خانواده های قدیمی زنجان
مقدمه
مرحوم «یوسف اردبیلی» و پدر بزرگوارش «شیخ سلیمان محسن اردبیلی» با آنکه زنجانیالاصل نبودند لیکن به تاریخ زنجان به ویژه شناخت خاندانهای کهن، خدمات ارزندهای داشتهاند. شادروان «یوسف اردبیلی» در مورد خاندان قدیمی میرزایی چنین مینویسد:
خاندانهای قدیمی و دانشمندان زنجان
خاندان میرزائی
میرزاییها از شریفترین، اصیلترین و کهنترین خاندانهای زنجان هستند و مردم زنجان در روزگاران گذشته به نام بزرگان این طایفه سوگند یاد میکردند.
جد این طایفه “ابراهیم السمین” در نزدیکی “طوز خورماتو” در 81 کیلومتری کرکوک مدفون است که قبرش زیارتگاه است و نذوراتی برای آن بزرگوار از اطراف و حوالی می برند.
درباره علت آمدن این خاندان به ایران نوشته اند: که «شاه اسماعیل صفوی» پس از استقرار سلطنت خود از مرحوم «شیخ علی بن عبد العالی کَرَکی» معروف به محققِ کرکی بارها در خواست نمود که به کشور ایران بیاید ولی محقق نمی پذیرفت تا اینکه در زمان سلطنت «شاه طهماسب اول صفوی»(جانشین شاه اسماعیل)، (984-930 هجری قمری) تجدید مَطلَع شد. محقق این بار دعوت را قبول می نماید. به طوریکه «شیخ ابراهیم قطیعی» در “رساله رضاعیه” اشاره نموده ، «محقق کرکی» با جمعی از علمای بزرگ عصر به ایران آمد که علمای همراه را شاهِ صفوی همراهان محقق را در اقطار و اکناف ایران برای ترویج شرع مطهر، به کار قضاوت گماشت. از جملهی این همراهان “امیر برهان الدین سید شاهی” اعلی الله مقامه بود که زنجان را به ایشان اختصاص داد و ایشان زنجان را مسکن خود و اعقابش قرار داد و از آن زمان تا حال این خاندان جلیل پرچمدار علم و فقاهت و سیاست در بلاد خمسه و زنجان بوده اند. نوشته ناسخ التواریخ به نقل از «شیخ ابراهیم قطیعی» در “رساله رضاعیه” صحیح است که «سید برهان الدین» پدر «امیر سلیم» شاگرد «محقق کرکی» بوده که به همراه وی به ایران آمده است و «سید امیر سلیم» خودش از شاگردان مجلسی اول بوده است. فرزندش «سید امیر محسن» ، جد میرزایی ها و موسوی های زنجان و اصفهان و از تلامیذ مرحوم «ملا محمد باقر مجلسی دوم» ، مؤلف “بِحار” و از اعلم علمای عصر بوده اند. بزرگان این خاندان صاحب تالیفات کثیره و آثار ارج داری بوده اند که در کتابخانه «امیرمحسن» گرد آمده بود. در اواخر سلطنت «شاه سلطان حسین صفوی» درشورش افغان ها “محمود افغان” اموال ایشان را به غارت برد و خانه و عمارتشان را به آتش کشید و سختی ها ظاهر ساخت و “مر ویسِ سردار” را به قتل ایشان مامور کرد. مدتها آثار دود و آتش در عمارت میرزاییها نمایان بود و به محض پاس حرمت و عزت این خاندان، آن را تغییرنداده بودند. «امیر محسن» در سال 1148 هجری قمری وفات یافت و مرحوم «سید کاظم میرزایی» این روایت را چنین نقل می کنند: « در زمان شاه سلطان حسین و شاه طهماسب ثانی مرجع این صفحات، “امیرمحسن” بود که در سال 1148 هجری قمری دار فانی را وداع کرده است ، لیکن بعد از تحمل صدمات فراوان ؛ زیرا که افاغنه از هیچ ظلم و ستم در حق وی فروگذاری نکرده اند. «مرویس خان افغان» با یک هزار سوار، مأمورِ دستگیری و قتل آن مرحوم شده از اصفهان به سلطانیه می رسد. در خلال این احوال ورود افاغنه و قصد مشئوم آنان