«عمارت مجلس شورای ملی» را ناصرالدین شاه به عزیزالسلطان بخشید
آخرین قسمت از خاطرات اعتمادالسلطنه
حکم قتل دائی عزیزالسلطان صادر شد و بخیر گذشت
«از قراری که دیشب شنیدیم، حضرت عزیزالسلطان چند نفر زن در خانه خودشان که به «عزیزیه» معروف است، دعوت نموده بودند. گلین باجی که در وقت جوانی من، قواد (دلالی محبت) میکرد و از خودش هم آبی گرم میشد. حالا چهار پنج نفر، دخترهای چهارده پانزده ساله، دور خود جمع کرده و آنها را با لباس عاریه زینت داده، برای عزیزالسلطان میبرد. «مردک» که حالا «آجودان حضور» و دائی عزیزالسلطان است و با شاه در یک کاسه فالوده نمیخورد و خود را اتابک (سرپرست) همشیرهزادهی خود قرار داده است، ظاهراً با عزیزالسلطان بیادبی کرده بود و فحش داده بود. ملیجک آن شب را سکوت کرده، صبح زودی به حضور پادشاه رفته، از خان دائی شکایت نمودند، حکم قتل و تنبیه و حبس آقا مردک صادر شد و تمام امروز خاطر مبارک ازین عمل «مردک» متغیر بود. عصری مصلحین میانجی شدند و آقا مردک را از حبس بیرون آوردند.»
«انیس الدوله» گفت با مقراض جگر عزیزالسلطان را قطع میکنم
از اتفاقاتی که در این چند روزه روی داده است: عزیزالسلطان از جمله مشغولیتهایی که برای خود قرار داده، این است که عصرها تیر و کمان برداشته، بالای پشتبامهای خانههای ارگ، شکار سگ میکند و به ضرب تیر، سگ میکشند و به ضرب تیر، سگها را هلاک میکند. اتفاقاً در اوایل این ماه به پشتبام آشپزخانه انیس الدوله، رفته سگی را در آنجا کشته و از دودکش آشپزخانه، میان دیگ خورش انیسالدوله میاندازد. آشپز بنای داد و فریاد را گذاشت، ایشان هم از بام به زیر آمده، آشپز و عمله طبخ، هرکه آنجا بود، گرفته گاو سر (چماق مخصوص) میزند. انیسالدوله هم مهمان داشته، ظهر ناهار خواسته بودند، نیاورده بودند تا سه بغروب مانده، قدری کباب و مربا و نان آورده، حضور خانم گذاشتند و تقصیر را هم عرض کردند. خانم برآشفته و عریضه به شاه نوشته بود که اگر عزیزالسلطان را تنبیه نکنید، با مقراض جگرش را قطع خواهم کرد.
ختنه سوران عزیزالسلطان
امروز ختنه سوران عزیزالسلطان است و تفصیل از این قرار است. این پسر هفده هجده سال دارد. از شدت مرحمتی که شاه نسبت به او داشتند، تا به حال ختنه نشده و هروقت هم که پدر و مادرش عجز میکردند که پسر ما آخر باید مسلمان باشد و ختنه نکردهاند، شاه میفرمودند: امپراطور روس که ختنه نکرده مگر پادشاه مملکت روس نیست. تا در این اواخر که عزیزالسلطان عریضهای به شاه نوشته بودند که اگر من داماد شاه هستم پس چرا دختر خودتان، اخترالدوله را به من نمیدهید. قرار شد در ماه ربیعالاول عروسی بکنند. صغرا خانم زن شاه و مادر دختر، پیغام داده بود اگر میخواهی داماد من شوی اول باید ختنه بکنی. حب جاه و میل به دختر، واداشت عزیزالسلطان را که تمکین به ختنه بکند. مدتی مشاوره این بود که این عمل در کجا واقع شود. خانه صدراعظم را معین کردند. ملیجک قبول نکرد. آخر قرار شد در اندرون باغ سپهسالار که به «عزیزیه» معروف است و به او بخشیده شده، این کار را بکنند. مجلسی آراستند، تمام اطباء از فرنگی و ایرانی را خبر کردند. موزیکانچی و عمله طرب لاتعدولا تحصی (بیشمار). اما قبل از ورود حضرات خود پسره به دلاک حکم کرد که ختنهاش نمود و یک کاغذی به دختر شاه «اخترالدوله» فیالفور نوشت به این مضمون:
«این همه جور را از برای تو میکشم» مثل اینکه داخل شریعت اسلام شدن و ختنه نمودن را قبول کرده منتش با دختر شاه است!
