تاریخچۀ تشکیل بریگاد قزاق
در مآخذ فارسی اطلاعات مربوط به نخستین هیأت مستشاران روسی قزاقخانه بسیار کم است. در این زمینه قدیمی ترین اشارات را در کتاب «لرد کرزن »به نام «ایران و مسئلۀ ایران» می یابیم. لرد کرزن با عنوان کردن بحث جامعی پیرامون ارتش ایران مینویسد:
«سپس روسها به جان شاه و درباریان افتادند که باید مستشار نظامی ایران از افسران قزاق باشد و بالاخره «سرهنگ دومانتوویچ» به ایران آمده و مأمور تأسیس قزاقخانه شد.»
«لرد کرزن» در ادامۀ این بحث به آمدن «کلنل دومانتوویچ » اشاره میکند:
«دومانتوویچ چندی پیش با «ژنرال ترکوکاسوف» به ایران آمد و در جنگهای ترکمن شرکت داشت. امپراتور روس همین که به منظور خود نائل گشت قزاقخانۀ روس را در ایران دایر نموده، چندین توپ مسی و چند هزار فشنگ برای شاه ایران هدیه داد. سیاستمداران ایران مانند همیشه از این پیشامد مست و مغرور گشته، همه جا میگفتند که امپراتور روس باجگزار و خراج پرداز قبلۀ عالم شده، امپراتور علاوه بر اینکه افسران خود را مأمور خدمتگزاری سربازان ایران نموده است، این هدیه های نفیس را نیز به خاک پای همایونی تقدیم میدارد!»
از نوشتۀ «لرد کرزن» معلوم میشود که «کلنل دومانتوویچ» پیش از آنکه برای ایجاد قزاقخانه و به عنوان اولین فرماندۀ بریگاد سوارۀ قزاق به ایران بیاید تحت فرماندهی یک ژنرال روسی در جنگ علیه ترکمنهای یاغی که نقاط سرحدی ایران را پیوسته مورد تاخت و تاز خود قرار میدادند، شرکت کرده بود و به همین مناسبت دربار ایران از لیاقت و کاردانی او شناخت کافی داشت.
تاریخچۀ تأسیس بریگاد قزاق در منابع روسی
«دکتر فیروز کاظم زاده» به استناد مدارک بکری که به زبان روسی در اختیار داشته؛ از جمله خاطرات «کلنل دومانتوویچ» نخستین فرماندۀ بریگاد سوارۀ قزاق، در مورد چگونگی تشکیل هنگ قزاق و تأسیس قزاقخانه در ایران مینویسد:
«در اوایل قرن نوزدهم میلادی ایران هنوز دارای نیروی قابل توجهی بود. در جنگهای ایران و روس، قشون ایران اگرچه سرانجام از روسها شکست خورد ولی در قفقاز سخت پایداری کرده، حتی در تعدادی از نبردهای خونین پیروز شده بود. با این همه، انحطاط کلی کشور در زمان محمدشاه قاجار باعث زوال مصیبت بار قوای مسلح ایران شد.
«ناصرالدین شاه» در عالم خیال هوادار اصلاح قشون بود. او طی نخستین مسافرتش به فرنگستان سخت تحت تأثیر مانورهای منظم و «اونیفورمهای» زیبای قشونهای کشورهای مختلف به خصوص اتریش درآمده بود. ناصرالدین شاه در سفر دوم خود به فرنگستان (1295 هجری قمری) دوباره خیال اصلاح قشون به خاطر نااستوارش خطور کرد. شاه در ماورای قفقاز سفر میکرد و آن ناحیه آکنده از سپاهیان روسی بود که از جنگ های روس و عثمانی که پایان یافته بود بازمیگشتند. همه جا عده ای از قزاقها، ناصرالدین شاه را همراهی میکردند. آنان دارای سر و وضعی خوب بودند. «اونیفورم»های زیبا پوشیده و چابک سواری مینمودند و این همه چنان دل از ناصرالدین شاه برده بود که به نایب السلطنۀ قفقاز «گراندوک میخائیل نیکولایوویچ» گفت بر سر آن است که چنان سواره نظامی را در کشور خود پدید آورد.
«گراندوک» به تزار پیشنهاد کرد که بدین مقصود عده ای مربی به ایران بفرستد. «الکساندر دوم» اجازه داد و رئیس ستاد منطقۀ نظامی قفقاز؛ ژنرال «پاولوف» کسی را به نام سرهنگ دوم ستاد «الکسی ایوانوویچ دومانتوویچ» برگزید و در رأس هیأت نظامی کوچکی به ایران فرستاد. رئیس ستاد که به دومانتوویچ دستورات بسیار مهم داده بود، چنین مینمود که هیچ کس اعم از شاه ایران و گراندوک و پاولوف ماهیت واقعی سمت او را نمیدانند.»