را به «امیرمحسن» رحمه اله اطلاع میدهند . آن مرحوم شبانه به یکی از روستاهای دور دست زنجان پناه برده، مدتها در آن حدود متواری و مختفی می شود. اوایل صبح افاغنه وارد زنجان و به قتل نفوس و غارت اموال آن مرحوم مشغول می شوند و پس از محض کامل و اطلاع از اختفاء سید مرحوم خانه وی را آتش زده ، هرچه بوده به غارت می برند. کتابخانه معتبر آن مرحوم که مجمع و مخزن کتب نفیسه بوده تماماً طعمه آتش میشود. عمارت این جدِ مرحوم سالها ی متمادی به همان حال باقی ماند و آثار حریق تا یکصد سال قبل در اطراف و زوایای آن خانه مشهود بوده است تا اینکه در زمان «حاج میرزا ابوالقاسم» رحمه اله آن خانه تعمیر و دوباره آباد شد و اکنون که سال 1366 قمری است خانه مذکور هم چنان در ید اَخلاف سید مرحوم باقی است. این پیش آمد ها و فتنه افغان، دوران سلطنتی نادری و اغتشاشات و حوادث عدیده، فرزندان «امیر محسن» را از تحصیل و نیل به مقامات رفیعه ی اجتهاد بازداشت تا اینکه نوه «امیر محسن» مرحوم ، «سید محمد کاظم» سفرعتبات عالیات را در پیش گرفت و به محضر درس مرحوم “آقا سید علی” صاحب ریاض درآمد تا اینکه به مقام اجتهاد نائل شد و در سال 1224 هجری قمری به زنجان بازگشت و مدت هشت سال در زنجان به اداره امور مسلمین اشتغال داشت ودر سال 1332 هجری قمری به نوشته مرحوم میرزایی در سی و سه سالگی وفات یافت و صاحب دو فرزند ذکور مرحوم «سید ابوالقاسم» معروف به جناب میرزا (جد میرزایی ها) و مرحوم «سید محمد باقر» (جد موسوی های زنجان) بود.
«حاج میرزا ابوالقاسم موسوی» معروف به «جناب میرزا» و فرزندش مرحوم «حاج میرزا ابوطالب» در”مرآة العمر” نام او را «محمد» و کنیه اش را «ابوالقاسم» ذکر نمودهاند که در سال 1224 هجری قمری متولد گردیده است. در کتاب المآثر و الآثار آمده است که: «مجتهد زنجانی از رؤسای بزرگ مذهب جعفری بود و در فتنه بابیه زنجان زحمات تحمل کرد و به دین و دولت، خدمات نمود. در فقه و اصول و عدد و حدیث و غیر ذلک کتابهای سودمند ساخته همانا به دارالسعاده زنجان از چندین قرن تا این زمان احدی مقام ریاست و نفاذ امر و بسطِ ید او را به هم نرسانند» در کتاب “کرام البرره” شرح حال آن بزرگوار آمده است.
«عباسقلی خان سپهر» مولف کتاب “ناسخ التواریخ” می نویسد: مرحومِ مغفور، «حاج میرزا ابوالقاسم» ملقب به (میرزا)، مدت هفت سال از عمر شریفش پایان رفته بود که پدر گرامی گوهرش، درگذشت مع ذلک نظربه سعادت فطری و جلالت طبعی از تحصیل علوم فرو ننشست. ولادت با سعادت او در سال 1224 هجری اتفاق افتاده است. پس از تحصیلات مقدماتی به قزوین رفت و چهار سال در حوزه درس تلمذ نمود. سپس «عبد الوهاب قزوینی» به اصفهان رفت و در محضر عالم متبحر و مجتهد مسلم و فقیه معظم مرحوم مبرور «حاج محمد ابراهیم کلواسی» و «حضرت رئیس المله» والدین «حاج سید محمد باقر» معروف به «حجه الاسلام شفتی» و سایر علمای آن شهر تحصیل کرد و با اجازات معتبره به طهران مراجعت نمود در سال 1255 هجری به زنجان رفت. این مرحوم از رؤسای بزرگ جعفری بوده و در مراتب علم و عظمت و اقتدار بر دیگر علما برتری گرفت و در فتنه بابیه زنجان متحمل زحمات فوق العاده شد و به دین و دولت خدمت های نمایان نمود.