مژده این خبر را که به ناصرالدین شاه دادند، انگشتر تخمه مرواریدی که صد و پنجاه تومان میارزید برای عزیزالسلطان فرستاده شد و سرداری تن پوش هم به آغا عبداله خواجه که حامل مژده بود دادند. مردم هم تملقاً مبارک باد فرستادند و از آن جمله، بندهی شرمنده، یک جفت جار (بطری شیشهای) که از مادام پیلو فرانسوی چهل و پنج تومان خریده بودم فرستادم. آنچه شنیدم قریب به چهار پنج هزار تومان، مبارک باد رفته است.
تصفیه اطرافیان عزیزالسلطان
«صبح دربخانه رفتم، خدمت شاه رسیدم، چند شب قبل، بعد از شام، شاه خواجه میفرستد که برود منزل عزیزالسلطان ببیند چه میکند. خواجه میرود برمیگردد و عرض میکند، قراول (نگهبان) مرا راه نداد، گفت قدغن است کسی برود. شاه دوباره میفرستد معلوم میشود، عزیزالسلطان خانه خودش نبود. بعد از تفتیش معلوم میشود، خانه محمد باقر خان قصیر ناقصالخلقه که از الواط معروف شهر است و دو سال میشود خودش را به دستگاه عزیزالسلطان داخل کرده، آنجا رفتهاند و مجلس شرب و قماری دارند. بندگان همایون خیلی متغیر شده بودند، جمعی از اراذل و الواطی را که دور عزیزالسلطان جمع شده بودند، اخراج میکند. «آقا مردک» (دایی عزیزالسلطان) را رسماً، ناظر و رئیس دربخانه عزیزالسلطان کردند که خود مردک از همه رذلتر است.»
توضیح نگارنده: خاطره مربوط به سال 1308 قمری است و عزیزالسلطان 12 ساله است.
امینهاقدس سکته میکند
«صبح دربخانه رفتم، سر ناهار شاه بودم، بعد منزل آمدم ناهار صرف نموده خوابیدم. مغرب، دو سه فراش پشت سر هم به احضار دکتر «فووریه» آمد. معلوم شد، امینهاقدس سکته کرد. شب هم خدمت شاه احضار شدم تا ساعت 5 بودم. معلوم است، خلق همایون در این موقع چه خواهد بود. امینهاقدس بیچاره بعلاوه کوری از یک طرف، به کلی فلج شد.»
ناصرالدین شاه باغ سپهسالار مرحوم را به عزیزالسلطان بخشید
«اندرونی باغ سپهسالار مرحوم را که خانه مرحوم «قمرالسلطنه» بود و سه چهار دستگاه عمارت و باغ است، به عزیزالسلطان بخشیدند. چند روز دیگر که پدرش هم که میرزا محمد خان باشد، متولی مسجد خواهد شد. و موقوفات مسجد (مسجد سپهسالار) را خواهد داشت.»
آغاز فعالیتهای سیاسی عزیزالسلطان
«امروز صبح، دربخانه رفتم. آنجا تفصیلی شنیدم که مینویسم. حالا بر ضد امینالسلطانِ صدراعظم، یک دسته و فرقه تازه تشکیل شده است. رئیسشان عزیزالسلطان است و اجزاء، علاءالدوله کشیک چی باشی است و حاجبالدوله سابق «سیف الملک» است و جمعی دیگر که میخواهند به توسط و واسطه این پسره بیمعنی و بیتربیت در مقابل قدرت امینالسلطان مخالفت و ضدیت و دستهبندی بکنند. از علائالدوله (منظور علاءالدوله بزرگ است) این خیالات بعید نیست. اما از سیفالملک که مرد عاقلی است، خیلی تعجب است که به عروةالوثقی این پسره نانجیب دست تولا و توسل انداخته، بر ضد صدراعظم میخواهد اقدامات کند. این طفلک اگرچه محبوب شاه است اما در محضر همایونی قول و بول، مساوی است. چنانچه من تا بحال از برای او تواضع نکردهام و «امین حضور» به او سجده و تعظیم میکند، نه از آن وضعی که من داشتم تنزل کردهام و نه از آن طرزی که «امین حضور» دارد ترقی کرده است.»
