(گویا نامه مظفرالدوله میرزا ابراهیم خان به عزیز خان مکری باشد)
هوالله
فدایت شوم
مدتی شده که اظهار التفات نفرمودهاند. در این اوقات ششم شهر محرم الحرام است مخصوصه آدم روانه بنمود ؟ لازم آمده در باب بعضی کیفیت عرض شود: اولاً ؛ میدانم درباب همراه آوردن نور چشمی (آقاخان) از مخلص رنجیده شدهاید، معلوم است که حق دارید ولیکن مخلص هم حق دارم. جهت اینکه غرض این بود که یک سال دو سال همراه خود برده، تربیت نمایم که بتواند در عهده نوکری سرکار اعليحضرت اقدس همایون شهریاری روحی و روح العالمین فداه، بر آیند. در این سفر سیستان آقاخان خیلی به کار مخلص و امر دیوان همایون اعلی برآمده، اکثر امورات دیوان در عهده ایشان بود. قراول سواری و سرحد داری را کلاً گردن او گذاشته بودم. از التفات سرکار خوب از عهده خدمات دیوان همایون اعلی برآمده، بحمدالله تعالی نقص و قصوری واقع نشده و در تیراندازی و شکار کردن و اسب تازی ،گویا در میان هم رکابان دولت قوی شوکت، برابر و عدیلی نداشته باشد. اگرچه وصف خدمات نور چشمی (آقاخان) را مخلص نوشتن صورتی ندارد (حمل برخودستائیست) ولیکن در نزد مخلص پسر و یا اینکه دیگری خدمت دولت قوی شوکت نمود. بی اغماض عرض میکنم ، از جمله مقرب الخاقان (سردار تاج محمدخان حسام الملک) را به وحشت انداخته بودند. در حقیقت نور چشمی (آقاخان) اطمینان به ایشان داده به اتفاق خود روانه ارض اقدس نمودم. همین قدر عرض میشود که گوشه کار مقرب الخاقان (حسام الملک) را بگیرند که مرحمت و التفات سرکار اعلی حضرت اقدس همایون شهریاری روحی و روح العالمین فداه شامل احوال (حسام الملک) باشد امورات ایشان منتظم شده مقتضی المرام روانه فرمایند. چون اولِ خدمت نور چشمی (آقاخان) است و درباب انضباط امورات (حسام الملک) متعهدشده وخاطرجمع نموده است، مرحمت فرمایند که باعث سرافرازی در بین الاماثل و الاقران خواهد شد و نمیدانم سرکار نواب والا در رکاب مبارک همایون اعلی تشریف به خراسان میآورند و یا اینکه مقیم دارالخلافه هستند. چون امروز نور چشمی (آقاخان) را به اتفاق (حسام الملک) روانه ارض اقدس نمودهام، البته به زیارت خاکپای مبارک و رکاب مبارک میآید، به نظر مبارک همایون اعلی خواهد رسید که مخلص چه نوع خانه زادان اعلی حضرت اقدس همایون شهریاری روحی و روح العالمین فداه را تربیت داده که در شکاری و تیر اندازی و اسب تازی برابری ندارند. چون از نور چشمی (آقاخان) خاطر جمع شدهام و میتواند که به رکاب مبارک همایون اعلی نوکری نماید مقصود این است که نوکر رکاب مبارک باشد ، “نه اینکه مثل مخلص نوکر سرحدات و جاهای دور و پر مشقت باشد.”.
همه اوقات نوکری رکاب مبارک همایون اعلی مشغول باشد و انشاءالله تعالی به رکاب مبارک همایون اعلی تشریف میآورید، شرفیاب خدمت بشود. فرض ملازمات حاصل خواهد شد و عرض دیگر اینکه سه نفر خانه زاد که مخلص تربیت کردهام نور چشمان: (آقاخان) ، (پاشا) ؛ و (رضاقلی) ؛گویا هم از هم قطاران و هم رکابان خود جهت نوکری داشته باشند. استدعای مخلص این است که هر سه به رکاب مبارک خدمت نمایند قابل شدند پادشاه به آنان بدهد والا بروند درس بخوانند قشون کشی برای مخلص کفایت میکند که برسرکار اظهر است که مدت بیست سال است در سر حدها مشغول خدمتگزاری و جان نثاری میباشم از زندگانی خود خبر ندارم. بحمدالله سیستان را به نوعی از بخت بلند بی زوال اعلی حضرت اقدس همایون شهریاری روحی و روح العالمین امنیت کردهام که از رعیت کاشان هم مطیع و منقادتر هستند. استدعا دارم که این خانه زادان نوکر رکابی باشند نه اینکه مثل مخلص سرگردان و علاف بیابان باشند و زیاد عرض ندارد. باقی
(از فحوای نامه
ششم شهر محرم الحرام سنه ۱۲۸۴یا۱۲۸۳)
نویسنده این نامه سرتیپ ابراهیم خان(مظفرالدوله اول) است. ابراهیم خان با دختر عبدالله میرزای قاجار فرزند یازدهم فتحعلی شاه ازدواج کرد و ارتباط خاندان مظفری با خاندان سلطنتی بدین ترتیب برقرار شد و چنانچه در فرمانها آمده است، ناصرالدین شاه این خانواده را از منتسبان خاندان سلطنت نام برده است. همانگونه که ابراهیم خان در این نامه اشاره کرده، بیشتر خدمات سرتیپ ابراهیم خان در مرزها بوده، به ویژه مرز شرقی ایران که انگلیسها در آن نواحی دست به تحریکاتی می زدند که برای استقلال کشور زیانبار بود. کوشش او در این نامه و در حقیقت درخواستش از شاه این بود که به پسرانش یعنی آقاخان،مظفرالدوله دوم و پاشا خان مظفرالسلطنه اول و رضا قلی خان در دارالخلافه، مناصبی واگذار شود. در کتاب(تاریخ سیستان) شرح اقدامات ابراهیم خان و پسرش آقا خان به تفصیل آمده و به خدماتش در فرونشاندن شورش مرزها اشاره شده است.
سند و بازخوانی از میرغوغا