استاد “معلمِ حبیب آبادی” می نویسد: «حاج سید ابوالقاسم» از اعاظم و اعیان علمای زنجان بوده و شعر عربی و فارسی را نیکو می سروده است او در اواسط روز دوشنبه بیستم ماه جمادی الاول سنه 1292 در زنجان وفات کرد و در بیرون آن شهر در بقعه مخصوص، معروف به (بقعه میرزا) دفن شد. مرحوم «حسین محبوبی اردکانی» در کتاب المآثر و الآثار می نویسد تعداد تالیفات میرزا زیاده از پنجاه کتاب است. «شیخ موسی زنجانی» در کتاب “الفهرست المشاهیرِ علماء زنجان” و به تبعیت از «سید ابراهیم موسوی زنجانی» در کتاب تاریخ زنجان، چهل و سه عنوان از مولفات او را ذکر نموده اند. «مرحوم حجتالاسلام سید کاظم میرزایی» تاریخ تولد او را سال 1222 نوشته و مولف “اعیان الشیعه” حدوداً بین سالهای 1224 یا 1225 دانسته عدد تألیفات آن مرحوم از پنجاه متجاوز و در هر باب و مقوله و علمی کتابی تألیف و رساله ای نوشته است و در یکی از السنه خارجه (زبان عبری) نیز مهارت و تسلطی داشته زیرا که کتاب هایی وجود دارد که مرحوم میرزا آنها را شخصاً از یک زبان خارجی ترجمه نموده است. مرحوم مبرور در اواسط روز دوشنبه سوّم جمادی الاول سنه 1292 به دارآخرت شتافت و هنگام وفات هفتاد ساله و هر سه فرزند ارجمندش فارغ التحصیل بوده اند. میرزای مرحوم را در مقبره خانوادگی که در آن روزگاران در خارج شهر بوده دفن نموده اند که در حال حاضر وسط شهر قرار گرفته است. «اِدوارد براون» که در سال 1887 و 1888 از زنجان عبور کرده در کتاب خود می نویسد:«ما از دروازه غربی شهر زنجان وارد شهر شدیم و از طرفِ راستِ قبرستان بزرگی که گنبد دو امامزاده در آن دیده می شد عبور کردیم » و این دو امامزاده که «براون» بدانها اشاره نموده همان مقبره مرحوم «میرزا» و مرحوم «سید محمد مجتهد» است و سه فرزند باقیمانده از میرزا، مرحومین «حاج میرزا ابوالمکارم» و «حاج میرزا ابوطالب» و «حاج میرزا ابوعبدالله» می باشد که اینک به شرح احوال آنان می پردازیم.
1-بزرگترین فرزند «میرزا حاج میرزا ابوالمکارم» متولد سال 1255 هجری قمری است. سپهر در کتاب “ناسخ التواریخ” می نویسد: پسر بزرگتر «حاج میرزا ابوالمکارم» است و آن جناب در زنجان در زمره اعیان علماء و روساء و به علاوه محبوب قلوب هستند.
