چند دوره گرد گوچه ها و محله های تهران به خصص نوازندۀ کمانچه با عنترش
دوره گردهای کوچه و محله های تهران
(در دهه های ده و بیست و نیمه اول دهه سی)
در آن سالها، به خاطر اینکه تنوعی در وسایل تفریحی بچه ها وجود نداشت، وسایل بازی ارزان قیمتی در دسترس همه بود، در تمام تهران اسباب بازی فروشی ها منحصر به چند مغازه در خیابان اسلامبول و نادری بود. اسباب بازی ها توپ های والیبال و توپ های معروف به ماهوتی (تنیس) بود که بچه ها توپ را به زمین می زدند و با فرود توپ شمارش می کردند، بعد بازی هایی نظیر پنج (هفت) سنگ، لی لی و یه قل دو قل رواج داشت. دوره گردهایی نیز بودند که بر سر خود قفس بزرگ چوبی می نهادند و در آن انواع وسایل بازی های رایج بچه ها نظیر سوت سوتک – دو نوع بود (یکی گِلی و دیگری حلبی) – وق وق صاحاب – که دو صفحه بیسکویت مانند ساخته شده از گِل بود و صفحه بالایی سوراخی داشت، دور آنها را هم کاغذ سفیدرنگی می پیچیدند و برای اینکه زود پاره نشود از کاغذ ضخیم استفاده می کردند، چون دو ورقه را به هم فشار می دادند صدایی مثل صدای توله سگ از آن در می آمد، فروشندگان در حین گذر در کوچه ها آن را به صدا در می آوردند – دیگر قارقارک بود که از گلوله های گِلی و کوچک ساخته شده که دورش را مانند شکلات های امروزی کاغذ رنگی می پیچیدند، نخی آن را به قطعه ای چوب وصل می کرد و محل اتصال نخ و چوب را که کمی شل بسته می شد وقتی با آب دهان مرطوب می کردیم و گلوله را می چرخاندیم، صدایی شبیه غارغار کلاغ از آن در می آمد. علاوه بر اینها اسباب بازی فروشان دوره گرد سوسک های گِلی داشتند، با فنرهای ظریف رنگی، برای این سوسک دست و پا نیز درست می کردند و گیره ای هم داشت که وقتی آن را در دست می گرفتی با حرکت دست در فنرها تکان هایی ایجاد می شد که در برابر نور خورشید به ویژه جلوه ای خاص داشت، انواع فرفره، بادبادک و آب نبات چوبی نیز در بساط اینها پیدا می شد. آب نبات ها طعمشان به ویژه مزه سرکه و خاک را در چشایی انسان تداعی می کرد و با طعم شکلات های مغازه ها فرق داشت، نوعی آب نبات شبیه به مداد نیز بود که رنگی بود.
خوب آب سالم قنات ها، هوای تمیز و روحیه شاداب مردم و زیبایی شهر، آرامشی به بچه ها می داد. راستی چه مهر و محبتی در آن دوران وجود داشت. به نظر می رسد که امروزه باید مهرورزی بچه ها به یکدیگر بیشتر باشد چون انواع شکلات ها و اسباب بازی های مدرن را در اختیار دارند.
گروهی دیگر از دوره گردان ها اهل طرب بودند که از مشهورترین آنها لوطی و عنترش بود، موجودی شگفت انگیز که رابطه ای پرمهر بین این دو برقرار می شد، گاه، به نواختن کمانچه می پرداخت.
روزی در دوران کودکی شاهد حرکات عنتری بودم که با کلاه صاحبش بازی می کرد و ناگهان کلاه را با مهر بوسید، در آنجا بود که تصویری از عشق و مهری خالصانه بین این دو موجود در نظرم عیان شد.
دوره گرد دیگری را به خاطر دارم، مردی با یک عروسک زیبا و بلندتر از حد معمول، آن عروسک با لباس هایی زیبا پیش از آنکه ژیپون مد شود با چند دامن پرچین بلند، این عروسک با نخی به دایره ای که در دست دوره گرد بود وصل بود، بدنه عروسک نسبت به این چوب حالت دورانی داشت، وقتی مرد شروع به دایره زدن می کرد با حرکات دستش حرکات موزونی به دست و بدن عروسک می داد، صاحب عروسک با به کار بردن کلمات زیبا و زدن دف به گونه ای رفتار می کرد که حس می کردی عروسک جان دارد و حرکاتش ارادی است، روزی شاهد این بازی بودم و دیدم دختر بچه ای چنان محو حرکات عروسک شده که آب دهانش راه افتاده و همانند یک نوار در برابر نور خورشید می درخشید. یکی دیگر از بازی های بچه ها رورواَک بود که بیشتر خود بچه ها می ساختند و آن تشکیل شده بود از یک کفی چوب که در جلو و عقب آن دو «بلبرینگ» قرار می دادند. در جلوی آن دستۀ بلندی از چوب توسط میلۀ محکمی به کفی متصل می شد که آن هم بلبرینگی داشت که می توانست حول محور خودش یعنی همان میله فلزی ،چرخش داشته باشد. دیگر دو چوب بلند گاه با ارتفاع دو متر بود که انتهای این چوب جای پا داشت. و بچه ها کنار طاقی و دیوار خود را روی جای پا جا داده و چوب ها را به حرکت در می آوردند و چند متری با آنها راه می رفتند. از دیگر بازی های مورد علاقۀ بچه ها فوتبال بود که باعث عصبانیت همسایه ها می شد.
برگرفته از کتاب آن روزگاران تهران، سیاه قلم های خسرو خورشیدی