پایان این مقال لازم است از زحمات و همکاری فرزندم دکتر «مینو میرزایی» ، در تهیه این عکس ها با اسلوب جدید، تشکر و سپاسگزاری کنم خیر و خوبی و رضایت خداوند بهره او باد.
2- چند سال قبل، در کتابخانه مرحوم والد، کتابی به دستم رسید که میرزا آن را با خط خود در زمان تحصیل نگاشته بود. صفحات اول و آخر آن مشخص نیست. به قول شاعر: «اول و آخر این کهنه کتاب افتاده است» مایه خوشحالی و مباهات این جانب است که بعد از یکصد و چهل سال، این اثر ارزنده به دست نگارنده رسیده و حوادث ایام و گذشت روزگاران، نتوانسته است خللی در آن به وجود آورد و اوراقش را پراکنده سازد. کاغذهای رنگی قدیمی صفحات این کتاب را تشکیل میدهد. یادداشت ها و موضوعات متنوع آن به صورت اشکال هندسی در جهتهای مختلف نوشته شده. در برخی صفحات آن تاریخ تحریر وجود دارد. در یک صفحه با ذکر نام خود تاریخ نگارش را سال 1244 قمری در زنجان ذکر کرده است. با توجه به این که تولد میرزا سال 1222 است، مشخص میشود که وی در آن تاریخ بیست و دو سال داشته است.
محتوای کتاب – این کتاب مجموعه پرارزشی از کلیه علوم و دانش و هنر آن زمان است و حکایت از اطلاعات وسیع نویسنده دارد. مباحث و موضوعات و علوم مختلف که مورد بحث قرار گرفته، عبارت است از: فلسفه – منطق – هیأت – نجوم – صرف – نحو – فقه – اصول – حکوم – حدیث – تفسیر – تاریخ – جغرافیا – روانشناسی – انساب – ادبیات – اشعار عربی و فارسی – لغز – معما – تکبیتهای زیبا – طرایف کلام – حکایات مختلف – نصاب – عرفان – طب – نکاح و قوانین آن – امراض مختلف و مداوای آنها – نسخه مرهم های شفابخش – ریاضیات – جداول مختلفه – و مسایل بسیار دیگر.
اکنون قبل از بیان موضوعات و مطالب کتاب، برای تیمّن و تبرّک، برگی از قرآن کریم را که به خط کوفی حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام است و میرزا آن را هنگام تحصیل در اصفهان، زیارت و استنساخ نموده ، زیب و زینت کتاب خود میسازم. توضیح زیر آیات چنین است:
«این آیات را از قرآنی نوشتم که حسن بن علی بن ابیطالب نوشته است، خدایا زیارت َاو را نصیب ما کن همانطور که بهرهمند کردی مرا از خط او به حق او و به حق خطش.»
برگی از آن کتاب، دربرگیرنده بیان طول و عرض و انحراف و جهات شهرها، که بر سبیل اجمال و درنهایت عجله توسط میرزا ترسیم گردیده. این کار چنان که در ذیل صفحه مشهود است، در 28 رمضان المبارک سال 1249 قمری در مدرسه صدر اصفهان که منزل وی بوده انجام شده است.
اینک برای ترویح شادی و خوشی خاطر خوانندگان تکبیتهای انتخابی از آن کتاب بیان میشود:
تشنه لب تا کی به کویت سر کنیم؟ تیغ برکش تا گلویی تر کنیم!
***
ندانم از خدا برگشته ثمر کانت چه می خواهد که سر از سجده ی محراب ابرو بر نمی دارد
***
وصل تو گر نصیب شد از سعی ما نبود گردون تلافی ستم خویش می کند
***
مشک تر است گویی داغ درون لاله یا عکس ساقی است افتاده در پیاله
عکس
در آن تاریخ بیست و هفت سال از عمر وی میگذشته.
من کلام اکابر: تعجب دارم از شخصی که مادامالحیاه منظور دارد نیکی طبیبی را که از او دفع صدا مینموده ، بگوید و شکر نعمت بیاندازه منعمی را نکند که تندرستی را به او عطا فرموده.
