نامه مویّد الدوله ( ابوالفتح خان ، پسر حسام السلطنه، عموی ناصر الدین شاه) به زمان حکمرانی در خراسان و گزارش کمبود گندم و تمهیدات وی در آن ناحیه ، احتمالاً خطاب به مرحوم حاجی میرزا ابوعبدالله زنجانی
عرض میشود، چاپار پست وارد شد. خط شریف را با کتاب مستطاب رسانده، زیارت شد. از سلامتی وجود شریف، بی اختیار مسرور شدم و به درگاه حضرت باریتعالی شکر نمودم. از حالم خواسته بودید، الحمدلله مزاجاَ سلامتی دارم وامورات هم در کمال انتظام است که قدردانی در میان نیست ! از مرحمت شدن انگشتری(الماس از جانب شاه به شما) زیاد مسرور شدم. می توان گفت کار (قدردانی) خود را فرموده اند و صحیح بوده است؛ رضایت از وضع حالیه آن صفحات نیز مایه سرور خاطر شد. انشاالله تا به آخرهمین طورها باشد .این روزها باز رنود(رندها) طهران به واسطه ورود(با) زوّار( در مشهد) داد و فریادهایی برای کمی نان به واسطه شدت باران (و قحط سالی) قدری است. آردِ گرانِ گندم را خبازها نداشته اند، روی کار آورده بودند که فوری به توجه مخصوص(اینجانب) جلوگیری کرده و رفع نموده و الآن نان به قدری فراوان و ارزان است که محل جواب است و مردم در کمال آسودگی ازهمه خیالات و شاکرند، جفا نیست که قدر زحمات مرا نمی دانند!! انشاالله در نزد پروردگار خود روسفید باشم و قدردانی این مردم را نخواسته و نمیخواهم. اما از جنابعالی التماس دعا دارم که توجه مخصوص در دعا به من مهجور بفرمائید که انشاالله از شرّ حسودان، آسوده و خلاص باشم. بعد از زحمات زیاد و خرج بیشمار که مردم را آسوده عمل نان کردم، یک قبضه شمشیر ممتاز ازشمشیرهای مخصوص(شاه) التفات فرموده اند که درراه است و چند روز دیگرهم میرسد(درخراسان بدستم می رسد)، اما کجا جبران زحمات(من) بشود!؟ خداوند خودش گوش شنوا و سلیقه صحیح بدهد به همه ماها که اصلاح اموربندگان خدا را برآئیم بکنیم .انشاالله کتاب را چاپ کرده و برای جنابعالی هم قسمتی می فرستم، همواره اوقات از سلامتی وجود مبارک باخبر شوم، فرمایشی باشد، رجوع فرمائید که انجام دهم؛ زیاده عرضی ندارم. ایام بکام باد والسلام.
۲۸شهرشوال ۱۳۱۱
مویّد السلطنه