با درگذشت سلطانی که مدت پنجاه سال بر ممالک محروسه ایران فرمانروایی کرده بود، مظفر الدین میرزا که سالیان درازی با سمت ولیعهدی فرمانروای آذربایجان بود پیرانه سر به تخت سلطنت نشست. شاه جدید با مشکلات فراوانی دست به گریبان بود. مسئله ی حرم ناصری و هشتاد و پنج زن عقدی و صیغه که با خدمه و کارکنان درباری و غلامان، تعداد آنها در مجموع افزون تر از 1000 نفر می شد در شمار گرفتاری های بزرگ مظفرالدین شاه در آغاز سلطنتش بود. کاساکوفسکی درباره ی حرم ناصرالدین شاه چنین می نویسد:
( یک ارتش 500 هزار نفری را آسان تر می توان تحت فرمان نگه داشت تا 1500 زن را، ولی ناصرالدین شاه آنها را تحت فرمان داشت.) به محض اینکه خواجه باشی ندا در می داد که شاه آمد، سکوت مطلق برقرار می شد.
میرزا علیخان امین الدوله که از رجال برجسته دوران ناصری است و در دوران سلطنت مظفرالدین شاه صدراعظم ایران شد،از زبان یکی از خواجه های حرم غروبهای حزن انگیز حرم را چنین بیان کرده است:
(کمتر شبی بر ناصرالدین شاه می گذشت که به کدورت و ملالت منتهی نباشد. مقارن غروب آفتاب، پس از گردش در حیاط اندرون، به عادت هر روزه که جماعتی از زنان و کارکنان حرم به آنها پیوسته می شوند، عرض حاجات و شفاعات زنان شروع می شود و در آن میان حرفی و بهانه به دست زنهای حرم افتاده کار را به مجادله و نزاع منتهی می کنند و شاه ناگزیر به کج خلقی و تعرض به اتاق می گریزد وضو و نماز، حدفاصل و سد حایل آن محضر ناگوار است. بعد از نماز شام می آورند. (انیس الدوله) نشسته است.دیگری کتاب گشوده که تا سفره در میان است تلاوت کتاب، مقالات ناصواب را مانع باشد اما زنان صیغه ای شاه صف آرایی و خودنمایی می کنند. کم حرفی و سکوت هم در طبیعت زنهای حرم نیست و از علم و ادب بهره ندارند که حرف معقول بزنند.
انیس الدوله ملکه ایران
با یکدیگر شوخی و مزاح آغاز می کنند و شوخی به جدال و نزاع می انجامد. بدخویی و زشت گویی آنها شاه را از جا به در برده، شام و طعام را به اوحرام می کنند. شاه بر می خیزد و همه را از تالار بیرون می کند. دستور می دهد که تمام لاله های قصر را خاموش کنند و جز یک شمع، افروخته نمی ماند. یکی دو نفر غلام بچه و خواجه در تاریکی نزدیک درب ورود ایستاده اند. شاه در تاریکی تنها و افسرده چند ساعت می نشیند و گاهی خود را به شبچره (آجیل و …) مشغول می کند تا وقت خواب برسد و به بستر برود.)
این بود تصویر غم انگیزی از حرم سرای شاه و ناهنجاری های آن.
معیر الممالک در مورد زنان شاه چنین می نویسد:
(ناصرالدین شاه روزی که کشته شد هشتاد و پنج زن داشت که از نام برجسته ترین آنان یاد می شود.
زنهای عقدی: گلین خانم نخستین همسری بود که شاه در زمان ولیعهدی گرفت و از او سه فرزند داشت.
جیران ملقب به فروغ السلطنه دو پسر آورد به نام های ملک قاسم میرزا و ملکشاه که هر دو را ولیعهد نامیدند و یکی پس از دیگری درگذشتند. فروغ السلطنه و سرور السلطنه و شکوه السلطنه به ترتیب در زمان حیات شاه بدرود حیات گفتند.
صیغه ها: زینت السلطنه دختر سالار معروف که چند سال در خراسان با شاه جنگید.
بدرالسلطنه که از شاهزاده خانم های بزرگ بود.
اختر السلطنه خواهر شاهزاده اکتاقاآن میرزا.
شمس الدوله دختر عضدالدوله پسر فتحعلی شاه.
صیغه های محترم دیگر که از شاهزاده خانم ها نبودند:
انیس الدوله که در واقع ملکه بود ولی فرزندی نیاورد. شاه او را از جان و دل دوست داشت و چندین بار خواست وی را در زمره زنهای عقدی خویش درآورد ولی او نپذیرفت. انیس الدوله می گفت زمانی که من صیغه ی شاه شدم طالع مبارکی بود، من می خواهم آن لحظه مبارک هم چنان ادامه داشته باشد. پس از کشته شدن شاه روزی برایش دسته ای اسکناس آوردند و چون تمثال شوهر را روی آنها دید چندان بر سینه و شکم کوفت که سخت بیمار شد و پس از چند ماه به همسر خویش پیوست.
عفت السلطنه دختر صارم الدوله.
ندیم السلطنه مادر ضیاء السلطنه.
خازن الدوله دو دختر آورد به نام های فخرالدوله و فروغ الدوله.
فروغ الدوله مشهور به ملکه ایران زن میرزا علی خان ظهیر الدوله شد.
مرجان خانم مادر شاهزاده یمین الدوله و فرح السلطنه.
هریک از زنهای بزرگ یک دستگاه عمارت و حیاط در اختیار داشتند. زنهای دیگر به تفاوت ازیک تا سه اتاق داشتند و صیغه ای ها در کنار زنهای محترم شاه میزیستند.
ناصرالدین شاه به هنگام مرگ بیست و هفت فرزند داشت.
برخی از زنان شاه دختران یا خواهران خانهای سرکش و شورشی بودند و این زنان در حقیقت گروگانهایی بودند که به عقد شاه درآمده بودند.