من نصایح افلاطون: اِذاجا لَسْتُم عَلَیالکِرامِ فَعَلیکُم بَتخفیفِالکَلامِ و تَقلیلِالطّعامِ وَ تَعجیلِالقیامِ.
یکی از زهّاد بیمار شد، درویشی به عیادت او رفت، گفت میخواهی خدا تو را شفا دهد؟ گفت نه! گفت میخواهی که در بیماری بمانی؟ گفت نه، گفت پس مطلوب تو چیست؟ گفت آنچه خدا خواهد، من بندهام. بنده را خواست نباشد.
سُئِلَ عَن بَعضِالمُتکلمینِ عَنِالرُّوحِ، فقالَ: الرّوحِ الرّیح وَ النّفُس هُوَ النَّفَس. فَقالَ السّائلُ ؟؟ اِذا تَنَفَس العَمرو خَرَجَتْ نَفْسَهُ، فَاِذا خَرَطَ خَرَجَت رُوحُهُ!! فَأنْقَلَبَ المَجْلِسُ ضِحْکَاً!
از یکی از متکلمین درباره روح سؤال شد، گفت: روح همان ریح و باد است و نَفس هم یعنی نَفَس! سؤال کننده گفت: در این صورت، زمانی که عمر و تنفس میکند، نَفس از بدنش خارج میگردد و هنگامی که ضعف کلی جسم بر او عارض میشود، بدان معنی است که روح از بدن او خارج شده است! از شنیدن این سخن مجلس از خنده منقلب شد.
در کتاب مورد بحث، ادعیه و اوراد مخصوص وجود دارد که برای نمونه، دعای روز عاشورای حسینی (ع) را که خواندن آن به تعداد هفت مرتبه توسط نویسنده تأکید شده است، ذیلاً مسطور میدارم:
بسمالله الرحمن الرحیم – سُبحانَ اللهِ مِلاَءَ المیزانِ و مُنتَهَی العِلمِ و مَبْلَغَ الرِّضا وَ زِنْةَ العَرشِ وَ سِعَةَ الکُرسیّ لاَمْلَجَأ وَلاَمْنجا مِنَ الله اِلّا اِلَیْه سُبحانَ اللهِ عَدَدَ الشَّفْعِ وَالوترِ وَ عَدَدَ کَلِماتِ اللهِ التاماتِ بِرَحمَةِ وَلاحَولَ وَلاقوةَ اِلّا باللهِ العَلیّ العَظیم وَ هُوَ حَسْبی وَ نِعمَ الوَکیلِ نِعم المَولی وَ نِعمَ النَّصیرِ وَ صَلّی الله عَلی خَیرِ خَلْقِهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ اَجمعینَ الطَّیِبینَ الطّاهِرینَ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ.
و بعد خوانده شود:
یا فارِجَ کَربَ ذِی النُّون وَ یا جامِعَ شَملِ یَعقوبِ وَ یا کاشِفَ ضُرِّ اَیوب، یا غافِرَ ذَنْبَ داوود یا سامِعَ دَعْوَةَ مُوسی و هرُونَ یا رَحمانَ الدُّنیا وَالآخِرَة و رَحیمَهُما صَلِّ وَ سَلِّم عَلَیْهِم وَ عَلی جَمیعِ الاَنبیاءِ وَالْمُرسَلین وَاقْضِ حاجاتی فِیالدُّنیا وَالاخِرَة بِرَحمَتکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین.
و اکنون ابیات منتخب دیگری از آن کتاب درباره لُغُز:
1- خُم چو نگون گشت یکی قطره ریخت هوش ز مدهوش محبت گریخت
توضیح – نگون خم – مخ میشود، قطره یعنی نقطه آن که برداشته شود – میشود (مح) و چون هوش را از کلمه مدهوش – حذف کنیم – (مد) به دست میآید که با جمع دو کلمه (مح و مد) محمد حاصل میشود.
