«کاساکوفسکی» ناجی بریگاد قزاق
با وجود آنکه جانشینان کلنل دومانتوویچ همگی از برجسته ترین افسران ستاد نایب السلطنۀ قفقاز بودند، هیچ کدام نتوانسته بودند جایی در دل ناصرالدین شاه برای خود باز کنند؛ علی الخصوص بی حالی و بی تفاوتی کلنل شنه اور در واقعۀ شورش تنباکو، شاه را از کارایی بریگاد سوارۀ قزاق مأیوس کرده بود. در ضمن همان طور که گفته شد، در همان احوال، مذاکرات دولت ایران با وزیر مختار آلمان هم به دلیل دستمزد هنگفتی که آلمانیها پیشنهاد کرده بودند به جایی نرسید. وزیر مختار روس هم از یک سلسله مذاکرات پنهانی مقامات ایرانی با انگلستان در همین زمینه بی خبر نبود. در این موقع، قزاقخانه به فرماندهی موقت یکی از صاحب منصبان روسی اداره میشد و جانشین کلنل شنه اور هنوز به تهران نیامده بود. وزیر مختار روسیۀ تزاری در ایران از آن جهت که پست فرماندهی بریگاد قزاق در پس پرده یک مقام حساس سیاسی بود، بر این نکته اصرار داشت که انتصاب فرماندهان بریگاد قزاق ایران حتماً با صلاحدید وزیر مختار روسیه باشد و تا آن زمان این سنت رعایت شده بود و ستاد نایب السلطنۀ قفقاز قبل از انتخاب فرماندۀ بریگاد قزاق ایران با وزیر مختار روسیه در تهران در مورد صاحب منصب مورد نظر مشورت میکرد لیکن در این هنگام احتمالاً به دلیل حساسیت اوضاع بین المللی که ناشی از رقابتهای شدید روس و انگلیس در ایران بود و شاید به دلایل دیگری که بر ما پوشیده است، این بار بدون مشورت با وزیر مختار روسیه، کلنل کاساکوفسکی را به تهران فرستادند. این فرماندۀ جدید، سرهنگ ستاد نایب السلطنۀ قفقاز بود. او در 14 نوامبر 1857 متولد شده، دبیرستان نظام مسکو، مدرسۀ سواره نظام «نیکلایوفسکی» و آکادمی ستاد را تمام کرده و در طول مدت تحصیل از شاگردان ممتاز به شمار میرفت. کاساکوفسکی خدمت نظام را در سال 1874 آغاز کرد و در سال 1894 که مأمور ایران شد درجۀ سرهنگی داشت.
دستهای پشت پرده و کارشکنی علیه کلنل کاساکوفسکی
از شروع کار کاساکوفسکی مدت زمانی نگذشته بود که از سوی وزارت جنگ ابلاغیه ای رسید دایر بر اینکه: «بریگاد قزاق باید برای بازدید قریب الوقوع همایونی آماده باشد.» در این ابلاغیۀ پانزدهم سپتامبر 1894، روز سان و رژۀ بریگاد اعلام شده بود. از ظواهر امر پیدا بود که دستهایی در کار است تا فرماندۀ جدید نتواند در دربار ایران جایی برای خود باز کند. یکی از علائم توطئه این بود که ناگهان تاریخ سان و رژه از تاریخ قبلی (پانزدهم سپتامبر) به دوم همان ماه تغییر پیدا کرد. منظور از آن تغییر وقت این بود که کاساکوفسکی وقت کافی برای آماده کردن بریگاد نداشته باشد و نزد شاه بی اعتبار شود. بدین ترتیب او برای نمایش کارآیی سوارکارانی که تربیت کرده بود فقط دو روز فرصت داشت.
کاساکوفسکی بعدها در خاطرات خود نوشت که: «دستهای قدرتمندی در پس پرده بودند و تلاش میکردند تا نگذارند که فرماندۀ بریگاد در نظر شاه جلوۀ خوبی داشته باشد.»
