بازار شاه عبدالعظیم (ع)
وقتی از تهران سوار قطار شهری می شدی، محل عبور قطار از میان جالیزهای کاهو و خیار و سبزیجات معطری بود که عطر آنها در فضا پیچیده بود، چشم انداز تپههای زیبای اطراف شهرری و گذشت از برابر کارخانهی سیمان که در دل کوه بی بی شهربانو احداث شده بود و دور و بر آن پوشیده از گندم زار و درختان تناور بید بود، مناظری ایجاد می کرد که از خاطر نمی توان برد. پس از پیاده شدن در ایستگاه زیبای شهرری و طی مقداری از راه، به بازار شهرری می رسیدیم. بازاری سرشار از زیبایی و وجود گوناگون زندگی، فضایی پر از اسباب بازی های ساخت دست مثل عروسکی با لباس های رنگارنگ که در برابر سینه اش چوبی قرار داده بودند و با فشار آن چوب، دو دست عروسک که در محل پنجه هایش دو تشتک رنگی کوبیده و صاف شده بود به حرکت درآمده و به هم می خورد و صدایی ایجاد می کرد، همین باعث شیفتگی بچه ها می شد. برای بزرگ ترها اما جاذبۀ دستمال و جانماز و تسبیح و زینت آلات رنگی مثل گردن بند و گوشواره بود، که همۀ آنان در زیر نور چراغ ها جلوه خاصی داشت، بوی عطر مخصوصی که مشام را نوازش می داد و کباب و ماست معروف شهرری نیز جای خود داشت. پس از گذشت از بازار وارد حیاط حرم می شدیم، حیاط پوشیده از چندین درختان تنومند چنار بود، انتهای صحن حرم به ایوانی آینه کاری شده منتهی میشد که در دو طرف آن کفش کن قرار داشت. چلچراغهایی کریستال، آویخته از ایوان، منظره ای به یاد ماندنی ایجاد می کرد. در این حیاط سقاخانه ای نیز بود، این سقاخانه در واقع به صورت ماکتی از نمای حرم با گلدسته و گنبدهای خود بود که از برنج ساخته و از بالا درون آن آب می ریختند، انعکاس درختان و ایوان حرم همانند نگینی در دیوارۀ سقاخانه درخشش داشت و افسوس که، این نشانه های تهران دیروز و شهرری از میان رفت.
شاید حفظ همان ماشین دودی و ایجاد چند توقفگاه برای استراحت گردشگران می توانست تبدیل به یکی از جاذبه های گردشگری تهران شود با بلواری غرق در گل که ترن (ماشین دودی)، مسیر خود را از تهران تا شرری از میان آن طی می کرد، اما افسوس این فضای زیبا به تصرف زمین خواران درآمد، ساختمان های بس بی قواره بر اساس یک شهرسازی ناکار آمد جایگزین این فضاها شد و دلبستگی بسیاری از آدم ها از آنان گرفته شد و بچه محل های اطراف حرم، تفریح دیگری نداشتند جز اینکه از سر و کول ترن در حال حرکت بالا روند و روی سقف آن دویده و شیطنت نمایند. قطار حرم شاه عبدالعظیم به کندی حرکت میکرد ولی با وجود این، گه گاه حرکت قطار تلفات جانی هم داشت.
عده ای از مسافران در طول راه تصنیفهای رایج آن زمان را مانند زالک زال زالک را میخواندند.
برگرفته از کتاب آن روگاران تهران، سیاه قلم های خسرو خورشیدی