رفتن به محتوا رفتن به فوتر

نامه شماره 1 حاج سیاح

نامه‌هایی که از نظر شما می‌گذرد، از سوی «حاج سیاح محلاتی»  برای یکی از علمای زنجان ارسال گردیده است

زمانی  که فراموشخانه در ایران به دستور «ناصرالدین شاه»  قاجار تعطیل شد و اعضای آن تحت تعقیب بوده‌اند ، چون «حاج سیاح» عنوان کرده است که نامه‌ها را پس از خواندن معدوم نمایید، نشان دهنده این است که «حاج سیاح» با کمال احتیاط و از ترس تعقیب شاه از خواننده نامه درخواستِ معدوم کردن این نامه را داشته است، همچنین این مسئله که از سوی «ظل‌السلطان»  پیامی برای مجتهد زنجانی داشته، خود نشانه آن است که یک مقداری از این احتیاط هم شاید مربوط به فعالیت‌های «حاج سیاح»  در مورد واگذاری مقام ولیعهدی به «ظل‌السلطان» بوده است. به هرحال اینکه در شهر کوچکی مانند زنجان، فراماسون‌های ایرانی، فعالیت داشته‌اند، جای تعجب است!

متن نامه:

شریعتمدارا ملجاءالاناما حجه‌الاسلاما

فدایت شوم تعلیقه رفیعه مبارکه را زیارت نمودم اسباب افتخار احقر اینگونه مرحمت‌هاست چون مشعر بود بر سلامتی ذات کثیرالبرکات جناب مستطاب آقائی ، کمال خرسندی حاصل شد. شکر خداوند را به جا آورده، امیدوار به درگاه حضرت قادر متعال و معبود بی‌زوال جل کبریائه، چنانکه روز به روز و ساعت به ساعت بر توفیقات و سعادات بلانهایات افزاید، موفق و مؤید و مقتضی‌المرام فرماید.آمین یا رب‌العالمین، از راه مرحمت و غریب‌نوازی دعاگو پروری از حال احقر ارادت کیشان خواسته باشند. بحمداله تبارک و تعالی به همان وضع که بارها عرض نموده، مشغول دعاگویی ذات کثیرالبرکات می‌باشم. از دل و جان دعاگو هستم، خداوند مقرون اجابت فرماید ،آمین. انشالله در فقره رفیق خود فرموده بودند، بحمداله رفع جمیع تهمت‌ها شده است. حال گویا به عکسِ سابق، با ایشان سلوک می‌شود. به نقد محلات و عراق و یزد را هم مرحمت فرمودند. معلوم است کارها با دیگریست ،باید با او ساخت و بر عالمی ناز کرد و احقر خدمت حضرت ایشان نمی‌رسم. لیکن معلوم شده است کار خلاف هم نکردم، بلکه وفا دیدند و می‌دانم قلباً محبت مخصوص جناب آقائی دارند. هر گاه گاهی به چند کلمه اظهار مهربانی و وفائی بشود ،به موقع است به خصوص اگر چنین مرقوم بفرمائید که تبریک عید سعید باشد و احقر به وسیله‌ای صبح عید برسانم و بعدها هم هرچه مرقوم بفرمائید، خواهم رساند و جواب دریافت داشته ،تقدیم خواهم نمود. باری بسیار شائق زیارت جناب آقائی حفظه اله تعالی می‌باشم از شدت ندرت انسان.[1] خسته و گشتن جهان به تنگ آمدم، نمی‌دانم چه به کجا باید رفت ،از چه خاک روئیده و به کجا باید خاک شد.(منظور کمبود انسان‌های خوب) خیلی شائق بودم که در اینجا تشریف داشته باشند و ساعتی از روز و هفته با جناب مستطاب «وحید فرید» آقای «حاجی سید جمال‌الدین» حفظه اله تعالی[2] به سربرده شود. (معلوم می‌شود که این نامه زمانی نوشته شده است که سید جمال‌الدین اسدآبادی به تهران آمده و به دستور شاه مهمان حاجی امین‌الضرب بوده است) حقیقتاً شخص جناب ایشان هم از نوادران (جمع نادر به معنی کمیاب) زمان  تشریف دارند بسیار تنها و دلتنگ از فرنگستان آوردند و نمی‌دانند برای چه آوردند. به هر حال زیاده جسارت شد امید عفو دارم دایم حاضر خدمت می‌باشم هرگونه فرمایشی باشد اطاعت دارم امید آنکه به شرف زیارت تمام که نائل نشده از نصف محروم نمانم. زیاده عرض و جسارتی جز التماس دعا  ایّام سعادت و توفیق طاعت افزون باد به رب العباد احقر داعیان – «سیاح»

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.