نیروی محرکه مشروطیت
آقا سید عبدالله بهبهانی که تاریخ نویسان از او به نام نیروی محرکه ی مشروطیت نام برده اند در 108 سال پیش در چنین ایامی به ضرب گلوله ی افراطیون انقلابی از پای درآمد. آقا سید عبدالله در نجف اشرف متولد شد و پس از تحصیلات مقدمانی مراتب اجتهاد خود را در محضر میرزای شیرازی به پایان رسانید. آقا سید عبدالله در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه هنگامی که میرزای شیرازی استعمال تنباکو را حرام اعلام کرد و علمای تهران اکثراً از این فرمان پیروی کردند، بر خلاف علمای آن روز علناً به تحریم استاد خود میرزای شیرازی اعتنایی نکرد و این سر پیچی موجب بدبینی توده های مردم نسبت به او شد. آقا سید عبدالله در زمان مظفرالدین شاه مردم را علیه مستر نوز بلژیکی که وزیر گمرکات ایران بود تحریک می کرد زیرا این کارشناس بلژیکی در تنظیم مقررات گمرک ایران بر خلاف اصل بی طرفی از دولت امپراتوری تزار حمایت کرد و دولت انگلیس از این جهت آزرده خاطر بود آقا سید عبدالله با شوراندن مردم علیه (نوز) توانست نوز بلژیکی را از ایران بیرون کند و این بر خلاف منافع روسیه تزاری و جانبداری از سیاست انگلستان تلقی شد. در اواخر سلطنت مظفرالدین شاه زمانی که شاهزاده عین الدوله صدراعظم ایران بود آقا سید عبدالله بهبهانی به قصد شوراندن مردم علیه صدر اعظم با علمای مشهور تهران به رایزنی پرداخت ، علمای تهران در آغاز روی خوش نشان ندادند و او را از این اقدام خطرناک بر حذر داشتند و سید که از همکار ی علما ناامید شده بود به تندی اظهار داشته بود که اگر آقا سید محمد طباطبایی با من همکاری کند و حاجی میرزا ابو طالب زنجانی مخالفت نکند و بی طرف بماند من به حمایت احدی نیازمند نیستم. تا آنجا که این نویسنده اطلاع دارد تار یخ نویسان به تفسیر این گفته نپرداخته اند که آقا سید محمد طباطبایی و حاج میرزا ابوطالب زنجانی در آغاز مشروطیت چه نقشی داشته اند .آقا سید عبدالله بهبهانی در ماجرای مشروطیت قدرت مطلق را بدست آورد تا آنجا که تاریخ نویسان نوشته اند روزی آقا سید عبدالله از اطرافیان خود پرسیده بود که سلاطین صفوی نشانه ی مرصع لطنت را کجای دستار خویش می بستند.این روایت اگر درست باشد نشانه ی قدرت طلبی او تلقی می شود.آقا سید عبدالله بهبهانی که به شدت انگیزه قبضه ی قدرت و رهبری انقلاب را در سر می پروراند از دو جهت به آقا سید محمد طباطبایی نیازمند بود یکی آنکه آقا سید محمد در پی کسب قدرت نبود و نمی توانست رقیب بالقوه برای آقا سید عبدالله باشد و دیگر اینکه بی طرف ماندن حاج میرزا ابوطالب زنجانی از نظر آقا سید عبدالله از چه جهت بود باید به این نکته توجه کنیم که زنجانی از شاگردان ممتاز سید حسین ترک بود او علاوه بر فقاهت به زبان فرانسه مسلط بود، تاریخ اروپا را به خوبی می دانست و به سیاست بین الملل آشنایی داشت و با تمام سفرای خارجی در رفت و آمد بود و با آنها در امور سیاسی به بحث و گفتگو می نشست و از این جهت در میان علمای آن روز شخصیتی متفاوت وممتاز به شمار می رفت و طبق نوشته در خاطرات سفرای خارجی در چانه زنی های مربوط به قرضه و ایجاد تعادل بین سیاست دو کشور رقیب یعنی روسیه تزاری انگلستان و به ویژه مذاکرات مربوط به قرضه های ایران از دول خارجی دخالت مستقیم داشت . زنجانی مانند علمای دیگر مسجد و محرابی نداشت از این جهت با توده ی مردم و اهل بازار در ارتباط نبود . وقت او بیشتر صرف محکمه شرعیه می شد که پرمراجعه ترین محکمه ی زمان خود به شمار می آمد. شهرت زنجانی به خاطر پاکی و بی نظری او بود که هرگز صدور احکام ناسخ و منسوخ از او دیده نشده بود و چون ثروتمند بود ودر ناحیه ی خمسه املاک فراوانی داشت، وجوه شرعیه را نمی پذیرفت و بیشتر وقت او صرف قضاوت و نشست و برخواست با دیپلمات های خارجی می شد و به دلیل شهرت و درستی و پاک دستی او محکمه ی شرعش بسیار پر مراجعه و شلوغ بود علاوه بر این همسر او شاهزاده فخر السلطنه دختر عموی ناصرالدین شاه بود و از این رو در طبقه ی صاحب نفوذ کشور، و قرابت او با خاندان سلطنت جایگاه ویژه ای در تهران آن روز داشت همچنین او تنها روحانی تهران بود که گفته می شد رئیس (مرکز خفیه اتحاد اسلام ) است. اعضای این مرکز به استناد گزارشات سفرای خارجی آن زمان پیرو مکتب سید جمال الدین اسدآبادی بودند. از سوی دیگر سید زنجانی تنها کسی بود که به خاطر ارتباط با سید جمال الدین اسدآبادی و پذیرفتن نهضت اتحاد اسلام و ارتباط با سلطان عبد الحمید خلیفه عثمانی هزینه های سنگین پرداخته و مورد غضب ناصرالدین شاه قرار گرفته بود، در میان طبقات روشن فکر جایگاه ویژه ای داشت از این جهت بی طرف ماندن او در امر نهضت مشروطیت می توانست خیال آقا سید عبدالله را از هر جهت راحت کند و با دست باز بتواند مردم را علیه شاهزاده عین الدوله بشوراند و البته چنین شد . آقا سید محمد در خاطراتی که از او باقی مانده است تند روی ها و قدرت طلبی های آقا سید عبدالله بهبهانی را از یک سو و مخالفت های شیخ نوری را از سوی دیگر عامل سر نگرفتنن بساط مشروطه خواهان دانسته و اظهار نظر کرده است که حاصل این اختلافات پا نگرفتن مشروطیت واقعی و استقرار دیکتاتوری جدید شده است.
ترور بهبهانی به وسیله ی افراطیون انقلابی انجام شد و این فاجعه نتیجه ی کشمکش های دموکراتها و محافظه کاران بود. شادروان بهبهانی در روز یکشنبه 25 تیر در منزل خود کشته شد.
سرگذشت بد فرجام دست اندرکاران اولیه ی مشروطیت این چنین بود: شیخ نوری پس از فتح تهران در سال 1327 کشته شد و آقا سید عبدالله بهبهانی یک سال پس از استقرار مشروطیت و حاج میرزا ابوطالب زنجانی در سال 1329 ق کشته شد. تقدیر این بود که آقا سید محمد زنده بماند تا با چشمان خود شاهد سقوط مشروطیت و شکل گیری یک دیکتاتوری به مراتب بدتر از دوره ی قاجار باشد.