رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق 19

جنگهای ایران و روس چگونه آغاز شد؟

شش ماه پس از کشته شدن «آقامحمدخان قاجار» «هراکلیوس» فرمانروای گرجستان  درگذشت و پسرش «گیورکی دوازدهم» که مورخین ایرانی او را «گرگین خان» مینامند، به جای پدر نشست و او برای آنکه از خطر مدعیان سلطنت آسوده خاطر باشد رسماً خود را به طور کامل تحت تبعیت دولت روسیه قرار داد.  «گیورکی» در تاریخ شعبان 1215 هجری قمری درگذشت و دو ماه بعد روسها گرجستان را رسماً به خاک خود ملحق کردند. «سی سیانف» فرمانروای قفقازیه پس از الحاق گرجستان، درصدد تسخیر خانات «گنجه» و «شوشی» برآمد و در شوال 1218 هجری قمری با وجود دفاع مردانۀ حاکم ایرانی، به گرفتن آن شهرها موفق شد و ایروان و قراباغ تا حدود ارس را تحت تصرف روسیه درآورد و این کار بهانۀ شروع جنگ رسمی بین ایران و روس شد. پس از آنکه خبر تصرف گنجه و تسلیم ایروان و قراباغ، به «فتحعلی شاه» رسید، آن پادشاه، «عباس میرزا نایب السلطنۀ» خود را به جلوگیری از روسها و پس گرفتن قلعۀ ایروان مأمور نمود. سپاهیان ایران، روسها را شکست دادند. (1219 ه.ق) «سی سیانف» را مجبور کردند که تا «تفلیس» عقب نشینی کند. فرماندۀ روس چون از پیشرفت به طرف آذربایجان مأیوس گردید درصدد برآمد به سواحل گیلان برود بلکه بتواند از آن راه، تهران را مسخر کرده دولت ایران را به قبول شرایط روسیه وادار نماید ولی در اینجا هم تیر او به سنگ خورد، مغلوب و منکوب به باکو برگشت و برای جبران شکست خود تصمیم گرفت باکو و شروان را به تصرف خود درآورد اما در پای «قلعۀ باکو» به قتل رسید (1220 ه.ق) و با کشته شدن او بار دیگر ماوراء قفقاز به تصرف ایران درآمد. پس از سی سیانوف فرماندهی کل سپاه روس در قفقاز بر عهدۀ «گودوویچ» گذاشته شد. فرماندۀ جدید درصدد برآمد که با «عباس میرزا» داخل گفت و گوی صلح شود. و این احوال مقارن ایامی شد که فرستادگان «ناپلئون بناپارت» به تهران آمده بودند و ژنرال «گاردان» برای عملی کردن نقشه های «ناپلئون» سعی داشت بین ایران و روسیه واسطۀ صلح شود.

اقدامات «گاردان» نهایتاً موثر واقع نشد؛ زیرا «گودوویچ» در واقع هدفی جز اغفال «عباس میرزا» نداشت؛ زیرا در این ایام روند جنگ به سود ایرانیان جریان داشت.

در خلال این مدت «گاردان» ایران را ترک گفت و میدان به دست انگلیسیها افتاد. پس از ورود «سر گوراوزلی» به تهران به این جهت که تمام امید ایران به مساعدتهای انگلیس بود، سفیر جدید این دولت، به علت سازشی که مقارن رسیدن او به ایران در اروپا بین روس و انگلیس حاصل شده بود برخلاف سابق، کوشش داشت تا میان روس و ایران واسطۀ صلح شود ولی «عباس میرزا» حاضر به این صلح نشد و جنگ را ادامه داد و در محل «اصلاندوز» به تمرکز قوا پرداخت. فرماندۀ قوای روس در یک روز که ولیعهد به شکار رفته بود از غیبت وی استفاده کرد و قوای ایران را در هم شکست و پس از این پیروزی به بندر لنکران حمله برد و آنجا را نیز مسخر ساخت. بدین ترتیب آذربایجان از دو طرف مورد تهدید قرار گرفت. «فتحعلی شاه» به علت طغیان ترکمانان در خراسان، «حاجی میرزا ابوالحسن ایلچی» را روانۀ «پطرزبورگ» نمود و «سرگوراوزلی» هم برای میانجیگری از تهران عازم تفلیس و پایتخت روسیه شد. دولت روسیه که در این زمان گرفتار کشمکش با «ناپلئون بناپارت» بود از این پیشامد استفاده کرد و برای عقد این مصالحه، سرتیپ «یرموولف» را به تهران فرستاد. معاهده ای که به دورۀ اول جنگهای ایران و روس خاتمه داد در قریۀ «گلستان» از محال قراباغ به وساطت «سرگوراوزلی» انگلیسی و از طرف ایران به نمایندگی «حاجی میرزا ابوالحسن خان» امضا شد که شامل یازده فصل بود. به موجب عهدنامۀ گلستان، ایران قبول کرد که جمیع ولایاتی را که تا این تاریخ روسها ضبط کرده بودند در تصرف روسها باقی بگذارد. با این ترتیب گرجستان و ولایات ساحلی دریای سیاه و باکو و قراباغ و شکی و گنجه و مغان و قسمت علیای طالش به روسیه واگذار شد، به علاوه حق کشتیرانی در بحر خزر نیز از ایران سلب گردید. در عوض روسیه تعهد کرد که نیابت سلطنت «عباس میرزا» را در ایران به رسمیت بشناسد و تضمین سلطنت آیندۀ او و فرزندانش را متعهد شود.

