«اسفندیارخان»، رییس ایل بختیاری
تلاش فرمانفرما برای دست اندازی به قزاقخانه
«کلنل کاساکوفسکی» که فقط هفت ماه پس از ترور«ناصرالدین شاه» در محاصرۀ عمال انگلیسی دربار قرار گرفته بود، در مورد توطئه های«فرمانفرما» در جهت تضعیف قزاقخانه می نویسد: «فرمانفرما با مشاهدۀ اینکه چگونه همه مفتون قزاقها شده اند و در موقع پیشامد دهشتزای 19 آوریل 1896 (17 ذی القعدۀ 1313) چه محبت عمیقی نسبت به آنها به وجود آمده، در صدد این آزمایش برآمده بود که این موقعیت آنها را تضعیف نماید و به کلنل روسی فرماندۀ بریگاد قزاق دست اندازی کند. ولی در این امر توفیق حاصل نکرد وعلیرغم انتظار فرمانفرما تمایل مردم و روحانیون و قزاقها بود که در روزهای سخت، محکم و بی صدا حفظ نظم و آرامش را نموده بودند». «فرمانفرما» با وجود عدم موفقیت در تضعیف موقعیت قزاقها، از راه دیگری وارد شد؛ او با علم به اینکه درهر تغییر و تبدیلاتی قزاقها دارای نقش مهمی خواهند بود، تصمیم گرفت به هر قیمتی که باشد قزاقها را تضعیف کند یا به کلی از بین ببرد.
اعزام یکصد وسی نفر قزاق به خراسان برای احداث خط زنجیر قرنطین* در مرز ایران و افغانستان به منظور جلوگیری از سرایت طاعون کاملاً با نیات«فرمانفرما» منطبق بود.
از 500 نفر قزاق سوار فقط 370 نفر در اختیار کلنل باقی می ماند. اگر در نظر آوریم که 20 نفر از قزاقان هم به عنوان محافظ میبایست نزد صدراعظم باشند و بیش از 100 نفر در مأموریتهای متفرقه و عده ای هم بیمار و بستری، در این صورت معلوم است که حین حاجت بیشتر از 200 تا 250 نفر قزاق در دسترس نبود و با شروع تابستان هم بیش از 100 نفر از قزاقان برای نگهبانی سفارتخانه های خارجی برده می شدند. با این احوال معلوم است که برای کلنل فرماندۀ قزاقخانه چه باقی می ماند. حیثیت قزاقها فعلاً به پایه ای است که اکثر سفارتخانه های خارجی تلاش می کنند نه فقط حفاظت مقر تابستانی را به عهدۀ قزاقها بگذارند، بلکه مایلند در تمام سال قزاقها محافظ سفارتخانه ها باشند، نه سربازان افسارگسیخته! گذشته از این«فرمانفرما» یک تلاش دیگر هم به عمل آورد؛ او با بهانه ها و تحت عنوانهای مختلف سعی کرد پرداخت مرتب حقوق قزاقخانه را که توسط بانک داده می شد، مختل نماید تا بدین وسیله در افراد قزاق نسبت به روسها تولید عدم رضایت کنند. من با جد و جهد زیاد و با پشتیبانی افکار عمومی موفق شدم حوالۀ قزاقخانه را تا ماه ژانویۀ 1998 از فرمانفرما در عهدۀ بانک انگلیس دریافت نمایم.»
فرمانفرما به بریگاد قزاق اعتماد ندارد
«کلنل کاساکوفسکی» در ادامۀ خاطرات خود می نویسد:«عدم اعتماد«فرمانفرما» نسبت به قزاقها به اندازه ای است که وقتی در ماه دسامبر 1896 چهارعرادۀ توپ اهدایی امپراتور روس به تهران رسید،«فرمانفرما» شاه را متقاعد کرد که توپخانۀ جدید در دست کلنل روسی آن هم در قلب ایران، بسیار خطرناک است. شاه هم نزدیک بود دستور دهد که توپهای اهدایی به قورخانه تحویل گردد. فقط توضیحات خصوصی به وسیلۀ«نصرالملک» دربارۀ بی رویه بودن و خوشایند نبودن این کار،«فرمانفرما» را مجبور کرد که توپها را موقتاً در اختیار کلنل بگذارد، آن هم بدون گلوله و تحت عنوان کمبود بودجه. درعین حال«فرمانفرما» در اواخر همان سال به«سرتیپ علی خان» مأموریت سری داد که سی دستگاه توپ و ده هزار تفنگ خریداری نماید، به علاوه سه نفر را به همراهی «هروات» استاد فشنگ سازی در تهران به وین اعزام نمود تا در آنجا فنون فشنگ ریزی را فراگیرند».