بی اعتنایی کنسول روسیه به ولیعهد ایران
«کلنل دومانتوویچ» سر راه خود به تهران به تبریز وارد شد. او نه با زبان فارسی آشنا بود و نه ایران را میشناخت. او فقط اطلاعات محدود و مبهمی در مورد محل مأموریت خود داشت. او یک صاحب منصب شجاع و یک سوارکار حرفه ای خوب بود. «دومانتوویچ» که ذاتاً یک انسان آدابدان و مودب بود در ورود به تبریز هنگامی که به اتفاق کنسول روسیه یه دیدار «مظفرالدین میرزا» ولیعهد ایران رفت، سخت یکه خورد؛ زیرا «کربل» کنسول روسیۀ تزاری در تبریز، به هنگام شرفیابی، آنچنان که شایستۀ مقام ولیعهد است، مراتب تکریم و احترام را به جای نیاورده بود. «دومانتوویچ» با توضیحاتی که بعداً از زبان کنسول روس شنید به این مسئله پی برد که کنسول امپراتوری روسیه میتواند در مورد مسائل مرتبط با امور خارجی، نظرات خود را به ولیعهد بگوید و مورد قبول قرار گیرد.
«کلنل دومانتوویچ» در ماه ژانویۀ 1879 میلادی به تهران رسید. وزیر مختار روسیه، «ایوان الکسی زینوویف» ترجمان سفارت را به راهنمایی وی برگزید. ترجمان سفارت، عرب نژادی بود تحصیل کردۀ روسیه که به تابعیت آن دولت درآمده بود و «گریگورویچ» نام داشت.
«گریگورویچ» سالها در تهران به سر برده و با تمام مقامات رسمی مقیم تهران ارتباط و رفت و آمد داشت. «کلنل دومانتوویچ» که یک نظامی حرفه ای بود نه یک نویسنده و به همین دلیل می بایست شمشیرش بُراتر از قلمش باشد با به کار بردن استعارات پیچیده و درهم و برهم مینویسد: «ظاهراً برای «گریگورویچ» هیچ چیز مخفی وجود نداشت که ایرانیها بتوانند به وسیلۀ آن اسرار سیاسی خود را مخفی کنند، او در مواقع دشوار به وزارت امور خارجۀ ایران میرفت و در آنجا راهی برای یافتن اسرار به دست می آورد. رازهایی که غالباً با زنجیر طلایی انگلیسیها پوشیده شده بود.»
اعتراض وزیر مختار انگلستان به تشکیل بریگاد سوارۀ قزاق
در همین کتاب، پیرامون این موضوع و در ادامۀ بحث چنین آمده است:
«سفارت انگلیس استخدام صاحب منصبان روسی را توسط شاه نمیپسندید. «تامسن» در این مورد نزد «میرزاحسین خان سپهسالار» شکایت کرد اما زیاده از حد اصرار نورزید؛ زیرا نمیخواست مذاکراتی را که در آن هنگام دربارۀ کشتیرانی رود کارون در جریان بود به خطر افکند. شاه از گشودن کارون به روی کشتیهای بخاری تن زد و به اعتراضات تامسن دربارۀ استخدام «کلنل دومانتوویچ» اعتنایی نکرد. ناصرالدین شاه که از مداخلات روسیه و انگلستان به جان آمده بود با اشاره به مسئلۀ تأسیس بریگاد سوارۀ قزاق و استخدام «کلنل دومانتوویچ» در نامه ای به «میرزاملکم خان» وزیر مختار ایران در انگلستان مینویسد:
«ما از هر ملت و امتی صاحب منصب و مستخدم در خدمت خود داریم. ما خواستیم یک نفر روسی هم داشته باشیم تا به چند صد نفر از سواران قزاق خودمان مشق و تعلیم بدهد و این همان صاحب منصبی است که آمده است. ایران افغانستان نیست که حضرات از این سوءظنها پیدا کنند. ایران یک دولت مستقل است و همیشه مصلحتش در این بوده است که با تمام دول و مخصوصاً روس و انگلیس بر اساس دوستی و مودت رفتار کند.»
«ناصرالدین شاه» که با وجود مخالفت انگلستان و فشارهایی که بر او وارد آمد در تأسیس بریگاد سوارۀ قزاق مصمم بود، به اعتراضات وزیر مختار انگلستان توجهی نکرد و قرارداد «دومانتوویچ» با دولت ایران برای تأسیس بریگاد سوارۀ قزاق به امضا رسید و دومانتوویچ کار خود را آغاز کرد. پس از ورود کلنل دومانتوویچ به تهران، «زینوویف» وزیر مختار روسیه، او را به دیدار «حاجی میرزاحسین خان سپهسالار» برد. سپهسالار در آن زمان مقتدرترین دولتمرد ایران بود.
