رفتن به محتوا رفتن به فوتر

یادمان های زندگی 2

(آرامگاه میرزا)

قریب دویست سال قبل در قسمت غرب زنجان، محوطه محصوری که وسعت آن بالغ بر سه هزار مترمربع بود، توسط پدر میرزا برای آرامگاه خانوادگی و اخلاف او درنظر گرفته شد. در آن زمان، این محل کاملاً بیرون شهر بود. پس از گذشت سالیان دراز و گسترش شهر و احداث مسکن، به تدریج این آرامگاه در داخل شهر قرار گرفت. این مقبره از سه طرف شرق، شمال و غرب، منتهی به کوچه و از سمت جنوب مجاور به دیوار مؤسسه باربری اطمینان است. در وسط این محوطه محصور، گنبد نسبتاً بزرگی به ارتفاع 12 متر و قطر 10 متر با آجر به سبک بنائی قدیم اجرا گردیده و پشت پنجره کاشی مشبک در قسمت طبقه بالایی گنبد دور تا دور آن و چهار پنجره به همان صورت در قسمت‌های پایین جهت تأمین روشنایی داخل ساخته شده است.

معماری گنبد چشمگیر و ماهرانه بوده، زیبایی خاص بناهای قدیمی را دارا می‌باشد. در قسمت راست آرامگاه ، دهلیز باریکی است که به بقعه نسبتاً کوچکی منتهی می‌گردد. در وسط آن سنگ قبری وجود دارد که متعلق به پدر میرزا است و سلسله نسب او را با خط زیبا و درهم فرو رفته ثلث که بر روی آن حفر شده، به «سید جلال‌الدین اشرف» (مدفون در آستانه اشرفیه) و سپس به امام موسی کاظم (ع) می‌رساند.

در این بقعه طاقچه و جای بخاری هیزمی در دیوار، به جامانده از روزگاران گذشته وجود دارد و نشانه آن است که کسی روزگاری در آنجا مقیم بوده و به عنوان نگهبان، بیتوته می‌کرده است.

در عکس نمای بیرونی آرامگاه و مدخل آن پیداست. در چوبی سمت راست عکس مربوط به همان بقعه مورد نظر است که قبلاً به آن اشاره شد.

 

 

این مکان درهای مشبک و وسایل و لوازم مختلف و قدیمی داشت که تا سال‌های پیش بر جای مانده بود ،اخیراً به دست غارتگران میراث فرهنگی، به تاراج رفت. این نامردمان به آن هم قناعت نکردند و از روی نماد تاریخ سنگ قبر را که مربوط به پدر میرزا و سال 1233 هجری قمری بود، شکستند. خوشبختانه جمله (وَ دَخَلَ فی جنّه)که به حساب ابجد، 1233 می‌شود، برجای ماند و در عکس نمایان است:

در صورت تاباندن نور چراغ قوه روی عکس خطوط آن نمایان‌تر به نظر می‌رسد.

 

لازم به یادآوری است که بعد از فوت میرزا و دفن او در این مکان، آرامگاه به نام او مشهور شد و تاکنون نیز به همین اسم معروف است. در این مقبره میرزا و خانواده او مدفون هستند ولی سنگ قبرهای آنان هیچ‌گونه نوشته‌ای ندارد.

و اکنون نوشته سنگ قبر مزبور بود، که به علت گنجانیدن هنرمندانه عبارات، در سطح اندک و فشرده سنگ، خواندنش دشوار است، تا آنجا که توانستم بخوانم، چنین است:

هنا مُقامُ ریحانةُ القُرَیش الاَعاظمُ

قسمتی ناخوانا   الّذی کاَن صارفاً لِعمرهِ فِی‌النشاءِالْمراد

وسط ناخوانا    لِاَجدادِهِ الاَفاخِم …. و ساریدالاکلام

علیهم‌السلام الامیر محمد کاظم

بن الامیر محمد حسین بن الامیر محمد

محسن بن الامیر محمد سلیم من احفاد السید جلال

الدین الاشرف] بن الامام موسی الکاظم علیه السلام

و کان تاریخ و فاته: و دخل] فی جنه 1233

در سال‌های اخیر با مراجعه این جانب به اداره میراث فرهنگی زنجان، جهت تعمیر آرامگاه، اقدامات مؤثری انجام شده و اکنون این مکان به صورت بنایی چشمگیر، تحت نظارت و مراقبت آن اداره قرار دارد.

