ساختمان گار ماشین در تهران و شهرری (دورۀ قاجاریه)
در انتهای خیابان ری ساختمان بسیار زیبایی به سبک تقریباً مشابه ایستگاه های ترن اروپا بنا شده بود و اطراف آن را درختان تنومندی در برگرفته بود که به آن «گارِ ماشین» می گفتند، علت نامگذاری آن هم این بود که آخرین سازندۀ آن، شرکتی بلژیکی بود. گار به زبان فرانسه به معنی ایستگاه است و عوام آن را گارت یا گارت ماشین دودی تلفظ می کردند.
این بنا و راه آهنِ تهران-شاه عبدالعظیم، در دوران ناصرالدین شاه راه اندازی شد، نمونه ای از آن نیز در گیلان و آزدبایجان ساخته شده و این دورانی بود که ترن ها و ایستگاههای ترن در اروپا هم با اندکی تفاوت به همین شکل و قیافه بودند.
ساختمان دیگری نیز با اندکی تفاوت در خود شهرری قرار داشت که ایستگاه مبدا حرکت قطار بود. هر دو این ساختمان ها معماری مشابهی داشتند که شامل ساختمان ورودی بود، در یکی از پنجره های آن بلیط فروشی قرار داشت، پس از گرفتن بلیط وارد دالان وسیعی می شدیم که در اطراف آن اتاق های بخش اداری وجود داشت. پس از گذر از این ورودی محوطۀ بسیار بزرگی بود که حکم سالن انتظار را داشت، در ضلع شرقی آن درب چوبی سبز رنگ بزرگی وجود داشت که مستقیماً به سکوی مقابل ترن باز می شد. تمام این بخش ها با نرده های فلزی زیبایی از هم جدا شده بودند.
در سالن انتظار، تا پیش از رسیدن ترن به ایستگاه درب های سالن بسته بود و مسافران باید به انتظار می ماندند، خانمی معروف به مرشد سکینه در این سالن به نقالی می پرداخت و شهرتی قابل توجه نیز بر هم زده بود. این زن البته گاه بساط معرکه گیری خود را در ایستگاه شهرری برپا می داشت.
پس از رسیدن ترن و خروج مسافران تازه رسیده، در سالن انتظار باز می شد و شگفت آنکه مسافران بی توجه به همدیگر به سمت ترن هجوم میآوردند تا جای مناسبی برای نشستن پیدا کنند. پس از سوار شدن مسافران، رئیس ایستگاه، زنگ بزرگی را که به دیوار نصب شده بو به صدا در می آورد تا تمام مسافران سوار شوند و این به عنوان آخرین اخطار بود. قطار بالاخره به حرکت در می آمد، در محلی، دو ترن که یکی از آنها به شاه عبدالعظیم میرفت و ترنی که از آنجا برمیگشت، تلاقی داشتند و به این علت نقطهای به اسم دو راهی بود که یکی از ترن ها توقف می کرد تا ترن بعدی بگذرد. در این وضعیت مسافران ترنِ در حال حرکت، به صورت مسافران بی خیالِ ترن متوقف شده، سیلی هایی می نواختند که اسباب خندۀ عده ای می شد.
محوطۀ حیاط شاه عبدالعظیم بسیار دیدنی و زیبا بود، درختان بسیار تنومند و زیبای چنار که در بالای آن آشیانه های لک لک قرار داشت و این پرنده ها مورد احترام مردم و زوار بوده و به آنها لقب حاجی نیز داده بودند، به ویژه بچهها نیز بسیار به این حاجی لک لکها علاقه داشتند.
برگرفته از کتاب آن روگاران تهران، سیاه قلم های خسرو خورشیدی