حرم ناصرالدین شاه به روایت امینالدوله، صدراعظم ایران در زمان مظفرالدین شاه
امینالدوله که از نوجوانی شاغل مناصب درباری و دولتی بود و در زمان مظفرالدین شاه صدراعظم ایران شد، از حرم ناصری اطلاعات کاملی داشت. او در مورد اوضاع حرم ناصرالدین شاه چنین نوشته است:
امینالدوله در مورد جیران و امینهاقدس چنین مینویسد:
بعد از فروغالسلطنه، یعنی جیران که سوگلی شاه بود و در جوانی درگذشت، میل مبارک به کنیزکی که از گروس آمده بود تعلق گرفت. نام این کنیز زبیده و از اهالی گروس بود. او خواهر امینخاقان بود که پیشخدمت مورد اعتماد شاه بود. زبیده دختر یتیمی بود زشت، که قسمتی از بدنش در کودکی سوخته و التیام پذیرفته بود. این کنیز به مبلغ ناچیزی خریداری شده بود و به دستور شاه از جهت ترحم به سمت خدمتگزاری در دربار پذیرفته شد.
زبیده گروسی به تدریج مورد توجه شاه قرار گرفت و متصدی خدمات شخصی ناصرالدین شاه شد تا آنجا که خود را با زنان درجه اول حرم، برابر میدانست و حتی گاهی خود را بالاتر از آنها میپنداشت. زبیده در مکر و حیله و دروغ نادر زمان و مادر شیطان بود.
آقا ابراهیم امینالسلطان، پدر میرزا علی اصغرخان امینالسلطان در خارج و زبیده در داخل، روز و شب، شاه را از تکالیف سلطنتی غافل میداشتند.
درباریان چربزبان متملق که در خلوت شاه بودند اشتغال ایام فراغت شاه را به بازی با گربهها کریه نمیشمردند. پس از پیموده شدن دوران گربهبازی، امیناقدس طفل شیرخوار برادرش را به اندرون آورد.
همدستی ابراهیم خان امینالسلطان و امینهاقدس
ناصرالدین شاه در همه امتحانات و مطالعات خویش مردم را معیوب میبیند و از اعتقاد خود به مردم میکاهد و در یک نفرت مایوسانه به تن آسائی و لذات نفسانی راغبتر و از قید مملکت و رعیت فارغتر مینشیند.
اسباب راحت و هوس ناصرالدین شاه در اندرون (درون حرم) به دست زبیده خانم امیناقدس است و در بیرون به تصرف امینالسلطان. به این معنی که خورد و خواب و تنقل و تفنن اندرونی و آوردن دوشیزگان سیمینتن و دختران ماهجبین به مراقبت امینهاقدس مرتب میشود و چنان جانسوزی و امانت به ناصرالدین شاه مینماید که ذخائر اندرونی که خارج از خزانه پادشاهی است، سپرده با دستنقد و جواهرات گرانبهای سلطنتی را بیحساب به او تحویل میدهند و در بیرون حرم، آبدارخانه که متضمن خوردنیها و آشامیدنیها و تنقلات است و اسباب سفر و تفرج مسیر ناصرالدین شاه و پول که مشکل گشاست به کفالت و کفایت امینالسلطان واگذارشده بود. در این صورت ناصرالدین شاه از دیگران مستغنی است و حکمیت دولت از مقوله تشریفات و لزوم مایلزم به حساب میآید.
قسمتی از بهترین اوقات شبانهروز ناصرالدین شاه مصروف عزیزالسلطان میشد
اما ناصرالدین شاه را مهر زبیده گروسی که امینهاقدس لقب یافته بود از توجه و تفقد به اولاد خود منصرف و سرگرم برادر زاده او کرده بود.
ناصرالدین شاه خلقت لطیف داشت. طبعش لطیف و از پایداری و ناپاکی به دور بود و به پاکیزگی اهتمام میکرد. قوه شامه و حس زکی این پادشاه از مسافتی معلوم میکرد که کسی سیر یا پیاز خورده و یا بعد از غذا دست و روی خود را با صابون نشسته است. با چنین طبعی نازک و لطیف، به هرگونه کثافت آن طفل متحمل بود. اما راز از پرده بیرون نیفتاده و در خارج، گفتگوئی ازین بازیچه نمیشده یا متملقین خلوت، شاه را به قصه «محمود و ایاز» و نظائر آن جرأت دادند . قباحت این کار را که خود شاه هم به یک انداره ملتفت بود از نظرش بردند. طفل را از حرمسرا بیرون آورده گاهی آفتابی میکردند و چندان مکروه بود که متملقین خلوتی نمیتوانستند در تحسین سلیقه شاه لفظی و عبارتی پیدا کنند.
در حرمخانه شاهزاده خانمها و بانوان حرم محترمه به ملامت ناصرالدین شاه برخاستند که این چه مشغله زشت و بازی قبیح است. این کار به هیچ صورت تعبیر و تأویلی نمیپذیرد. اگر به خلاف تربیت و تکلیف بخواهید مشغول پرستاری اطفال شوید، کودکان نوآورده شما به توجه مستحقترند. لجاج فطری ناصرالدین شاه و کراهتی که از نصیحت و موعظه در مزاجش پیدا شده بود از اعتراضات خواتین به مهر و عشق برادرزاده امینهاقدس انجامید و بدین ترتیب قسمت زیادی از اوقات شاه صرف این کودک شد.