دورۀ دوم جنگهای ایران و روس (1241-1243) هجری قمری

معاهدۀ گلستان در باب تشخیص خط  سر حدی بین ایران  و روسیه مبهم بود، به این معنی که در معاهده قید شده بود که هرچه را که روسها تا تاریخ  امضای معاهده به تصرف گرفته اند مالک باشند و این جمله، تکلیف بسیاری از اراضی سرحدی را که مرتع احشام ایلات اطراف بود به طور مشخص معین نکرده بود و بعضی از خوانین محلی هم برای نفع شخصی در دامن زدن به آتش اختلافات ایران و روسیه میکوشیدند و با آن که «فتحعلی شاه» به واسطۀ بدرفتاری عمال روسیۀ تزاری در قفقاز نسبت به مسلمانان مایل به ادامۀ جنگ بود ولی «عباس میرزا» با تجاربی که از جنگهای دور اول داشت تجدید جنگ را به هیچ وجه صلاح نمیدانست. اتفاقاً روسها هم به واسطۀ فوت «الکساندر اول» از دادن بهانه به دست ایران برای تجدید جنگ احتراز میکردند؛ به همین نیت برای حل اختلاف، سفیری به تهران فرستادند. «فتحعلی شاه» حاضر نشد سفیر روس را بپذیرد و این عمل به منزلۀ اعلان جنگ و شروع دورۀ دوم جنگهای ایران و روسیه بود. روند جنگهای دورۀ دوم که به فرماندهی «عباس میرزا» در تاریخ محرم 1242 (ه.ق) آغاز گردید در ابتدای جنگ، اوضاع به نفع ارتش ایران بود؛ چنانکه «عباس میرزا» در اندک مدتی بسیاری از شهرهای قفقازیه را به تصرف خود درآورد و دولت روسیۀ تزاری به ناچار، ژنرال «پاسکویچ» را که از شخصیتهای نظامی معروف روسیه بود به فرماندهی جبهۀ قفقاز مأمور کرد. از آن پس ارتش ایران در همه جا از سپاهیان روس شکست خورد و سرانجام با فتح تبریز و پیشروی پاسکویچ به طرف تهران، «عباس میرزا» ناچار شد از فرماندهی سپاه روس تقاضای صلح کند و پس از مذاکرات طولانی، معاهده ای در قریۀ «ترکمنچای» در پنجم ماه شعبان 1243 (ه.ق) منعقد گردید.  معاهداتی که در ترکمنچای به امضا رسید شامل دو عهدنامه بود؛ یکی سیاسی و دیگری بازرگانی و هر یک ضمیمه هایی داشت.  به موجب این عهدنامه، رود ارس در آذربایجان به عنوان سرحد دولتین شناخته شد و علاوه بر اینکه ولایات ماوارء ارس در اختیار دولت روسیه قرار گرفت، روسها در ایران دارای حقوق (کاپی تولاسیون) گردیدند و این حق به تدریج از طرف دولت ایران در مورد کنسولهای سایر دول بیگانه نیز مورد عمل قرار گرفت و تا مدتها پس از آن دستاویزی برای نفوذ سیاسی عمال خارجی شد. بدین ترتیب «مهاجرین» در واقع آوارگان جنگ ایران و روس بودند و این افراد در جامعۀ آن روز ایران احترام و تشخص خاصی داشتند و هم اکنون بسیاری از خانواده های قدیمی ایرانی از اعقاب همین مهاجرین سلحشورند.

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.