«کاساکوفسکی» به قدرت رسیدن بختیاریها را پیش بینی می کند
«کلنل کاساکوفسکی» در دنبالۀ این بخش از خاطرات خود در تجزیه و تحلیل اوضاع سیاسی ایران، به قدرت رسیدن بختیاریها را پیش بینی کرده می نویسد:«خطر جدید و شدیدی که از جانب دیگر، آرامش داخلی ایران را تهدید می کند، وجود دوازده قبیلۀ سرکش کوهستانی نیمه کوچ نشین بختیاری می باشد که به قدرت نبوغ «حسینقلی خان ایلخانی» پیشوای سابق آن ایل که در سال 1886 به دستور«ناصرالدین شاه» به دست«ظل السلطان» خفه گردید، متحد شده اند و حالیه تحت فرمان پسر او«اسفندیارخان ایلخانی» می باشند که هم استعداد و هم پشتکار و هم جاه طلبی پدر را به ارث برده است. انگلیسها کوشش دارند لرستان و بختیاری را به وسیلۀ یک راه شوسۀ کمربندی(قم، شوشتر، اصفهان و قم) محصور نمایند و در سراسر آن راه کمربندی، انبارهای مستحکم احداث نمایند که در آینده پایگاه های نظامی باشد. کوتاه سخن همان کاری را انجام دهند که در زمان استیلا به سرزمین هند، توسط کمپانی هند شرقی اعمال شده بود. ظاهراً موفق شده است که از دادن امتیاز راه شوشتر-اصفهان به انگلیسها جلوگیری کند. این کار توسط«فرمانفرما» تقریباً تمام شده تلقی می شد. در صورت اطاعت از اسفندیارخان، بختیاریها قادرند تا چهل هزار سوار از بهترین سوارهای جهان را مجهز به تفنگهای خودکار بسیج بنمایند. با این ضعف و ناتوانی دولت مرکزی و عدم لیاقت ارتش، ایل بختیاری می تواند مرکز ثقل جنگی قرار گیرد.»
سرانجام سیاست ضدروسی«فرمانفرما» و کارشکنیهای او در کار قزاقخانه موجبات نارضایتی روسها را فراهم کرد و برای آنکه تعدیلی در سیاست افراطی یک طرفۀ خود به عمل آورده باشد، در صدد استمالت از«کاساکوفسکی» برآمد.
«کاساکوفسکی» می نویسد:«امروز«فرمانفرما» تمام تلاش خود را به کار برد تا«مارتیروس خان» و به وسیلۀ او مرا متقاعد کند به اینکه خود شاه صمیمی ترین طرفدار روسیه است تا جایی که عنان اختیار را از دست داده و به زبان آورده بود که: «آذربایجان تقریباً همان روسیه است!» کسانی که به«فرمانفرما» نزدیک هستند، می گویند فعالیت و پشتکار او به راستی شگفت انگیز است. در شبانه روز سه چهار ساعت بیشتر نمی خوابد و بقیۀ بیست ساعت را در کوشش است و کار می کند. با همۀ اینها عقیدۀ من این است که او در این راه سر خود را خواهد شکست!»
«فرمانفرما» به سفیر روس اطمینان داد که قزاقخانه منحل نخواهد شد
کارشکنیهای«فرمانفرما» به خصوص در مورد قزاقخانه، آنچنان شدید بود که حتی سفیر روس گمان می کرد قزاقخانه سرانجام منحل خواهد شد. اما اطمینان خاطری که او به سفیر روس داد، خاطر سفیر و«کاساکوفسکی» را آسوده کرد.«کاساکوفسکی» می نویسد:«فرمانفرما که روی ترش کرده و شکم دمانده بود، سرانجام امروز تصمیم گرفت در دیدار سفیر روس پیشقدم شود و سفیر روس با استفاده از موقعیت، از معلمین روسی قزاقخانه سخن به میان آورد تا مزۀ دهان«فرمانفرما» را بفهمد.«فرمانفرما» مدح و ثنا سر داده اظهار نموده بود که:«کلنل فرماندۀ بریگاد قزاق، قزاقخانه را به حد کمال رسانده، به طوری که آرزوی بهتر از آن را نمی شود کرد!» سفیر پرسیده بود بدین ترتیب معلمین سوارکاری قزاقخانه شاید کار خود را کرده اند و دیگر مورد احتیاج نیستند! «فرمانفرما» دستپاچه شده، جواب می دهد:«ما به خوبی درک کرده ایم که به محض اینکه روسها خارج شوند، انضباط قزاقخانه دود خواهد شد و به هوا خواهد رفت. ما برای پیاده نظام آئین نامۀ ارتش اتریش را بهتر تشخیص داده ایم، ولی دربارۀ سواره نظام شکی نیست که تنها معلمین قابل قبول برای ایران، روسها هستند.» این سخنان«فرمانفرما» صادقانه بوده یا نبوده، برای سفیر یکسان بوده است، مسئلۀ مهم این است که سفیر جواب صریحی از زبان «فرمانفرما» به دست آورده بود. سفیر با به دست آوردن این تضمین خیالش راحت شد.»
- قرنطین به معنای توقفگاه بهداشتی است.