قزاقان ایران
«ژنیشه»ها به زن برادرها، زن عموها، جاریها و یا عمدتاً تمام زنانی گفته میشود که به واسطۀ قرابت سببی در طایفه زندگی میکنند. این زنان در مراسم ازدواج، نقش گرداننده و فعالی را بر عهده دارند. در واقع کسانی که قرابت نسبی یا خونی با عروس دارند تمایلی به دور کردن عروس از طایفه ندارند. هرچه درجۀ پیوند نزدیکتر باشد، نقش منفیتر و غیرفعالتر میشود اما ژنیشه ها که در هنگام ترک کردن و عزیمت عروس، کمترین ناراحتی را از خود بروز میدهند، مهره های اصلی در آماده کردن و بردن عروس و نیز پذیرایی از داماد هستند.
ژنیشه های طایفۀ داماد نیز در روز رفتن عروس به خانۀ داماد به عنوان همراهان او و کسانی که بیشترین سنخیت را با عروس دارند، در پذیرفتن و همراهی با او نقشی فعال را به عهده میگیرند. باز کردن شال قرمزی که ژنیشه های طایفۀ عروس به رسم خدمت کردن در خانواده و خانۀ داماد بر کمر عروس میبندند و بستن آن بر کمر یکی از ژنیشه های طایفۀ داماد و نیز بیرون آوردن پردۀ حجله یا «شلمدق» از میان جهیزیۀ عروس و گرفتن آن در برابر عروس هنگام ورودش به خانۀ داماد، نمادی از همراهی و همدردی آنها در زندگی آینده است و اینکه در هر صورت در این طایفه و خانواده، آنها در یک جبهه قرار دارند و یکدیگر را یاری میرسانند. نقش دیگر که در عرصه های دیگر زندگی نیز حضور پیدا میکند، «جرشی» یا خواننده است. اصولاً «جرشی» نقش فردِ آگاه به رویدادها، هنجارها، تاریخ و در یک کلام پاسداری از گنجینۀ ارزندۀ میراث نیاکان را بر عهده دارد. نقش جرشیها در میان عشایر کوچرو نقشی ناآشنا نیست. آنان در واقع میراثداران فرهنگ شفاهی عشایر و طوایف کوچرو هستند. جرشیها برای مردم قوم خود از زندگی پدران آنها، مبارزات، دلاوریها، عشقها، ناکامیها و به طور خلاصه از زندگی معنوی قوم میگویند و آنها را با هنجارها و الگوها آشنا میسازند. در مراسم «توی باستار» جرشی نزدیک شدن زمان عقد و ترک قانونی طایفۀ پدری را اعلام میکند و در مراسم تباشار، به او شیوۀ زندگی در طایفۀ جدید و هنجارهای مربوط به آن را گوشزد میکند و حتی آموزش میدهد. در میان نسل دوم و اول قزاقان ایران، جرشیها از حرمت والایی برخوردار بودند. آنها در شبنشینی هایی که به افتخار حضورشان ترتیب داده میشد، از شب تا صبح با ترانه های خود، یاد دشتهای وسیع قزاقستان و حرکت بادگونۀ اسبها را در دل قزاقان زنده میکردند. اکنون اما آوازها و ترانه های آنها برای کودکان و نوجوانان نسل پنجم بسیار غریب و دور از ذهن به نظر میرسد و از شبنشینی ها جز خاطره، چیزی نمانده است؛ به ویژه آنکه خوانندگان جوان قزاقستان گاه گاه به ایران آمده و آهنگها و ترانه های جدید و تقریباً غربی قزاقستان را به آنان معرفی میکنند. همان طور که اشاره شد آیین ازدواج به طور مشخص نمادی از شیوۀ زندگی گذشتۀ قزاقان است. در تمام این مراسم، حرکات عروس، نمایشی از عدم تمایل او به ترک طایفۀ پدری است. در مراسم «توی باستار» هنگامی که عروس با ژنیشه و دوستانش (و در اصل دختران هم طایفه اش) نشسته، جرشی وارد شده و نزدیک شدن زمان عقد را خبر میدهد. عروس و ژنیشه یکدیگر را در آغوش گرفته، میگریند. در تمام مدت خواندن جرشی، عروس در زیر پالتویی از مخمل و با لبه هایی از پوست خز -به نام اشیک- پنهان شده است. پنهان شدن او نیز نشانه ای از عدم تمایل اوست. دختران هم طایفه ای یا دوستانش نیز نقش غمخواران عروس را بازی میکنند و در مقاومتهایش از او دفاع میکنند. در مراسم «تارتس» عروس در گوشه ای در حلقۀ دوستانش پنهان شده و ژنیشه های دورتر طایفه، او را از حلقۀ دوستان بیرون آورده بر نمدی نشانده و به محل عقد میبرند. این مراسم سمبل عدم تمایل عروس در ترک چادر (خانۀ) پدری است. و در مراسم «تباشار» همان طور که توضیح داده شد، «جرشی» آیین زندگی در طایفۀ جدید را به عروس می آموزد. گریه های عروس در هنگام خداحافظی از خانوادۀ خود و