رفتن به محتوا رفتن به فوتر

آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مضحک نیست؟

کودتا سوم اسفند به هفت روایت

1- سید ضیاءالدین طباطبایی

2- سردار سپه وزیر جنگ رضا خان

3- سپهبد امیراحمدی

4- ژنرال آیرونساید

5- ملک الشعرای بهار

6- کلنل اسمایس انگلیسی

7- دکتر سولئور، دیپلمات فرانسوی مقیم تهران

 

به کوشش: محسن میرزایی

 

رضا خان سردار سپه- وزیر جنگ

 

 

هنگامی که کودتای سوم اسفند 1299 به ثمر رسید سید ضیاءالدین طباطبایی به مدت 3 ماه  بر سرکار بود و رجال کشور در زندان. چون هدف پنهانی طراحان کودتا تندروی و انقلاب و آشوب نبود و ساست دفاعی امپراتوری انگلستان ایجاب می کرد که افکار مارکسیستی و انقلابی آن روزها، به هندوستان که مستعمره زرخیز بریتانیا کبیر بود سرایت نکند. انگلستان در این شرایط، سیاستمدار تندرو و متمایل به افکار بلشوئیکی را نمی خواست که در این آب و خاک مستقر شود بلکه سیاست آنها شکل گیری یک حکومت مستبد نظامی متکی به یک ارتش قوی در ایران بود و در حقیقت با توجه به نکات یاد شده، شخصی انقلابی و ماجراجو چون سید ضیا، تاریخ مصرفش تمام شده بودو تصمیم گردانندگان پشت پرده این بود که سید ضیا از صحنه سیاست ایران حذف شود. پس از خروج سید ضیا از ایران با آزاد شدن رجال کشور از زندان، با وجود سخت گیری های حکومت کودتا هنوز کم و بیش آزادی مطبوعات وجود داشت و این روزنامه ها در مورد مسائل پشت پرده کودتا کنجکاو شده بودند و در جست و جوی کشف اسرار پشت پرده تلاش می کردند و می خواستند که در مورد کودتا چیان و سوابق آنها افشاگری هایی کنند که خوشایند رضا خان که وزیر جنگ شده بود نبود، لذا در سالگرد کودتا، رضا خان میر پنج سوادکوهی که وزیر جنگ شده بود، اعلامیه تندی منتشر کرد و یادآور شد که با وجود من، تجسس روزنامه ها در مورد عامل اصلی، کودتا کار بیهوده ای است کودتا کار من بود و در این اعلامیه از سید ضیا و کسانی که در شب کودتا قسم نامه نوشته و عهد و پیمان بسته بودند، هیچ اشاره ای نشده بود و در پایان این اطلاعیه مفصل، رضاخان  سردار سپه یادآور شده است که  اگر می خواهید بدانید مسبب کودتا چه کسی بود باید بگویم که کودتا کار من بود و چون به خاطر مسئولیت های زیادی که دارم، نمی توانم با یک یک  آقایان روزنامه نویس، در این مورد صحبت کنم، لذا بعد از این، هرکس در هر روزنامه ای  در این مورد کنجکاوی کند و چیزی بنویسد، مجازات خواهد شد. و بدین ترتیب در حالیکه رضاخان هنوز به آمال و آرزوهایش نرسیده بو و سمتش وزیر جنگ کابینه بود، نخستین سنگ بنای خودکامگی گذاشته شد.اینک متن کامل اعلامیه سردار سپه، وزیر جنگ را می خوانید:

 

متن اطلاعیه سردار سپه، وزیر جنگ که در نخستین شماره مهنامه ارتش در سال1300 به چاپ رسیده است:

 

از آنجاییکه اثرات دوره انحطاط، مفهوم و معانی عقاید را از اغلب سلب کرده و یک رشته کلمات و الفاظ خالی از معنی را قایم مقام حقایق قرار داده است و از آنجاییکه بواسطه همان تاثیرات رو به زوال و انحطاط، اغراض انفرادی به تمامی جایگزین سعادت جماعت شده است، این است که بعضی از جراید مرکزی «پس از یک سال تمام که از مدت کودتا گذشته» تازه دیده میشود که مسبب حقیقی کودتا را موضوع مباحث خود قرار داده و در اطراف آن قلم فرسائی می کنند.

