نامه ای از مرحوم حاج میرزا ابوطالب زنجانی به برادرش و بیان تصمیم ایشان درباره کناره گیری کردن از دربار
فدایت شوم ؛ رقیمه شریفه واصلِ دستِ اعزاز گردید و از سلامتی مستحضر شد. فقرات مرقومه را به طور اختصار جواب عرض می کند: اما مسئله انگشتری با فرمان[گویا ازطرف شاه به ایشان «حاج میرزا ابوالمکارم» اهداشده!] ،مطابق رقعه که شب گذشته نوشته بودند ، امیدوار بودند که با پست روز دوشنبه فرستاده شود، هرقسم باشد انشاالله فرستاده می شود، بسکه [شاه] از روی سوء تدبیر و اداره گرفتاری دارند، مجال جزئیات راندارند!
اما «نواب رکن الدوله» ،رُویَ عَنِ المَجاهیل[بنابرگزارش نامشخص] در کار خود متحیر است، دو ماه است حاکم فارس شده و چه تضرعات کرده تا کار داده اند! و الآن هم متزلزل درخانه اش نشسته ، لایَدری ما یفعل به.
اما مسئله خراسان : فضّاحی زیاده از این نمی شود که شده !! حتی مردم خواسته اند قبر پدرش را نبش کنند؛ چه فحشها [یی که] روبرو شنیده است ،تولیت راکه گرفتند[از وی و] حکومت هم گویا به نظام السلطنه داده شود ؛بعد از ورود نظام معلوم می شود.
اما مسئله بنده : پنجاه رُقعه پاکت از پادشاه و وزیر و غیره در نزد بنده جمع شده و عاقبتِ کار عجالتا مجهول است . ظَن قوی حاصل است که از خدمت ذی موهبت دولت [ومحکمه] مرخص شوم و دوباره به سمت عتبات رهسپار گشته “انّ الله بالغ امره ،قدجعل الله لکل شئ قدرا” ؛ در صورتیکه به همین طورها [شاه] اذن ندادند و منع کردند،به وجه دیگر می توان رفت ، با وضع حاضر اقامت [دراین مملکت] به هیچ وجه فائده ایی برای بنده جز ضرر ندارد!! فلا الکرج الدنیا ولا الناس … و اصول متخذه در او اکاذیب و تغلّبات است و بکار آدم درست نخواهد خورد! بعد یک ماهِ زمان حرکت از عرض راه، عرض خواهم کرد، والله المستعان ، زیاده چه عرض شود. ایام افاضت مستدام باد (ابوطالب الموسوی الزنجانی)
نامه ارزشمند از مرحوم حاجی میرزا ابوطالب به برادر و اشاره به قصد دوری گزینی از دربار شاهی که از خط و سیاق کلام باید تاریخ آن در اواخر سلطنت ناصرالدین شاه باشد.