چرنداب (charandab) –نام کویی است بسیار کهن که در جنوب تبریز میان (لیلاوا) و (باغ شمال) قرار گرفته است.
نام این کوی را در دفتر ها و نقشه های شهر، (چهار انداب) نوشته اند ولی بومیان تبریز این نام را (چرنداب) تلفظ می کنند.
«کمال خُجندی» شاعر سده هشتم که به شهر تبریز سخت دل بسته بود و در همین شهر چشم از جهان فروبسته و در آنجا دفن شده است در یک رباعی، نام چند کوی تبریز را ردیف کرده سروده است:
تبریز، مرا به جای جان خواهد بود پیوسته بدو دل نگران خواهد بود
تا در نکشم آب چرنداب و گجیل سرخاب زچشم من روان خواهد بود
در «کتاب هفت اقلیم» در جایی در مورد تبریز می نویسد: ( بر جنوب آن مقام، موضعی است موسوم به تخت چرنداب که محل صحبت احباب و جای معاشرت اهل صهباست.)
«نادر میرزا» در کتاب خود درباره این کوی می نویسد:
(بدین کوی نیز چند خانوار عیسوی است، معبدی نیز عمارت کرده اند، مسلم نیز انبوه است و هر دو کوی (قسمتی از ماد میهن در بیرون از قلعه و همین کوی) بساتین نزه دارند و هر دو به جانب جنوبند و «اهراب»، برزنی از «چرنداب» است.)
اگر صورت (چهار انداب) را برای این کوی نامی اصیل بدانم و آن را به (چهار+اب) تجزیه کنیم باید چنین انگاریم که زمانی در زمین این کوی، چهار رود یا چشمه جاری بوده است زیرا عدد چهار را تبریزی ها (چر) یا (چار)تلفظ می کنند، چنانکه در چرچوا (چهارچوبه) چارتاخ (چهار طاق) چارگو( چهار گاو جفت) چارشمبه (چهارشنبه) دیده می شود.
(اند) یا (هند) در آذری و زبانهای ایرانی دیگر ، به معنای رود است چنان که نام (هند) یا (هندوستان) که ایرانیان به آن کشور پر آب داده اند در اصل (هپتاهند) یعنی سرزمین هفت رود است و نام های «هندیجان» ، «خوزستان» ، «هندیان ارومیه» ، «هنداوا» (سردشت مهاباد) «هندلان» (گرمرود) «هندوان» (قطور خوی) که این واژه در ترکیب نام آنها به کار رفته، بیشتر به همین معنیست.
(اند) نیز صورت دیگری از (هند) است و به همان معنا مانند (اندبیل) (هروابا دورود قات) انداب (اهر) اندویر و اندراب (سراب و اردبیل) اندرود( کاغذ کنان و هرواباد) اندرق (مشکین) اندیزه (لاهیجان مهاباد) اندیس (خانمرود، هریس) و انزاب ( انذاب) (اردبیل).
اما چون امکان وجود و جریان چهار رودخانه در این کوی کوچک تبریز، بسیار بعید و نا محتمل است، از این رو باید گمان برد که نام این کوی در اصل، واژه و ترکیب دیگری بوده و کسانی از پیش خود، آن را چنین تجزیه و معنا کرده، نام چهار انذاب را پدید آورده اند، مگر اینکه مفهوم (هند) دیا (اند) را بسیار کوچکتر گرفته، آن را نه رود، بلکه چشمه و قنات بدانیم. به هر حال اگر معنای نام این کوی آن نباشد که تصور شده است و آن را به شکل ( چرند+اب) تجزیه کنیم، در این حال (چرنده) و چرندگان و حیوان بدانیم- چنان که در فرهنگ ها آمده است ، در آن صورت می توان چنین انگاشت که در زمین نخستین این کوی چشمه و آبگیری بوده که چون گاو و گوسفندان موجود در شهر هنگام رفتن و آمدن از چرا در این محل سیراب می شده اند، بدان جهت آنجا را چرنداب گفته اند. از سوی دیگر چون (چرند) معنای (هرز) هم دارد، ممکن است آبی در اینجا بوده که هرز می رفته و از این راه آنجا را «چرنداب» نامیده اند.
یحیی ذکاء