علیرغم این توطئه ها، سان و رژۀ بریگاد قزاق در حضور شاه با شکوه و نظم کامل برگزار شد و این برای کلنل کاساکوفسکی در آغاز کار موفقیتی بزرگ به شمار میرفت.
ناصرالدین شاه در پایان مراسم سان و رژه به صدراعظم خود؛ میرزا علی اصغرخان امین السلطان گفت: «سرانجام روسها یک کلنل به درد بخور برای ما فرستادند. صبر کنیم و ببینیم شاید این یکی خوب از کار درآید.»
به مناسبت این موفقیت، شاه، صدراعظم و نایب السلطنه به کلنل کاساکوفسکی تبریک گفتند و امیدوارانه به کلنل اجازه دادند که به کار خود ادامه دهد.
کاساکوفسکی بعدها در خاطرات خود نوشت:
«بریگاد در وضع بسیار بدی بود، من یکباره خود را در رأس تشکیلاتی و در مملکتی دیدم که هیچ چیز دربارۀ آن نمیدانستم. مثل اینکه در «پاناما» باشم! صندوق بریگاد قزاق نه تنها خالی بود بلکه 38 هزار تومان هم کسری داشت و از پانصد نفر افراد آن فقط 165 نفر باقی مانده بودند و فرماندهان خودرأی و مستقل در بریگاد سوارۀ قزاق که از هیچ کس اطاعت نمیکردند به تعداد صاحب منصبان و درجه داران روسی بودند.»
کارشکنی وزیر مختار روس
کلنل کاساکوفسکی از همان آغاز کار با مخالفت و کارشکنی وزیر مختار روس در تهران رو به رو شد؛ زیرا سفارت روسیۀ تزاری که دومانتوویچ را از ایران بیرون کرده، میانجیگری های شاه ایران را هم خنثی کرده بود، توقع داشت که در چنین انتصاب مهمی مورد مشورت قرار گیرد، غافل از اینکه کاساکوفسکی پخته تر و سیاستمدارتر از دومانتوویچ است و این بار حریفی پیش روست که در کمال خونسردی، کار خود را پیش میبرد و توصیه های جناب وزیر مختار را از این گوش شنیده و از گوش دیگر بیرون میکند. مقامات دیپلماتیک روسیه در تهران از این انتصاب آن چنان خشمگین شدند که این بار پا را فراتر گذاشته با ارسال تلگرامی تهدیدآمیز به «سن پترزبورغ» اظهار نظر کردند که:
«انتصاب کلنل کاساکوفسکی به فرماندهی بریگاد سوارۀ قزاق آبرو و اعتبار امپراتوری روسیه را در مشرق زمین در معرض مخاطره قرار خواهد داد.»
دیپلماتهای روسیه در تهران پست فرماندهی بریگاد قزاق و گارد سلطنتی ایران را یک پست حساس سیاسی میدانستند و ستاد نایب السلطنۀ قفقاز در این برهه شاید به خرابی کار قزاقخانه و احتمال انحلال آن می اندیشید و شاید به همین دلیل بدون مشورت با مقامات سیاسی روسیه چنین تصمیم مهمی اتخاذ گردیده بود. به هر تقدیر وزیر مختار روسیه میخواست در جزئیات کار قزاقخانه دخالت کند و در هر مورد رهنمود داده، بگوید چه باید کرد و چه نباید کرد! و به یک کهنه سرباز درس سیاست بدهد. در این موقع اگر فرماندۀ دیگری جز کاساکوفسکی در رأس قزاقخانه بود و شخصیت ضعیفی داشت یقیناً تسلیم میشد اما کاساکوفسکی این سوارکار سردوگرم چشیده، این کهنه سرباز صبور و باتدبیر به پندها و رهنمودهای تحمیلی وزیر مختار گوش میداد ولی در عمل آنچه را که تشخیص میداد درست است انجام میداد و کار خودش را میکرد.