 

 

فصل اول                 بخش دوم

فرزندان «حاج میرزا ابوالقاسم مجتهد زنجانی» (میرزا)

چنان که قبلاً در ابتدای کتاب نوشته شد، ایشان سه فرزند پسر داشته‌اند که به ترتیب درباره هرکدام توضیحات لازم نگاشته خواهد شد.

1- «حاج میرزا ابوالمکارم» ، متولد سال 1255 – متوفی به سال 1330 هجری قمری. بهتر است مطالبی را که فرزند سوم ایشان حجةالاسلام والمسلمین «سید کاظم میرزایی» ، در صفحه 34-133 شماره ششم و هفتم مجله یادگار سال سوم درباره پدر خود نوشته‌اند، نقل کنم به شرح زیر:

(در ضمن همین نامه آقای «کاظم میرزایی» ، شرح حالی از مرحوم مسرور «سید محمد موسوی زنجانی» ، پدر خود و برادر مرحوم «حاج میرزا ابوطالب» ، به عربی نوشته و برای ما ارسال داشته‌اند ، که ما برای استفاده خوانندگان گرامی یادگار، خلاصه آن را به فارسی در این جا درج می‌کنیم.) به شرح ذیل:

«مرحوم سید عزّالدین» ، «ابوالمکارم» ، «محمدبن ابوالقاسم» ، «محمدبن محمد کاظم موسوی زنجانی» ، از بزرگان علوم ادبی و دینی و اخبار و رجال و از خطبا و خوشنویسان بوده و در 1255 قمری در زنجان تولد یافته و پس از تحصیل مقدمات در آنجا، از مسقط‌ الرأس خود به قزوین منتقل شده و در این شهر تکمیل معلومات نموده سپس در سال 1278 با برادر خود مرحوم «حاج میرزا ابوطالب» به عتبات عالیات مشرف گشته و از محضر استادانی مثل مرحوم «شیخ مرتضی انصاری» و «سید حسین کوهکمری» استفاده نموده و در 1288 به زنجان مراجعت کرده و زمانی بعد به همراهی پدر علامه خویش به سفر حج رفته و بعد از برگشتن به تاریخ 1292 پدرش به دیار آخرت شتافته و منصب قضا و فتوی و مرجعیت در زنجان به او رسیده و در پیش آمد قضایای مشروطیت و فتنه و فسادی که بر اثر آن بین مردم بروز کرده، آن مرحوم در خواباندن انقلابات و تسکین احوال عامه دخالت‌های مؤثری داشته است.

وفات «سید محمد موسوی زنجانی» در غروب روز شنبه 26 ربیع‌الاول سال 1330 قمری در زنجان به سن هفتاد و پنج اتفاق افتاده و مرگ او برای مردم زنجان مصیبتی عمومی بوده، چنان که همه دکانها و بازار بسته شد و عامه در تشییع جنازه آن مرحوم شرکت کردند و خواهرزاده آن مرحوم، «حاج میرزا مهدی» بر او نماز گذارد.

جسدش را در بقعه معروف به بقعه میرزا، پیش پدرش مرحوم «حاج میرزا ابوالقاسم»  به خاک سپردند.

از مرحوم «میرزا سید محمد موسوی» پنج پسر و یک دختر ماند به تفصیل ذیل:

۱- «سید ابراهیم»  که پسر بزرگتر اوست که پس از فراغت از تحصیل در سال ۱۳۴۲ قمری به سن ۴۷ در کربلا درگذشت. جسد او را که از شاگردان مرحوم «آخوند ملا کاظم خراسانی» و مرحوم «شیخ فتح‌الله» معروف به «شیخ‌الشریعه اصفهانی» بود ، در همانجا دفن کردند.

۲- «سید احمد زنجانی»  مستشار حالیه دیوان تمیز در وزارت عدلیه.

(در میان عکس‌های قدیمی که این جانب دارم، تصویری از مرحوم زنجانی هست که آنرا به نوشته‌های مرحوم سیدکاظم میرزایی اضافه می‌کنم.)