مانور سواران گارد سلطنتی در برابر شاه و «دومانتوویچ»
شاه با شنیدن خبر ورود «کلنل دومانتوویچ» به تهران اراده کرد نمایشی با شرکت سوارکاران گارد سلطنتی فراهم آورد و بدین منظور مراسم مخصوصی در زمین «عشرت آباد» برگزار شد. شاه در روز موعود با تشریفات سلطنتی به میدان آمد. سربازان با رسیدن موکب ملوکانه تا به زانو خم شدند و تعظیم کردند اما همین که شاه چند قدمی دور شد با هم مشغول صحبت و گفت و گو شدند و یا به خرید میوه از فروشندگان دوره گردی که بساط خود را کنار میدان پهن کرده بودند پرداختند و عده ای نیز مشغول چاق کردن چپق شدند. «کلنل دومانتوویچ» که با انضباط سخت ارتش امپراتوری خو گرفته بود، مات و مبهوت به این مناظر عجیب و غریب مینگریست. او هنوز فرق بین دربار «رومانوف»ها و «قاجاریه» را درک نکرده بود. در دربار قاجاریه که ایلیاتی و بیابانگرد بودند تشریفات دربارهای اروپایی رعایت نمیشد و رفتار شاه با اطرافیان بیشتر شبیه رؤسای قبایل بود تا یک پادشاه. در پایان این مراسم پرسروصدا و اسبدوانی بی نظم گارد شاهی، «ناصرالدین شاه» از «کلنل دومانتوویچ» میپرسد: «کلنل اسبدوانی گارد چگونه بود؟» دومانتوویچ چنان که در خاطرات خود مینویسد، در جواب شاه، سیاستمدارانه میگوید: «اعلیحضرتا اسبها بسیار خوب بودند و سوارکاران عالی!»
امضای نخستین قرارداد بریگاد سوارۀ قزاق ایران
پس از دو ماه، قرارداد نخستین بریگاد قزاق ایران به امضا رسید و از سوی دولت ایران «میرزا سعیدخان» وزیر امور خارجه قرارداد را تأیید نمود و به رسم آن روزگار، پشت قرارداد را مهر کرد و این تشکیلات، «بریگاد سوارۀ قزاق همایونی» نامیده شد.
ورود نخستین صاحب منصبان قزاق به تهران
«کلنل دومانتوویچ» پس از به امضا رسیدن قرارداد، به قفقاز مراجعت کرد. بازگشت او به تهران چند ماه بعد در تاریخ ماه آوریل 1879 میلادی به ثبت رسیده است. او در بازگشت به ایران سه تن صاحب منصب و پنج وکیل (گروهبان) به همراه آورد. اسامی سه نفر صاحب منصب در مآخذ فارسی و روسی و انگلیسی یکسان ذکر شده و در آلبوم اختصاصی نگارنده نیز که در صفحات آینده ملاحظه خواهد شد به این شرح آمده است:
- سروان «کوخارینکو»
- سروان «ماکودکین»
- سروان «آبرزوف»
اسامی این سه نفر صاحب منصب قزاق در مقالۀ م.پاولوویچ مورخ سپتامبر 1911 در نشریۀ «جهان اسلام» به این شرح ذکر شده است:
«آ.براتکوف از فرماندهان آموزشگاه قزاقخانۀ «استاوروپل»، از هنگ ایکاترینودار.» که بی تردید نادرست بوده و با متون موثق مورد استناد ما تطبیق نمیکند.
در مآخذ مربوط به قزاقخانه، چه داخلی و چه خارجی، نام درجه داران هیأت کلنل دومانتوویچ دیده نمیشود. در این زمینه خوشبختانه اسامی این پنج وکیل با عکس هر یک از آنان در آلبوم اختصاصی نگارنده وجود دارد که به شرح زیر نام برده میشوند:
- وکیل «کریلوف»
- وکیل «وادوبشین»
- وکیل «رود»
- وکیل «یوسیف»
- وکیل «لاکتین»
متأسفانه در بررسی مسائل مربوط به قزاقخانه اشتباهات فاحشی حتی از سوی استادان و مدرسین تاریخ به چشم میخورد که خود ناشی از کمبود اطلاعات کافی در این زمینه است؛ به طور مثال در کتابی که اخیراً به چاپ رسیده است، توضیحاتی به شرح زیر دیده میشود:
«پس از بازگشت «ناصرالدین شاه» از سفر فرنگ در سال 1296 قمری امتیاز تشکیل قشون قزاق به روسها واگذار گردید. بر اساس این امتیازنامه، تعداد قوای قزاق بسته به تشخیص شاه ایران و اختیار او بود اما بعدها قوای قزاق از پانصد نفر که در رکاب شاه به ایران آمدند بیشتر شد.»