تعبیر خواب ناصرالدین شاه در سر ناهار بندگان همایون یک ورق کاغذ بزرگ از جیب بیرون آوردند، تفصیل خوابی که دیشب دیده بودند در آن کاغذ مرقوم داشته بودند و من آنچه به خاطر دارم از این خواب بیان میکنم.
بندگان همایونی خواب بدیده بودند که مرغی به بزرگی دو قطر و قامت فیل که سفید رنگ و بالهای قرمز داشت، در آسمان طیّران (پرواز) میکند و همینطور به تأنی (آرامی) به طرف زمین میآید تا پاهای مرغ به زمین رسید. بدواً سبب وحشت خاطر مبارک شده بود ، بعد اشخاص از گردن و شانه مرغ پائین آمدند که حضور آنها سبب اطمینان شده بود این اشخاص حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام و صحابه از قبیل سلمان و مقداد و عمار و غیره بودهاند. حضرت امیر، بندگان همایون را صدا زدند و خودشان را معرفی فرمودند و بعد عزیزالسلطان را جلو خواستند و به طریقه فرنگی، دست به او دادند و سایر صحابهها هم عزیزالسلطان را بوسیدند.
بعد بندگان همایون گریه زاری نمودند، بعد حضرت به نقاط اربعه (چهار طرف) به هر سمت نماز خواندند و صحابه و بندگان همایون، اقتدا نمودند. بندگان همایون، امینهاقدس را هرقدر خواستند که بیاید و حضرت دست مبارک را به چشم او بکشد که شفا یابد و به بدن او بمالند که از فلج خلاص شود، نیامد. من عرض کردم که ملاحظه میفرمائید که تقدیر بر این است که امینهاقدس معالجه نشود، شما هم زیاده بر این اصرار نفرمائید خدا نمیخواهد. عجب اینست که دیشب هم خواب غریبی دیدم که عیناً مینگارم: «دیدم شیر بسیار بزرگ سفیدی به سفیدی قو که چشمهای سرخی دارد، با من محشور است و مأنوس. طوری که گاهی به او سوار میشوم و مثل گربه، زیر پای من میخوابد و دست به پشمهای او میکشم و هر وقت حرکت میکنم، با من راه میآید و حرف به من میزند. از رودخانه تندِ عمیقِ شبیه به سیلابی، خواستم بگذرم که شیر مرا مانع شد. من اعتنا نمیکردم و به آب زدم. به وسط رودخانه که رسیدم آب مرا غلتاند و نزدیک به غرق شدن بودم که شیر با چنگال خودش، مرا از میان آب ربوده به آن سمت رودخانه گذاشت و باز بنا کرد با من چاپلوسی کردن و دست و پای مرا لیسیدن. من از شدت وحشت و از کمال خوشحالی اینکه غرق نشده بودم، از خواب بیدار شدم و خودم تعبیر کردم که از یک مهلکه بزرگی به پنجه قوی دوستی خلاص خواهم شد.
این یکی از نخستین عکسهای ملیجک دوم، عزیزالسلطان است.
آخرین عکس ملیجک دوم عزیزالسلطان – سردار محترم (لقبی که احمد شاه به عزیزالسلطان داده است)
محل فعلی کتابخانه مجلس شورای ملی که قسمتی از منزل میرزا حسین خان سپهسالار، صدراعظم ناصرالدین شاه بود، از طرف شاه به عزیزالسلطان واگذار شد. عزیزالسلطان پس از استقرار مشروطیت، قسمتی از این عمارت را برای تشکیل جلسات مجلس به دولت فروخت و خود در قسمت دیگر، که عمارت عزیزیه نام داشت سکونت گزید. بعداً این قسمت را نیز در اختیار مجلس گذاشت. سند زیر مربوط به سال 1328 قمری است.
متن نامه اداره مجلس شورای ملی
از آنجایی که سه باب اطاق تحتانی و سه باب اطاق فوقانی متصل به عمارات سمت مشرق بیرونی بهارستان، متعلق به عمارات مزبور، ضمیمه عمارات جناب اجل آقای عزیزالسلطان شده و متنازع فیه واقع گردیده بود، لهذا بعد از مذاکرات وافیه جناب معزیالیه اطاقهای مزبور را بالتمامه به تصرف عمارات بیرونی بهارستان دادند و دیگر اداره مباشرت مجلس را بابت سایر عمارات متصرفی معزیالیه گفتگویی نیست.
14 شهرمحرم –