(او بهره‌مند از علوم قدیم و جدید، ادیب، مسلط به زبان فرانسه بود، ذوق شعر داشت و معاشر با استادانی چون: «فاضل تونی» –  «سید کاظم عصار» –  «بدیع‌الزمان فروزانفر» – «محمد غفاری» معروف به «کمال‌الملک»  بود.)

 

 

۳-  «سیدابوالقاسم»  که در یکی از دوایر دولتی در گیلان، مستخدم است.

۴- راقم سطور «سیدکاظم» که به کاری اشتغال ندارد و مثل سایر اهل علم این زمان، گوشه‌نشین است.

۵- «سید اسماعیل اصغر»  اولاد آن مرحوم که در رشت به کارهای دولتی مشغول است.

و این عکس «سید اسماعیل عز‌الدین زنجانی»  است در دوره جوانی و کسوت روحانیت که در میان عکس‌های خود دارم.

 

اما اسامی تألیفات آن مرحوم تا آنجا که من می‌دانم به شرح ذیل می‌باشد:

۱- «مفتاح‌الظفر» در احکام نماز مسافر.

۲- التحیة المبارکه در احکام اسلامیه که کتابی مبسوط و بی‌نظیر است.

۳- شرح دعای کمیل.

۴- کتاب لطائف‌الکلام در تحقیق حکم ظروف زرین و سیمین و حرمت استعمال آنها.

۵- معارف‌الرضوان در اصول و فروع.

۶- رساله مختصر در کیفیت توفیق بین آیات قرآن در خلق سماوات و ارض.

۷- رساله‌ای در مسأله ردالشمس در جواب یکی از علمای عامه.

۸- رساله‌ای به فارسی هب نام (صبح صادق) در مساپل اجتماعی و راه اصلاح آنها.

۹- کتاب سوانح سفر حجاز به نظم و نثر.

۱۰- حواشی جدیده بر کتب ریاض و رسائل.

غیر از اینها او را خطبه‌هایی فصیح و اشعاری بلیغ است. بعضی از شعرای عرب او را به قصایدی مدح گفته‌ اند. ضمیمه این مقال، دو برگ تصویر از خطبه های مورد بحث به نظر می‌ر سد که به خط حجةالاسلام والمسلمین «سید کاظم میرزایی»  است. متأسفانه صفحه دوم از خطبه اول و صفحه اول از خطبه دوم که کلمات آن بی‌نقطه است، در دسترس نیست:

 

 

اکنون چند بیت از اشعار «حاج میرزا ابوالمکارم»  به نقل از کتاب (تاریخ زنجان) نوشته «حاج سید ابراهیم زنجانی موسوی» :

قَد اَتانا الحَبیب بالبُشری                     حَولُه عُصبَةٌ مِنَ الاَتراب

گفت برخیز همین که شد پیدا              آن که دل داشتی برش در تاب

قُلْتُ دَع عنکَ من رَطانَتِنا                      وَ اَبشِرینی بِلَهْجَةِ الاَعراب

چون شنید این سخن به خنده مرا          داد پاسخ به تازیم بی‌تاب:

قُم فَبَشِّر فَاِننّا جِئناکَ                         بِعث راتِ مَعْشِرَ الاَحباب

دیدم آن دوستان همه خندان                چون گلان بوستان، نموده خضاب

فَاَحاطوا عَلَی من وَجدٍ                          وَ اَشاروا اِلَیَّ بِالاعجاب

همه دامن‌کشان و دیباپوش                   همه شیرین لب و همه شاداب

ثمٌ صَبَوا عَلَیّ من حَولی                         مِن قَواریر قِطرُها جلّاب

حجةالاسلام شیخ موسی زنجانی در کتاب (فهرست مشاهیر زنجان) به تألیفات حاج میرزا ابوالمکارم اشاره کرده است که تکرار آنها لازم نیست. ولی درباره یکی از کتاب‌های وی به نام (معارج الرضوان) در صفحه ۱۰۶ مطالب جالبی نوشته که ترجمه آن چنین است:

«کتاب معارج‌الرضوان فی‌الاصول والفروع را به ترتیب خوب و بدیع تألیف نموده و علامه میرزا عبدالله کاوندی از شاگردان علامه مجدّد شیرازی، در مدح و تحسین آن کتاب، شعری سروده و به خط خوش خود در پشت آن کتاب نوشته است.» ذیلاً ابیاتی از آن قصیده نقل می‌شود:

یا راقیاً مُراقِیَ العِرفان                      وَ عارِجاً «مَعارِجَ الرِّضوان»

هذا کِتاب ساطِعُ البُرهان                   فی عالِمَ الشَّهورِ والاَیقان

فُصُولُه یحکَی رَبیعُ‌الدّین                    رَبیعُهُ اَشِعّةُ العِرفان

جاءَ بِهِ من قَلَمِ الاِشراق                    کریمُ اهلِ‌البیتِ مِن عَدنان

یا وارِداً فی مائدِ الزُّلال                      مِنهُ حیاة النَّفسِ بالاِذعان

اَشرِب هنیئاً فی‌الحیاةِ لم یَزَل             وَ یَمشی مَریئاً فی دَرَسِ‌الأکران

برای اطلاع بیشتر از اشعار «حاج میرزا ابوالمکارم»  که  به زبان عربی سروده شده به کتاب الفهرست «شیخ موسی زنجانی»  صفحات ۱۰۴ تا ۱۰۷ مراجعه شود.

وفات ایشان روز شنبه ۲۶ ربیع‌الاول سال ۱۳۳۰ قمری در زنجان اتفاق افتاد.

۲- «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» – در این‌باره نیز به جا و به موقع خواهد بود که قسمتی از شرح حال ایشان را که برادرزاده وی، «حجةالاسلام سید کاظم موسوی میرزایی»  نوشته و در مجله یادگار، سال سوم، شماره هشتم، صفحات ۴۸ – ۳۸ زیر عنوان (احوال بزرگان) چاپ شده است، نقل کنم:

مرحوم مبرور «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» ، فرزند دوم «حاج میرزا ابوالقاسم»  رحمه‌الله علیه روز هجدهم ذی‌ قعده از سنه ۱۲۵۹ قمری در شهر زنجان به عرصه دنیا قدم گذاشته، در ابتدای حال در مسقط‌ الرأس خویش تحصیل مقدمات و مبادی علوم نمود. سپس در سال ۱۲۷۷ به منظور تحصیل به قزوین رفت و مدتی در آن شهر کسب معرفت و طلب علم نمود و در سال ۱۲۷۸ به نجف اشرف مشرف شد و در محضر اعظم علماء عصر، «شیخ مرتضی انصاری» به تحصیل علوم و استفاضه کامل مشغول و تا وفات شیخ مرحوم که در سال ۱۲۸۱ اتفاق افتاد از محضر کثیرالبرکاتش مستفید بود و قسمتی از ابواب فقه را از برکت انفاس قدسیه آن مرحوم می‌نویسد. شبها نیز در خدمت فقیه ماهر «شیخ راضی سبط‌الشیخ‌ الاکبر شیخ جعفر»، قدس‌الله حاضر می‌شد و کتاب بیع را در خدمت آن مرحوم نوشته‌اند.

مرحوم صاحب (منظور حاج میرزا ابوطالب) در  ترجمه، خود در یکی از رسائلش چنین می‌نویسد:

«چون قانون حقیر فهمیدن بود، نه ضبط، در امتحاناتی که سید بزرگوار می‌فرمودند، بسیار مشعوف بودند، هشتصد، نهصد نفر از طلاب و افاضل که در محضر آن مرحوم، مستفیض می‌شدند، در نظر ایشان احدی مُرجَّح بر حقیر نبود. بلکه تصریحات عدیده که می‌فرمودند، قضیه به عکس بود. لیکن به مقتضای «و ما ظَلَمنا هُم ولکن کانُوا اَنفُسَهم یُظلَمُون» آنچه مقدر شده بود، به سوء اختیار صورت بست. انّ الله لا یُغلبُ عَلی اَمْرِهِ، مجبوراً به ایران مراجعت نمودم.»

 

 

اواخر ایام پادشاه مقتول، «ناصرالدین شاه» ، به اصرار مرحوم مبرور، رئیس‌الکلّ میرزای شیرازی قدس‌سره عزم حرکت از ایران و انتقال به عتبات عالیات داشتم، پادشاه مزبور، جداً مانع شده و خطوط آن پادشاه راجع به این موضوع مضبوط است.