مرحوم «سید کاظم میرزایی» می نویسند: مرحوم مبرور «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» فرزند دوم «حاج میرزا ابوالقاسم» رحمه اله روز هفدهم ذی قعده سنه 1259 قمری در شهر زنجان به عرصه دنیا قدم گذاشته ؛ در ابتداء حال در زنجان تحصیل مقدمات و مَبادی علوم نمود سپس در سال 1277 به منظور تحصیل به قزوین رفت و مدتی در آن شهر مشغول کسب معرفت و طلب علم بود و در سال 1278 به نجف اشرف مشرف شد و در محضر اعظم علماء عصر، «شیخ مرتضی انصاری» به تحصیل علوم و استفاضه کامله مشغول و تا وفات شیخ مرحوم که در سال 1281 اتفاق افتاد از محضر کثیر البرکاتش مستفیذ بود و قسمتی از ابواب فقه را از برکت انفاس قدسیه آن مرحوم می نویسد. شبها نیز در خدمت فقیه ماهر، «شیخ راضی شیخ الاکبر» ، «شیخ جعفر» حاضر میشد و کتاب “بِیع” را در خدمت آن مرحوم نوشته . چون محترم ترین مجالس درس بعد از «شیخِ انصاری» محفل منیرعلامه العلماء «حاج سید حسین ترک کوه کمری» بوده به مجلس درس ایشان مواظبت تامه داشته و مدت نه سال تمام به هیچ وجه درس سید از او فوت نگشت و غالب مباحث اصول را در ظرف این مدت نوشته اند . «حاج میرزا ابوطالب» در یکی از رسائلش چنین می نویسد: چون قانون حقیر فهمیدن بود نه ضبط، در امتحاناتی که سید بزرگوار می فرمودند بسیار مشعوف بودند. هشتصد نهصد نفر از طلاب و افاضل که در محضر آن مرحوم مستفیض می شدند در نظر ایشان احدی مُرَجّح بر حقیر نبود بلکه با نظر به تصریحات عدیده که می فرمودند ، قضیه به عکس بود سرانجام به ایران مراجعت نمودیم.
چون بعضی دیگر از اعاظم علماء به حقیر اجازه داده بودند، از بقیه استجازه نکردم و عمده، جهت غرور و عدم تمکین و جوانی بود و گرنه گمان نمیرفت که کسی مضایقه کند. در اواخر ایام پادشاه مقتول «ناصر الدین شاه» به اصرار مرحوم مبرور رئیس الکل «میرزای شیرازی» قدس سره، عزم حرکت از ایران و انتقال به عتبات عالیات داشتم اما پادشاه مزبور جداً مانع شد و خطوط آن پادشاه راجع به این موضوع مضبوط است. «حاج میرزا ابوالطالب» مرحوم در حدود سال 1295 به مکّه معظمه مشرّف و پس از اداء فریضه ی حج هنگام مراجعت به زنجان ، یک دستگاه کالسکه با خود آورد که راننده اش یک نفر از اتباع عثمانی بود و این مرکوب آن موقع در این صفحات شیئی نوظهور و جالب توجه بوده است. نگارنده از معمرین این شهر شنیده ام که عامه اهالی زنجان به تماشای این کالسکه که گویا تا آن موقع نظیرش را ندیده بودند می آمدند و با کنجکاوی تمام اطرافش جمع شده و از تماشایش لذت می بردند. فقیه سعید در سال 1300 قمری به قصد اقامت و توطن از شهر زنجان به طهران منتقل و تا پایان عمرش قریب به سی سال مقیم و ساکن تهران بود. معاش آن مرحوم از عوائد املاکی که در اطراف زنجان داشت اداره میشد و زندگانی نسبتاً مرفه و مجللی در تهران داشت. در تمام دوره عمرخود هرگز تحت تاثیر درهم و دینار واقع نشد و در زمان تصدّی طولانی خود به امورات شرعیه با صحت عمل و امانت و درستکاری کامل مشی نمود و ناسخ و منسوخی ننوشت. به همین اعتبار خط و مهرش مادام الحیات و بعد الممات و احترام سجلاتش محفوظ ماند. محکمه شرعیه و مجلس تدریسش در تهران تا یوم وفاتش دائر و اغلب فضلاً و مبرزینِ طلابِ آن عصر، در محفل منیرش حاضر شده و از محضر باهرش استفاده شایان می کردند و اکنون هم عده ای از افاضل تلامذه آن مرحوم که تعینی دارند در تهران و ولایات در حیات می باشند.