ترانه هایی که میخواند، نمادی از زندگی خانوادگی قزاقان است و در مجموع، تمام این مراسم نمادی از زندگی کوچروانۀ طوایفی است که در فاصله ای دور از یکدیگر به سر میبرند و ازدواج در واقع محملی برای ارتباطات آنهاست و نیز عاملی برای اتحاد. در واقع منع ازدواج درون طایفه ای باعث تقویت پیوند و قرابت میان طوایف مختلف میشود و به اتحاد میان طوایف قزاق و ایجاد مراودات میان آنها می انجامد آیین ازدواج، گذشته از آنکه شیوۀ زندگی گذشتگان را نشان میدهد، هنجارهای رفتاری، دایرۀ روابط و به عبارت دیگر میزان دوری یا نزدیکی افراد با یکدیگر را به افراد آموزش میدهد و به این ترتیب حریمهای خصوصی و غیرخصوصی فرد را روشن میسازد. بنابراین ازدواج، گذشته از جنبه های نمادین خود، الگویی فرهنگی است که روابط فرد با دیگران و هنجارهای حاکم بر آنها را نشان میدهد. در آیین عزاداری چادری را در مسجد یا حیاط برپا کرده، مردان صاحب عزا در آن مینشینند و افراد دیگر برای عرض تسلیت به درون چادر میروند. چادر نه تنها نمایشی از محل زندگی و شیوۀ زندگی چادرنشینی قزاقان در گذشته است بلکه سمبلی از اتحاد و همدلی آنهاست. در قلمرو مناسبات اجتماعی، رابطۀ همسایگی از همه بیشتر دچار تغییر شده است. تا نسل دوم برای قزاقان این امکان وجود داشت که خانۀ پسران در کنار خانۀ پدری بنا شود اما اکنون با افزایش جمعیت و کمبود زمین مسکونی، پسران در محلی دورتر از پدر و مادر زندگی را آغاز میکنند. بنابراین گاه همسایگان فرد قزاق از طایفه هایی دیگر هستند. در حال حاضر، پیشینۀ اتحاد میان طوایف و نیز زندگی به عنوان یک اقلیت قومی باعث پیوندهای بسیاری میان همسایگان و افزایش نقش آنها در زندگی یکدیگر شده است، به نحوی که گاه ریش سفیدان که در مراسم عروسی و یا عزا یا دیگر مشکلات، وظیفه ای را به عهده میگیرند، از طایفه ای دیگر هستند که در همسایگی میزیند. برخلاف روابط همسایگی، آیین ازدواج به لحاظ مضمونی تغییر نکرده است و تغییرات آن تنها در حد لباس عروس -و آن هم نقش و نگار آن- و نوع غذای عروسی میباشد. نظام سلسله مراتبی و قدرتی میان قزاقان نیز با آغاز مهاجرت آنها دستخوش تغییرات و دگرگونی جدی شد. بیشتر مهاجران به ایران افرادی بودند که یا به خانوادۀ «خان» و بزرگ طایفه وابستگی داشتند و یا از دامداران بزرگ به شمار می آمدند. این افراد هم توانایی مهاجرت را داشتند و هم انگیزۀ آن را. به این صورت که آنان که از تمکن مالی بهره ور بودند توانستند توشه ای برای کوچ طولانی خود تدارک ببینند و عازم شوند، گذشته از آنکه این افراد از طرف دولت بلشویکی در معرض تهدید بودند. رعایا و کسانی که در آن شرایط خشکسالی و گرسنگی امکان تهیۀ قوت روزانه را نیز نداشتند و در ضمن امیدهایی به دولت سوسیالیستی بسته بودند، در قزاقستان ماندند. به این ترتیب عدم کوچ تمام افراد طایفه باعث از هم پاشیدگی ساخت سیاسی آن و درنتیجه بر هم خوردن نظام سلسله مراتبی آن شد. اما صرف نظر از اقتدار سیاسی یا قانونی، «اقتدار سنی» میان افراد یک طایفۀ قزاق باقی ماند. نقش تعیین کنندۀ ریش سفیدان در مراسم عروسی و عزا و نیز نقش تعیین کنندۀ بزرگترها در خانواده تا نسل چهارم ادامه یافته است اما مسلماً از نسل پنجم به بعد به دلیل رشد فردگرایی و استقلال فکری در میان جوانان که تحت تأثیر رسانه های گروهی و در مجموع، جامعه پذیری آنان به وجود می آید، از اقتدار ریش سفیدان به شدت کاسته خواهد شد و تضاد میان جوانان و بزرگترها اوج خواهد گرفت. در واقع تغییرات سریع در الگوهای فرهنگی مربوط به نقش ریش سفیدان، اولین تغییرات خود را از نسل چهارم آغاز کرد. وقوع یک مورد طلاق و چند مورد شکایت قانونی که منجر به حبس قزاقی دیگر شده است، نشانۀ از هم پاشیدن تدریجی نظام حقوقی در میان قزاقان ایران است. همچنین گرفتن اولین نوه از والدینش به وسیلۀ پدربزرگ و مادربزرگ، اکنون دیگر رسم چندان رایجی نیست.