مُصّنَفات آن مرحوم تا آنجا که نگارنده، اطلاع دارد. به ترتیبی است که نگاشته می‌شود:

۱- کتاب غایةُ‌المرام فی احکام الصیام که قسمت معظمش در نجف اشرف نوشته شده.

۲- رساله فی تحلیل الامّه.

۳- کتاب مقابس‌الانوار فی اصول.

۴- کتاب الذّخیره فی علم الدّرایه.

۵- کتاب الحج.

۶- کتاب التنقید فی احکام التقلید .

۷- کتاب ایضاح السُّبُل فی الترجیح والتّعادل.

۸- رساله تحفة القاصد، فی اَن اصالةُ الطهارِه لَیَست اصلاً علیحده

۹- رساله نومة الیَقظان فی حکم الکتابی.

۱۰- رساله طیف الخیال والاجماع جیدة جداً.

۱۱- رساله نسیج الدیباج فی عدّ الازیاج.

۱۲- کتاب کیمیای سعادت فی طهارة الاعراق، فارسیه مفصله.

۱۳- رساله دافعة العطب فی آینه الففیّة والذهب.

۱۴- رساله حکم الریا فی جمیع الادیان.

۱۵- رسالة الحق المصاب فی حکم الخّز والسنجاب.

۱۶- کتاب المقلة العبراء فی مقتل خامس اهل الکساء.

۱۷- کتاب الفواید الرازیه.

۱۸- رساله رشحة الخاطر فی فساد مقاله الاجناریّه.

۱۹- رسالةٌ فی قاعدةِ لاضرر.

۲۰- رساله لایق الفکر العلیل فی الماء القلیل.

و نیز رسائل متفرقه در فلسفه و لغت و مسائل مخصوصه نوشته‌اند که نگارنده اطلاع کاملی از خصوصیات آنها ندارم. از مصنفات فوق بعضی در تهران چاپ شده و مابقی به طبع نرسیده است.

«حاج میرزا ابوطالب»  مرحوم در حدود سال ۱۲۹۵ به مکه معظمه مشرف و پس از اداء فریضه حج به زنجان مراجعت نموده و در سال ۱۳۰۰ قمری به قصد اقامت و توطّن از شهر زنجان به تهران منتقل و تا پایان عمرش ، قریب به سی سال مقیم و ساکن پایتخت ایران بود.

معاش آن مرحوم، از عواید املاکی که در اطراف زنجان داشت، اداره می‌شد و زندگانی نسبتاً مرفهی در تهران می‌کرد. در تمام دوره حیاتش هرگز تحت تأثیر درهم و دینار واقع نشد و در زمان تصدی طولانی خود به امورات شرعیه با صحت عمل و امانت و درستکاری کامل، مشی نمود و ناسخ و منسوخی ننوشت و به همین جهت اعتبار خط و مهرش مادام‌الحیاة و بعدالمماة محفوظ ماند.

محکمه شرعیه و مجلس تدریسش در تهران تا یوم وفاتش دائر و اغلب فضلا و مبرزین طلاب آن عصر در محفل منبرش حاضر شده از محضر باهرش استفاده شایان می‌کردند.

اکنون هم عده‌ای از افاضل تلامذه آن مرحوم که تعیّنی دارند ، در تهران و ولایات در حیات می‌باشند.

 

 

۳-  «حاج میرزا ابوعبدالله»  – نقل از کتاب (میرزای شیرازی) صفحه ۱۰۲:

«حاج میرزا ابوعبدالله» ، فرزند «حاج سیدابوالقاسم موسوی زنجانی» در سال ۱۲۸۵ همراه پدرش که هشتاد و اندی سال داشت، به نجف مشرف شد و نزد شاگردان «علامه انصاری» ، همچون «میرزای شیرازی» و «شیخ راضی» تلمذ اختیار کرد. وی عمده تحصیلش نزد «حاج سید حسین» بود. با دختر «سید محمد طاهر تستری» داماد «علامه انصاری» ازدواج نمود و پس از آن در زمان «حاج سید حسین»  به زنجان بازگشت و از سال ۱۲۹۴ تا سال وفاتش یعنی ۱۳۱۳ مرجعیت امور مردم را داشته است. تصانیفی هم از او مانده است که همگی نزد فرزندش، «سید فاضل حاج میرزا مهدی» است.

