پیرامون حرم ناصری در یک قرن گذشته داستان ها ساخته و پرداخته اند. که اکثراً بر پایه ی شایعات یا تخیلات نویسندگان آن بوده است، لیکن برخی از نوشته های آن دوران از جمله یادداشت های میرزا علی خان امین الدوله که شخصیتی معتبر و کوتاه زمانی صدراعظم ایران بوده است، سندیت دارد. اینک اطلاعات پراکنده ای از حرم سرای شاه به نوشته ی امین الدوله از نظر خوانندگان گرامی می گذرد.
از آنجا که یادداشت های میزاعلی خان امین الدوله که از منشیان زبردست دربار ناصری به شمار می رفت با وجود فصاحت و بلاغتی که در آن است برای نسل امروزی قابل استفاده نیست، از این رو آن را به زبان امروزی برگردانده ایم تا برای همگان قابل استفاده باشد.
(در حرم ناصرالدین شاه، زبیده خانم گروسی رئیس قهوه خانه و متصدی خدمات شخص شاه بود. این زن که در ردیف زنان محترم شاه نبود و موقعیت قابل توجهی نداشت چنان توجه شاه را به خود جلب کرده بود که خود را بالاتر از زنان عقدی شاه می انگاشت. در حالی که در شمار زنانی نبود که شب و روز خود را با شاه بگذراند. زبیده خانم مذاق و مزاج شاه را به خوبی شناخته بود. به همان اندازه که میرزا ابراهیم خان پدر امین السلطان صدراعظم در دربار نفوذ پیدا کرده بود، این زن نیز به همان اندازه در حرم شاهی قدرت داشت و این دو که یکی مامور خورد و خوراک شاه و دیگری مامور فراهم ساختن عیش و عشرت او بودند روز و شب شاه را از تکالیف سلطنتی غافل داشتند. گربه بازی شاه از جمله دسیسه های زبیده خانم بود تا آنجا که گربه های شاه دارای خدمه و کالسکه ی مخصوص شدند و ببری خان و دیگر گربه های مورد علاقه شاه در کالسکه ی مخصوص همراه شاه برده می شدند و هر گربه چند نوکر داشت. مجاز گویان چربک زن چرب زبان که در خلوت شاه بودند اشتغال شاه را به گربه امری عادی می شمردند. گربه بازی شاه که فروکش کرد زبیده خانم نوزاد برادر خود را اسباب بازی شاه کرد و به اندرون آورد.
شاه مدتی بود که بچه دار نمی شد. وقتی شاه به فرنگ رفت یکی از زنهای او بچه ای آورد. همه گفتند این بچه ی شاه نیست زیرا شاه مدتها بود که بچه دار نمی شد. ولی در سالهای بعد دو شاهزاده خانم که از زنان شاه بودند باردار شدند و تهمتی که در حرم سرا بر سر زبانها افتاده بود برطرف شد.
اما دسیسه چینی های زبیده خانم شاه را که به فرزندان خود چندان توجهی نداشت درگیر محبت نوزاد میرزا محمدخان امین خاقان کرد که برادرزاده ی زبیده خانم بود.
با آنکه شاه خلقتاً مردی لطیف و نظیف بود و از پلیدی و ناپاکی نفرت داشت و میل او به نظافت و پاکیزگی فراوان بود و قوه ی شامه و ذکاوت فطری او آنچنان بود که از فاصله ی بسیار دور تشخیص می داد چه کسی سیر خورده است یا پس از صرف غذا دست خود را با صابون شسته یا نشسته است.
شاه با وجود این طبع لطیف و نظیفی که داشت کثافت آن بچه ی کثیف را به آسانی تحمل می کرد.
اما زبیده به زیرکی کاری کرده بود که در خارج از حرم میل شاه به این نوزاد پنهان بماند اما رفته رفته نوزاد را از حرم سرا بیرون آورد. این طفل آنقدر کثیف و زشت بود که حتی برای متملقان درباری تالیف و تمجید از او به خاطر خوشامد شاه کار دشواری بود. به تدریج علاقه ی شاه به این طفل کثیف و دل مشغولی شاه به او موجب نارضایتی زنان حرم شد. پشت سر شاه می گفتند اگر قرار است که شاه وقت خود را صرف پرستاری بچه ها کند فرزندان زیبا و تمیز خود شاه برای چنین کاری اولویت دارند. لیکن با وجود بدگویی زنان و اطرافیان شاه در مورد این طفل نه تنها به محبت شاه نسبت به او تاثیری نداشت بلکه روز به روز محبتش نسبت به این طفل بیشتر می شد و کار به آنجا رسید که بیشتر اوقات شاه در شبانه روز، صرف این کودک می شد.