2- سرِ صوفی بِبُر در آتش انداز که دیگر عیب رندان را نگوید
توضیح – هر صوفی، (ص) است. در وسط آتش که نار باشد بیاوریم، میشود (ناصر)
3- قدم هر کجا مینهد میر ما دل خامه از شوق وا میشود
توضیح – منظور از خامه قلم است و چون (وا) را وسط آن بیاوریم و قلم را حذف کنیم، میشود (قوام) و میر که بر سر آن درآید، میرقوام حاصل میشود که منظور شاعر است.
4- در هوا چون سحاب پیدا شد ماه بیسر مضاف دریا شد
توضیح – سحاب یعنی ابر و ماه بیسر میشود – اه – که چون به دریا یعنی (یم) اضافه شود، کلمه ابراهیم به دست میآید.
این بود مطالب مختصر و برگزیده از کتاب میرزا.
و اکنون چند بیت از اشعار عربی که وی در مقام نسب خود فرموده است. به نقل از کتاب الفهرست «شیخ موسی زنجانی» .
اولئک آبائی فَلولا وَجُودهم لَمّا خُلق الافلاک واللّوحُ والقَلَمُ
اولئک آبائی بِنورِ وجودِهم تَشّرَفتِ البَطحاءُ وَالبیتُ وَالحَرمُ
اولئک آبائی بِهم وبِجِّدِهم تَفَضّلَ مُوسی وَالمَسیحُ وَ مَریمُ
اولئک آبائی بِهم و بِبُغضِهم تَمَیَّز طیبُ الاصل والخُبثُ ذاعَلَمُ
اینک سلسله نسب مرحوم میرزا که فاضل ارجمند آقای «یوسف محسن اردبیلی» ، زحمت استخراج آن را به عهده داشتهاند، با تشکر و سپاس از ایشان درج میشود:
27- سید ابوالقاسم (محمد) بن
26- محمد کاظم بن
25- امیر محمد حسین بن
24- سید محسن بن
23- امیر سلیم بن
22- برهانالدین بن
21- سید شاهی ین
20- حسن بن
19- عبدالله بن
18- علی بن
17- سلیمان بن
16- عبدالصمد (احمد) بن
15- محمد بن
14- داوود بن
13- ابراهیم بن
12- علی بن
11- خلیل بن
10- ابراهیم السمین بن
9- تاجالدین بن
8- عزالدین بن
7- عبدالرحیم بن
6- قاسم بن
5- ابراهیم بن
4- حسین بن
3- موسیالثانی بن
2- ابراهیم الاصغر بن (ابراهیم بن الصغر ، ملقب به السلطان جلال الدین اشرف مدفون در آستانه اشرفیه است که زیارتگاه مردم بوده و به این نام (آستانه اشرفیه) معروف است.)
1- الامام موسی الکاظم سلامالله علیه
در مورد سلسله نسب میرزا این توضیح را باید اضافه کنم که در سالهای دور گذشته این جانب شجرهنامهای در خانواده به خط بسیار زیبای مرحوم «حاج سید محسن» پسرعموی میرزا – با گل و برگ که اسامی یک یک اجداد در میان شاخ و برگ درخت نوشته شده بود – دیده بودم و به خاطر دارم. نمیدانم حوادث روزگار چه بر سر آن آورد! در حال حاضر این جانب یک فقره نسخه تصویری شجرهنامه اجدادی دراختیار دارم که طول آن پنج متر و به شکل طومار بوده دربرگیرنده افراد نسل حاضر از خاندان میرزاست و نسل به نسل به ترتیب ادامه مییابد و بالاخره به حضرت آدم منتهی میشود.
و این تصویر قصیدهای است به زبان عربی از عالم متقی «سید فتاح زنجانی» در مدح میرزا که در سال 1248 هجری قمری، سروده. همچنان که خود در پایان سروده، ذکر کرده است.
لازم به توضیح است که نسخه اصل این شعر، نزد فاضل ارجمند، «محمد مدرسی» ، فرزند حجةالاسلام مرحوم «آخوند ملاتقی» مدرس زنجانی که صاحب تألیفات متعددی است، موجود بود و برحسب تصادف تصویر آن، توسط جناب آقای «حسن مولایی زنجانی» ، به دست این جانب رسید که با اظهار خرسندی فراوان آن را ضمیمه کتاب خود ساختم.