«حاج میرزا ابوطالب» از وقتی که به تهران وارد شد با دربار سلاطین روابط موکد پیدا کرد و دارای نفوذ کلمه شد در عین حال از تنفیذ عملیات مستبدانه و پاره ای کارهای ناروای آنان هیچ موقعی خودداری نمی نمود و تصریحاً و تلویحاً عیوب و مضرات استبداد مطلقه را کتباً و شفاهاً گوش زد زمامداران وقت نموده و از اظهار و اعلام مقاصد مشروعه و مطالب حقه، پروائی نداشت وبه جرأت می توان ادعا نمود که وی یکی از مفاخر آن دوره و عالمی مُطَلِع و بصیر و دل آگاه بود که در پایتخت دولت ایران به حقایق اوضاع زمان عارف بوده است .ایامی که امثال اینگونه اشخاص غالباً از ماورای محیطشان بی اطلاع بودند او به تمام شئون سیاسات عمومی دول و تحولات بین المللی آگاهی داشته و صاحب افکار روشن و تجدد خواهانه بود. این بود خلاصهای از نوشتههای مرحوم حجةالاسلام آقا «سید کاظم میرزایی» در مورد عموی خود «حاج میرزا ابوطالب زنجانی».
«عباسقلی خان سپهر» در جلد زندگانی حضرت موسی بن جعفر، بابی در بیان اسامی پاره ای سادات موسوی نسب که در جمله اعیان زمان ماضی و حال می باشند گشوده و ضمن آن شرح حالی از «حاج میرزا ابوطالب» نوشته که عیناً به نقل آن می پردازیم:
جناب سید الفقهاالاعلام آقای «حاج میرزا ابوطالب مجتهد» سلمه اله تعالی اعجوبه زمان، گذشته از مقام فقه و اصول به سایر علوم و فنون، نامدار و در اغلب آن معلمی مبارک عیار است. به ممالک خارجه سفرها کرده و تحصیل مقامات و مراتب عالیه و فواید تامه فرموده. بیست و چهار جلد از رسائل مبسوطات و غیره از قلم فضایل رقم، بیرون آورده و به جمله شامل فواید علمیه و مطالب عمده جمیله است و از آن جمله بعضی به طبع رسیده منتشر گردیده است و پاره ای هنوز در حال مسوّده باقی است. مدت ده سال در آن ارض مقدس بگذرانیده و در آن هنگام هجده ساله بود و چون بیست و هشت سال از عمر شریفش بر گذشت مجبوراً مراجعت فرمود و در این وقت احدی از مشایخ آن صفحات، منکر مراتب فضل و علم ایشان نبود بلکه بر مقامات علم و اجتهاد و انفراد ایشان اقرار داشتند . اجازات ایشان را آنانکه دیده اند همه تصدیق دارند ، همانا سالها است به مجاورت و معاشرت این علامه زمان فرید جهان و اختر فقهای دوران ، مباهی و برخوردار هستم. در حقیقت هیکل مقدس اش مجسمه علم و عقل و فهم و فضل و قدس و زهد و تقوی و اصالت و جلالت و سیادت و سعادت وامارت و انارت و از مواهب سنّیه خداوند دادار و به نام معالی و ماثر و مناقب و مفاخر و عوارف و معارف و علوم عقلیه و نقلیه کامکار است. هرگز شنیده نشده است که حکمی بیرون از صواب از محضر انورش صادر شده یا امری را در حضرتش به اشتباه گذرانیده یا به ناسخ و نسوخی نظر کرده باشند یا تصور نمایند که می توان در حواشی و اصحابش به دستیاری مال و رشوه یا دیگر وسایط دست اندازی کرد و حکمی به نا حق بدست آورد حاوی معقول و منقول و جامع فروع و اصول و مراتب عالیه و علوم سامیه و کمالات نفسانیه اش موجب تحیّر نفوس و عقول، رای وزین و عقل متین، حلّال معضلات ملت و دولت است و با کمال استغنای طبع به اصلاح امور خلق و در مهام انام، سلیقه مستقیم و مستند به شرع قدیم است. در واقع یکی از نعمت های عنایت آثار خداوند دادار است باید معاصرین این عصر، قدر و منزلت او را بدانند و بقاء و دوام و فروغ علم و فضلش را از خدای بخواهند.
