ناصرالدین شاه با تحصیل عزیزالسلطان مخالفت کرد
و گفت: بچه است، رشد نمیکند، میسوزد!
آرزوی سلطنت برای عزیزالسلطان
صبح جمعی روضه آمدند، بعد درب خانه رفتم. امروز شنیدم شاه در بین اظهار التفات به عزیزالسلطان میفرمایند عزیزجان وقتی که تو انشاءاله شاه شدی قتل نکنی، چشم بیرون نیاوری با مردم خوب رفتار کن. سبحاناله گمان نمیکنم بندگان همایونی که آرزوی سلطنت این طفلک چوپانزاده را بنمایند.
عزیزالسلطان بر تخت نشست و سفرا دست اورا بوسیدند!
عید مولود شاه است… امسال وضع سانِ (رژه) قشون در حضور همایون تغییر کرده. هرسال در خیابان شمسالعماره عساکرِ (سربازها) متوقفِ تهران از سان میگذشتند، اما امسال برای این که خوانین حرم تماشا کنند، از جلوی سردر الماسیه سان دادند. بعد تشریف آوردند با شاهزادهها ناهار صرف فرمودند… بعد که سفرا از حضور بیرون آمدند، عزیزالسلطان در طالار (تالار) گلستان روی تخت مرصع نشسته بود. یکی از حرامزادهها به سفرا رساندند، آنها هم نزدیک تخت رفته، دست او را گرفته بوسیدند. عزیزالسلطان هم از تخت پایین آمد، دوان دوان حضور شاه آمد که: ایلچیها آمدند مرا دیدن کردند. ناصرالدین شاه هم خیلی خوشحال شد و تمجید کرد.
ملیجک اول را امروز نشان حمایل سبز دادند و ملیجک دوم امیرتومان شد.
توضیح: عزیزالسلطان در این موقع 9 سال دارد.
مشاجره ناصرالدین شاه و شمسالدوله به خاطر عزیزالسلطان
صبح درب خانه رفتم. شاه متغیر بیرون آمدند. معلوم شد با شمسالدوله در خصوص عزیزالسلطان دعوا کرده بودند. شمسالدوله هم به ناصرالدین شاه گفته بود: انشاءاله عزیزت بمیرد، شاه متغیر شدهبود، خواستهبود او را بیرون کند. انیسالدوله واسطه شدهبود. سبب تغیر این بود.
کلید خزانه در دست امیناقدس
عصر آغابهرام، خواجه امیناقدس دیدن آمدهبود. از اعتبار خانمش شرحی بیان کرد و میگفت: پولی که از خزانه بیرون نقل به اندرون شد، سه کرور (یک میلیون و نیم) چیزی بالا (قدری بیشتر)، پول سفید (نقره) بود و همین قدرها، پول زرد (طلا)، اما گمان ندارم اینقدرها پول در خزانه باشد و ظاهراً کلید خزانه به امیناقدس سپرده شدهاست.
ناصرالدین شاه ارگ میزند.
شب که درب خانه رفتم، عزیزالسلطان سازی از من خواسته بود. گرفتم بردم بندگان همایونی به دست مبارک ده دوازده تصنیف زدند که در عمرم به این خوبی ساز نشنیدم. این ساز یک نوع ارگ فرنگی است کوچک که با دست میزنند. هزار آفرین به این وجود شریف باد که دارای تمام کمالات است. امروز «شورشیل» میگفت خبر سلامتی عزیزالسلطان را که به ایلچی روس دادند، ساعت طلا با بند طلای خود را به او مژدگانی داد.
عزیزالسلطان به دیدن سفیر روس میرود.
صبح کاعذ امینالسلطان آمد که حسبالامر به واسطه دوستی مخصوصی که عزیزالسلطان با ایلچی دارند، امروز به دیدن او خواهند آمد. به فاصله ده دقیقه، عزیزالسلطان وارد منزل من شد. با سرداری تمام مفتول دوز و شمشیر مرصع و خرقه شمسه مرصع. ابراهیمخان که کالسکهچی اتابک شدهبود، همراه او آمدهبود… تکریمی کرده، بالا دست خودمان نشاندیم. خبر کردند ایلچی (سفیر) حضرات را بردند. گفتند فرمایش شاه است شما هم باشید چون میدانستم دروغ است، جوری عذر آوردم آنها رفتند. انواع خنگیها را کردند. یک اسباببازی که بدون اغراق سه قران ارزش نداشت، ایلچی به عزیزالسلطان تعارف کردهبود.
بازدید سفیر از عزیزالسلطان
صبح به اردوی همایونی آمدم، شاه سوار میشدند در عمارت شرفیاب شدم. عرض کردم ایلچی خیال دارد بازدیدی از عزیزالسلطان بکند. فرمودند فردا در اطاق آبدارخانه شیرینی و لوازم تشریفات او را فراهم بیاورند. اول به عزیزالسلطان بعد به امیناسلطان بعد به خود من دیدن کردهباشد.
سنجاق طلا برای عزیزالسلطان
صبح ایلچی (سفیر) حضور همایونی رفته که مرخص شود از عزیزالسلطان هم دیدن کرده، سنجاق الماس به او داده بود. خرقه ترمهای هم امینالسلطان به ایلچی تعارف کردهبود.
عزیزالسلطان خوانچه عقد را به هم میریزد.
امروز جهاز احترامالسلطنه را به خانه صنیعالدوله میبردند. دو پرده تصویر (تابلو نقاشی) که یکی از شاه و دیگری صورت ولیعهد بودهاست، در خوانچه گذاشتهبودند. عزیزالسلطان آمدهبود که تماشا کند. اول به طور آهسته یک دو چوب به خوانچه زدهبود. بعد طرف صورت ولیعهد چوب را به پرده (تابلو) زدهبود که شکوهالسلطنه را طاقت نمانده از بالاخانه فریاد زده، فحش به عزیزالسلطان دادهبود که تمام مردم به جهت حرکت دادن جهاز حاضر بودند تا کی این کار را تلافی کند.
طبیب عزیزالسلطان استعفا میدهد
برخاسته به سراپرده رفتیم. شاه به مردک، دائی عزیزالسلطان فحش میدادند. معلوم شد میرزا عبدالوهاب «فخرالاطباء» طبیب مخصوص عزیزالسلطان عریضه قشنگی به شاه عرض کرده، استعفا از طبیبی نموده. جهت این بود که این مرد مجبور است روزی چهار مرتبه نبض عزیزالسلطان را ببیند، لابد باید یک حرفی بزند. پریروز گفته بود…
– عزیزالسلطان با حمایل و نشان شیر و خورشید و تمثال مبارک.
– طفل عزیزکردهای به نام ملیجک در دربار ناصرالدین شاه قاجار مدتها موضوع گزارش سفرای ممالک خارجی بود و بیگمان در آرشیو وزارت خارجه اکثر کشورها گزارشی در آن مورد وجود دارد.
این عکس را سفیر اطریش از تهران طی گزارشی برای امپراطور فرستادهاست.
عکس از مجموعه نفیس آقای محسن مفخم و اصل آن در آرشیو وزارت خارجه اطریش مضبوط است.