آخرین کلام درباره میرزا این که وی در زمان حیات خود، اقدام به تأسیس و احداث مسجدی در بازار پایین زنجان نمود که جزو قدیمیترین مساجد در این شهر به شمار میآید. «مؤتمنالسلطان» ، «صنیعالدوله» ، «محمد حسن خان» در کتاب «مرآت البلدان» که در دوره ناصری تألیف شده به این مطلب اشاره کرده، نوشته است:
«مسجد دیگر است که مرحوم «میرزا ابوالقاسم مجتهد» ، سی سال قبل ساخته است. سه طرف این مسجد تمام و یک طرف ناتمام است.»
روزی پدر در بیانات خود در مورد این مسجد، اظهار داشت که مرحوم والد آقای «حاج میرزا مهدی مجتهد» در زمان حیات خود تعدادی از دکانهای اطراف مسجد (به مناسبت این که این بنا در بازار واقع شده) را خریداری و به ساختمان مسجد اضافه کرد و شبستانی بر آن افزود و موقوفاتی برای مصارف آن تعیین نمود. اکنون این مسجد برقرار و آباد و به نام مسجد «آیتالله حاج میرزا مهدی» معروف است و اینک توضیحات دیگری براساس تحقیقات این جانب:
شبستان مسجد که در جنوب حیاط واقع شده دارای پنج ستون بزرگ در وسط و شش طاق آجری در هر طرف جمعاً 12 طاق است. دو ستون اختصاص به محل زنانه دارد. تعداد حجرات آن ده باب است که قبلاً طلاب علوم دینیه در آنها سکونت داشتهاند. موضوع قابل توجه در این مسجد این که شبستان دارای پنج محراب است که ائمه مذاهب خمسه (جعفری – حنبلی – مالکی – شافعی – حنفی) در آن نماز میخواندهاند.
در اینجا لازم میدانم از مرحوم «حاج علی آقا حاج علی اکبری» که سالیان دراز با سمت مسؤول هیأت امناء مسجد مورد بحث از صمیم قلب جهت رضای خداوند نسبت به آبادانی و سر و سامان دادن به کار مسجد و برگزاری ایام سوگواری به مناسبتهای مختلف و رفع احتیاجات آن صرف عمر کرده است، یاد کنم، کرم و بخشایش پروردگار شامل حال او باد.
در بازار پائین زنجان به فاصله سیصد متر از مسجد مورد بحث، مسجد دیگری به نام «آیتالله نجفی میرزایی» وجود دارد که دارای دو شبستان جنوبی و غربی است. (در هر کدام منبری وجود دارد که در تکیهگاه و مسند آن و دو بیت به صورت برش اطراف کلمات، جلب نظر میکند )
قطب دین میرزا – ابوالقاسم چون برآید به عرشه منبر
خلق را اینچنین گمان آید که نشسته به عرش پیغمبر
که دلیل بر اهمیت مقام میرزا و ارشاد و اقامه فرایض دینی وی در این مسجد است.
این جانب طی سه سال پیگیری و صرف وقت و مراجعه به ادارات میراث فرهنگی و اوقاف و شهرداری، موفق شدم از وجوه موقوفات تحت تولیت خود، با استفتا از محضر« آیتالله شبیری زنجانی» مبلغ 16 میلیون تومان صرف تعمیرات کلی و بازسازی مسجد نمایم. گفتنی است که طاقهای ضربی و ستونهای سنگی آن سالهای طولانی بار سنگین 36 کامیون خاک را که از پشت بام مسجد به بیرون ریخته شد تحمل میکردند! در اینجا زحمات فوقالعاده و شبانهروزی مسؤول هیأت امناء «حاج آقا مصطفی آقا میرلی» و تحمل مشقات تعمیرات مسجد را که توسط ایشان انجام میشد و چند سال ادامه داشت، ارج مینهم و از ایشان سپاسگزارم.
ادامه دارد