این گونه اطلاعات غیرمستند و نادرست، آن هم در کتابی که نویسندگان آن اهل تاریخ هستند، موجب انحراف و تشتت افکار خوانندگان میشود، تا آنجا که به غلط تصور میکنند بریگاد قزاق یک هنگ نظامی روسی بوده است، در حالی که اولاً از قزاقان روسی هیچ کس در رکاب شاه به ایران نیامد و مربیان سوارکاری که بعداً به تهران آمدند، به جز کلنل دومانتوویچ جمعاً هشت نفر بودند نه پانصد نفر. نگارنده وظیفۀ خود میداند به این حقیقت اشاره کند که افراد نخستین بریگاد قزاق، بازماندگان ایرانیان غیور و مسلمانان متعصبی بودند که بعد از شکست ایران از روسیۀ تزاری و جدا شدن شهرهای قفقاز از ایران، با آمدن به این سوی ارس، ننگ زیستن در تحت سلطۀ اجانب را نپذیرفتند و با رها کردن علایق ملکی و داروندار خویش، از متصرفات جدید روسیه به داخل مرزهای ایران مهاجرت کردند. در ضمن به این نکتۀ بسیار بااهمیت نیز باید توجه شود که رفتار و منش قزاقان در طول چهل سال تسلط آنان، همیشه بر یک روال نبوده است و اگر در صفحات تاریخ معاصر علی الخصوص در جنگ جهانی اول (که به خواست بیگانگان به گروهی از اشرار علیرغم میل دولت ایران لباس قزاقی پوشانده شد) اشاراتی به شرارت قزاقها به چشم میخورد، دلیل بر آن نیست که قزاقان اولیه نیز چنین بوده اند. در فصول آیندۀ همین کتاب خواهید خواند که قزاقان اولیه از بیم آنکه مبادا برای ترک دین و آیین آبا و اجدادی خود تحت فشار مقامات روسی قرار گیرند علیرغم دستور صریح شاه، از پیوستن به قزاقخانه خودداری کرده و در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) متحصن شدند. کسانی که از استبداد شاهان قاجار آگاهند، میدانند که مخالفت با امر شاه آن هم در عصر سلطان مقتدری چون ناصرالدین شاه، چه عواقب وخیمی میتوانست به دنبال داشته باشد. این ایرانیان غیور وطندوست با اطلاع و آگاهی کامل از عواقب این نافرمانی، حفظ دین و آیین خود را به مصالح شخصی ترجیح داده، قزاقخانه را ترک کردند و ناصرالدین شاه مجبور شد به جای آنان از غلامان خاصه و افراد گارد سلطنتی استفاده کند.
تاریخ دقیق تشکیل بریگاد سوارۀ قزاق
تاریخ تأسیس بریگاد سوارۀ قزاق ایران را اکثریت قریب به اتفاق مورخین، بدون ذکر روز و ماه، سال 1296 هجری قمری به ثبت رسانده اند. در تبدیل این تاریخ به سال هجری قمری نیز روایات مختلف وجود دارد. نگارندۀ این کتاب به اعتبار یک سند بازیافتۀ مهم و غیرقابل تردید، تاریخ تأسیس بریگاد سوارۀ قزاق ایران را اول ماه ژوئیۀ 1879 مطابق با شهر رجب سنۀ 1296 هجری قمری اعلام مینماید و بدین ترتیب بقیۀ اقوال و روایات مختلفی که در این مورد وجود دارد، منبعد بی اعتبار و غیرمستند خواهد بود.
در این سند مهم، تاریخ دقیق تشکیل بریگاد سوارۀ قزاق، تعداد صاحب منصبان و درجه داران و روند افزایش افراد و تجهیزات قزاقخانه تا دهمین سالگرد تأسیس این بریگاد ثبت شده است و به این نکته پی برده میشود که بریگاد قزاق در این دوره تحت امر وزیر جنگ بوده و ترفیعات و مدالها و امتیازات با موافقت وزیر جنگ و تصویب شاه صورت میگرفته است. این گزارش که برای ملاحظۀ شاه به فرنگستان فرستاده شده بود در تاریخ 24 ذی الحجه الحرام 1306 قمری در شهر «سالزبورگ» اتریش از نظر همایونی گذشته است.