مطلبی که در دنباله کلام بیان می‌شود، از تقریرات مرحوم پدر به یاد دارم که روزی در جمع اهل ذوق به اقتضای حال و مقام، چنین آغاز سخن کرد.

در ایامی که «حاج میرزا ابوعبدالله» ، در سبزوار اقامت داشت و در خدمت عارف و فیلسوف نامی، «حاج ملا هادی سبزواری» ، به کسب دانش و معرفت می‌پرداخت. نامه‌ای از جانب پدر (آیت الله میرزا) دریافت می‌کند. مبنی بر این که خدمت استاد را ترک نموده، به زنجان معاودت کند. ظاهراً «میرزا»  خوش نداشته فرزندش به فراگیری فلسفه بپردازد. «حاج میرزا ابوعبدالله»  نامه را چند روز، نزد خود نگه می‌دارد و از آنجا که به استاد خود فوق‌العاده علاقه‌مند بوده و نمی‌توانسته محضر پرفیض او را ترک گوید، متحیّر و بسیار اندوهگین می‌ماند و نمی‌داند چه کند. در ضمن از این موضوع با احدی سخن نمی‌گوید. در همان روز بعد از خاتمه درس، «حاج ملا هادی» که متقابلاً به او محبتی داشته و وی را شاگرد مبرز و برجسته خود می‌دانسته، خطاب به او می‌گوید:

«سید خوش ذوق!» شما بمانید! (استاد با این بیان شاگرد خود را صدا می کرده که  مُبَیّن علاقه او به  «حاج میرزا ابوعبدالله»  بوده –، بعد از رفتن شاگردان، حاجی خطاب به او می‌گوید: اطاعت امر پدر واجب است!! و وی از این کلام حیرت می‌کند و با خود می‌گوید: حاجی از کجا دانست که مشکل من چیست؟

پس از چند روز، بعد از کسب اجازه از محضر استاد، با کمال اکراه، به پیروی از دستور پدر به زنجان بازمی‌گردد. ضمیمه این گفتار یک برگ تصویر سرآغاز کتاب (باب القطع) است که او در مبحث اصول نگاشته است.»

آنچه در حاشیه با خط ریز دیده می‌شود، ابراز نظریه‌ای است که برادرش «حاج میرزا ابوطالب» حین مطالعه آن رقم زده است. این کتاب با خط خوش در صفحات کاغذ مرغوب و کادربندی شده مسطور گردیده و دارای یکصد و ده صفحه است. در پایان نام نویسنده قید شده است.

 

 

 

در پایان این مقال، نوشته کوتاه مرحوم پدر به شرح زیر است:

«حاج میرزا ابوعبدالله»  متولد سال ۱۲۶۲ هجری قمری و متوفی به سال ۱۳۱۳، پس از تکمیل تحصیلات مقدماتی به مدت سه سال و اندی، به سبزوار رفته و خدمت حکیم و عارف ربانی، «حاج ملا هادی سبزواری» را درک کرده و مورد علاقه و احترام آن مرد بزرگ بوده است.

وی در سال ۱۲۸۷ به صوب نجف اشرف حرکت نموده و تا سال ۱۲۹۶ در محضر «آیت‌الله میرزای شیرازی» به تکمیل علوم عالیه اشتغال ورزیده، استعداد و لیاقت و شایستگی خاصی از خود بروز داده است.

او در همان سال به زنجان معاودت نموده و مرجع و ملجأ مردم بوده است. وی تألیفات ارزنده‌ای دارد که مهمترین آنها عبارت است از:

حجیت قطع – فن‌القطع  که به حلیه چاپ آراسته شده – ایماضات در فلسفه – رساله‌ای در مبحث فقه

 

فصل اول – بخش سوم

شامل

مطالبی درباره آیت‌الله میرزا مهدی مجتهد زنجانی

و

فرزندان ایشان

و

زندگینامه آیت‌الله پدر

«حاج سید حسین میرزایی»  معروف به «آقا نجفی»

به استناد

مدارک و اوراقی که نزد این جانب محفوظ است.

ادامه دارد

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.