- سینما فلور خیابان ولیعصر (پهلوی سابق) در چهارراه معزالسلطان، 1321
این تصویر را از این جهت کشیدم تا ثابت کنم وجود یک سینمای واقعی میتواند به هر محل گرمی ببخشد. بسیاری از بستگان و آشنایان ما در خیابان امیریه تا چهاراره سپه ساکن بودند، به خصوص در نزدیکی چهارراه سپه (پهلوی سابق) کوچه البرز بنبستی بود که بستگان نزدیکم ساکن آن بودند، هرگاه به آنها سر میزدیم به سینماهای آن اطراف نیز سری میکشیدیم، از جمله سینماهای نو، فلور و میهن. بیشتر وقتها با نوهخالههایم به سینما فلور که به خانه آنها بیشتر نزدیک بود میرفتیم، این سینما، سردر بسیار زیبایی داشت، اغلب فیلمهایی مناسب نوجوانان را نشان میداد و فیلمهای لورل و هاردی، چارلی چاپلین و باسترکیتون را درآنجا میشد دید، در صورتی که مدت زمان این فیلمها کم بود، در کنار آن فیلمی مستند نیز نمایش داده میشد، یک بار در این سینما فیلمی مستند از زندگی گوزنها و نحوه کوچ آنها را دیدم. در این نوع سینماها (درجه 2) بلندگویی بیرون از سینما هم بود و موزیک فیلم، خارج از سینما هم پخش میشد. یک بار که با نوهخالههایم به تماشای عکسهای فیلم روی پرده، در ورودی سینما مشغول بودم، موزیکی به گوشم خورد که برای همیشه در ذهنم ماندگار شد، سالها بعد فهمیدم که این «سمفونی دنیای نو» از «آنتوان دورژاک» است. این خاطره به سالهای 1322 برمیگردد. موزیک این فیلم همان موزیکی بود که در فیلم «زندگی گوزنها» شنیده بودم، چون فیلم را دست کم دوبار میدیدم، موزیک آن به گوشم آشنا آمد و وقتی در بیرون از سینما هم آن را شنیدم خیلی برایم لذتبخش بود. بعدها هم در فیلم «گودال مار» قطعهای از آن را شنیدم و این به موزیک «دنیای نو» برمیگشت که هربار با شنیدن سمفونی دنیای نو، گذشته و دوران کودکی همچنان در ذهنم زنده میشود.
این سینما سالن تابستانی نداشت اما ضلع سمت راست سالن دربهای بزرگ چوبی داشت که در شبهای تابستان آنها را برمیداشتند و درختان بزرگ خیابان جنب سینما که در چهارراه معزالسلطان قرار داشت گویا در خود سالن قرار گرفته بودند و خنکی شبهای تهران در فضای سالن حس میشد.