«شتربان» (shotorban) نام کوی بزرگی است در شمال شهر، در دامنۀ کوه که از مشرق به کوی «سرخاب»، از مغرب به کوی «امیرخیذ»، از جنوب به «مهرانرود» محدود است
پیش از توسعۀ شهر از سمت شمال، میان صاحبآباد که از متحدثات «خواجه شمسالدین جوینی» صاحب دیوان بود و کوی «سرخاب»، کوچهای بوده که گروهی از شتربانان شهر که در آن زمان، صنفی مهم و قابل توجه بودند، در این کوچه سکونت داشتند و بدینجهت تبریزیها آن را کوچۀ «سارواغان» مینامیدهاند؛ زیرا در زبان آذری، شتربان را «سروان» که صورتی از «ساربان» را در نوشتههای چون شتربانان مینوشتند، همین صورت بر آن کوچۀ علم شده، باقی ماند.
چنانکه در کتاب «روضاتالخبان» مینویسد: «از صاحبآباد به کوچۀ شتربانان میروند و از آنجا به سرخاب.» سپس که از شمال این کوچه، شهر به مرور زمان توسعه یافته، کویی پدید آمد، این نام را تسری داده، همه، آن را کوی «شتربانان» نامیدند و نیز صورت نام را تخفیف داده، «شتربان» گفتند و در سالهای نزدیکتر، آن را به ترکی ترجمه کرده، «دوهچی» گفتهاند.
در سمت جنوب این کوی، بخشی از آن که چسبیده به «مهرانرود» است و محل باغ «صاحبآباد» بود، مورد توجه «اوزون حسن»؛ پادشاه «آققویونلو» قرار گرفته، کاخهای سلطنتی از جمله «هشت بهشت» و میدان چوگانبازی و بیمارستان و مسجد و مدرسۀ نصیریه در آنجا احداث گردید و در برابر عمارات جهانشاه «قراقویونلو» که در جنوب «ششکیلان» در ساحل شمالی «مهرانرود» بود و دولتخانۀ «عقیق» نامیده میشد، دولتخانۀ جدید نام گرفت که اکنون در محل آن، کاخها و میدانها، مقام صاحبالامر و مسجد و مدرسۀ «حسن پادشاه» و میدان ترهبار تبریز قرار دارد.
کوی «شتربان» از زمانهای بسیار دور، بهعلت داشتن کاروانسراهای بزرگ و فراوان و سکونت «شتربانان» در آن کوی، بارانداز بازرگانان شهر تبریز شمرده میشد و بیشتر کالاهای تجارتی که از شرق و غرب و شمال و جنوب ایران بدین شهر بهوسیلۀ کاروانها، سرازیر میشد، در تیمچهها و سرایها و کاروانسراهای این کوی، گرد میآمد و از آنجا به سایر جاها تقسیم و صادر میگردید؛ بهطوریکه این سابقه را تا دورۀ قاجاریه حفظ کرده بود و در نقشهای که در سال 1297 ه.ق. از شهر تبریز ترسیم شده است، چهارده کاروانسرای بزرگ بهاضافۀ میدان «کاهفروشان» و گورستان و مسجد و حمام و یخچال و آبانبار و دباغخانه، به نام این کوی نوشته شده است.
«نادر میرزا» دربارۀ این کوی مینویسد: «بزرگترین کویهای تبریز است و هیچ باغ و بستان در نفس این محله نبود. جمعیت این کوی بسیار و باثروت باشند. این کوی بیشتر در اراضی منحفصه است به ریشه کوه «سرخاب» این کوی تابه نزدیکی «رود آجی» (تلخه رود یا شوراب) ممتد است بدان جای چند قطعه باغ جزو این کوی است و مزارعی چند، پُرقیمت که مطبخه کنند و خربزه و گرمک بدان مزارع نیک شود. «آبنهند» و دیگر کهریزها بدان اراضی نشیند. گندم آن نیز نیکو باشد.
«آبنهند» به نام دهی است که این آب از آن روستا آید. به روزگار پیشین، این آب را چون کهریزی از نهند آوردهاند. چون به رود «آجی» رسیده، نقبی از زیر، حفر کرده، با سنگهای بزرگ و آهک و آجرِ پخته، آن را چنان محکم ساختهاند که آب «آجی» را از فراز، هیچگونه رخنه نیست و به هر دو سو چون شتر گلویی کرده، آب جاری و بدین سوی رود آمده…»
یحیی ذکاء
ادامه دارد….