«مهدی بامداد» می نویسد : «حاجی میرزا سید ابو طالب محمد موسوی زنجانی» پسر «حاجی میرزا ابوالقاسم» معروف به میرزا بود. «حاجی میرزا ابوطالب زنجانی» از خانواده علم و ادب و پدر و جدّش از معاریف علمای زنجان بوده اند .نامبرده در سال 1300 قمری از زنجان به طهران آمد و قریب سی سال با یک زندگی مرفه، مجلل و متشخصانه ای زندگی می کرد . زندگانی وی خیلی تمیز و مرتب و شخصاً مرد با سواد محترم و روشنفکری بوده است.
مؤلف ریحانة الادب می نویسد: «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» از علمای اوایل قرن چهاردهم هجری می باشد که در تهران به کثرت اطلاع و تبحّر علمی معروف و مرجع حل اشکالات علمی بوده است. او روز شنبه شانزدهم ربیع الثانی 1329 قمری در سن هفتاد سالگی در تهران وفات یافت.
این بود شرح حال جناب میرزا و پسرانش به قلم مرحوم شادروان «یوسف اردبیلی». از آنجا که آن مرحوم در مورد فرزندان «حاج میرزا ابوطالب» دچار اشتباه شده ، تذکر زیر را لازم میشمارد. «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» دو بار ازدواج کرد و نخستین همسر ایشان دختر «ابراهیم خان مظفرالدوله» و نواده «عبدالله میرزا قاجار» ملقب به دارا بود که آن مرحوم از این بانو سه دختر داشت به نامهای «حاجی جمیله خانم» ، «عادله خانم» و «زرین تاج خانم» که «عادله خانم» مادربزرگ این نویسنده «محسن میرزایی» بود، «حاجیه جمیله خانم» مادر جناب مرحوم مغفور «حاج آقا جواد موسوی» و آیات عظام «آیتالله سید ابوالفضل موسوی» و «آیتالله حاج آقا رضا فرید موسوی» است.
«زرین تاج خانم» همسر «آیتالله حاج میرزا مهدی مجتهد زنجانی» است.
پس از فوت همسر اول، مرحوم «حاج میرزا ابوطالب» با خانم «فخرالسلطنه» دختر «بهرام میرزا معزالدوله» دختر عموی «ناصرالدین شاه» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج 4 دختر بود به نامهای «عزیزالملوک دریابیگی» ، «اشرف الملوک نورایی» – «بدرالملوک» و «فروغالملوک مظفری»
1: این نوشته مربوط به پیش است و خانههای خاندان میرزایی هنوز نیز در تصرف این خانواده است و به دلیل عدم تعمیر و بازسازی به صورت مخروبهای در آمده است. محل این خانه در بازار پایین در کوچه میرزایی واقع است و زمین آن را «شاه طهماسب صفوی» در اختیار این خاندان گذاشته است و بدین ترتیب در زمان سلطنت «محمدشاه قاجار» این خانهها تعمیر شد.
2:در اینجا کوه کمری درست است، چون کمره در خمین و کوهکمر در تبریز است.
- میرزا برادری نداشت و اتصال ایشان با «حاج سید محسن زنجانی» ابتداََ درهمان جد مشترکشان «امیرمحسن» می باشد ، ولی پس از ازدواج یکی ازفرزندان «حاجی سید محسن»(آقاسیدمحمد) با دختر «حاج میرزا ابوطالب میرزا» ، جد این شاخه از موسویها که درعین حال نوه عموهای ایشان هم بودند ، میگردد.