من اگر میدانستم که جراید مذکوره قاید عقاید جمعیت و پیشوای افکار امت شناخته میشوند و از روی منطق و برهان میخواهند وارد در فلسفه ظهور کودتا بشوند، فوق العاده مشعوف می شدم که اصل سبب را به معرض افکار گذارده و حقایق را بی پرده آشکار سازم. اما چون از ارتباط مدلول بعضی از جراید با افکار ملی و عمومی، مردد هستم و به علاوه به طور قطع و وضوح می بینم که این موضوع مهم، وسیله سوء استفاده ارباب جراید مزبور و بروز اغراض و حملات شخصی آنها و تحریک باطنی ایادی سایره شده است، این است که بدواً از استفهام و ذکر این سوال ناچارم. آیا با حضور من مسبب حقیقی کودتا را تجسس کردن مضحک نیست؟

رضا خان چند روز بعد از کودتا

اگرچه من به صفای نیت و خلوص عقیده و احساسات ایرانیت و ایران پرستی خود تکیه داده، خدای بصیر و وجدان بی آلایش را سرلوحه رفتار و عقاید خویش قرار داده ام و هر چشم بینا و گوش شنوایی را هم به محکمه قضاوت دعوت می کنم و به اضافه منتشرات اوراقی را که از ارتباط به هر سلک و جمعیتی مطرود و نماینده احساس ساختگی و نه فکرِ یک فرد واحد شناخته می شود  و درجه صدم از اهمیت تشخیص خواهم داد، معهذا صاحبان همین اوراق هم خوبست به جنبه فکری خود اگر متکی به یک معلوماتی است، مراجعه کرده عمداً اشتباه نکنند که موضوع مهم کودتا در دسترس اقدام هرکس نبوده.اشخاصی می توانستند مبادرت به این اقدام نمایند که ظلم خارجی و بی لیاقتی زمامداران داخلی را از روی قلب و عقیده تشخیص داده باشند. کسانی مسبب این اقدام می توانستند بشوند که تمام عمر خود را در جزو صف و قشون صرف کرده، اغراض حقیقی مستشاران خارجی را که از هر طبقه و صنفی بودند، در خرابی بنیان این مملکت استنباط کرده باشند. اشخاصی می توانستند در مقام اجرای این مقصود برآیند که مدت العمر در کوه و بیابانها جان خود را در راه این مملکت بر کف دست گرفته و تشخیص داده باشند که زمامداران نالایق پست فطرت تمام آن فداکاریها را به هیچ شمرده و تمام زحمات صاحب منصبان و افراد قشون را فدای صد دینار منفعت خود نموده اند.

 

از راست :احمد شاه، عموی شاه و رضا خان وزیر جنگ

آری هرکس می توانست پرده این شومی ها را دریده، دست های خارجی را از گریبان این مملکت بیچاره، قطع و به خود سری و بی لیاقتی و منفعت طلبی مزدوران داخلی خاتمه دهد. این یک فکری نبود که از اثر گردش در باغ و گلستان و اطاق های گرم انشاد شده باشد. کسی را در این مورد یارای اقدام و عمل بود که بدبختی و بیچارگی نفرات زحمتکش قشون را در جلوی چشم به طور عبرت دیده و تمام آن بیچارگی ها را با خوش گذرانی های لاابالیانه و هیولاهای غریب و عجیب کرسی نشینان طهران ،موازنه کرده باشد. بی جهت اشتباه نکنید و از راه غلط مسبب کودتا را تجسس ننمائید. با کمال افتخار و شرف به شما می گویم که مسبب حقیقی کودتا منم و با رعایت تمام معنی، این راهیست که من پیموده ام و از اقدامات خود نیز ابداً پشیمان نیستم. اگر علی الظاهر یکی دو نفر دیگر را دیدید که چند صباحی عرض اندام کردند و سطحاً راهی پیمودند، نه این بود که اعماق قلب آنها در نظر من مختفی و مستور باشد، همه را می دانستم و استنباط کرده بودم. فقط احتیاجات، مرا ملزم می کرد که موقتاً دست خود را بر سینه آنها آشنا نسازم. تا زمانی که ایران را آینه فداکاریهای خود قرار داده و نامحرمان را از محفل انس خارج سازم، چنانکه دیدید و شنیدید .

اینک اگر به مسبب حقیقی کودتا اعتراض دارید، به جای آنکه هر روز در اوراق جراید به مقام تفتیش و تفحص برآئید، بدون اندیشه مستقیماً به من مراجعه کرده، با نهایت مهربانی اعتراضات خود را از من جواب گرفته و آنچه را که خودتان هم می دانید و قلباً تصدیق می کنید، دوباره از من بشنوید و چنانکه گفتم اثرات دوره انحطاط، متأسفانه الفاظ و لغات را قایم مقام معانی و حقایق قرار داده و کمتر کسی است که بخواهد وارد در مرحله حقیقت گشته، سپس در مقام تثبیت عقیده خود برآید، ولی باید دانست که به یک سلسله الفاظ پوچ چسبیدن و از محیط فکر و حقیقت دوری جُستن کار خردمندان نیست .

در اینصورت از حمله به اشخاص غير متجانس اگر به فلسفه کودتا اعتراضی دارید. علی التحقیق فرع سبک مغزی شما خواهد بود و این یک نوع بروز احساسی است که ابداً به جنبه های فکری و تعقل شما مربوط نیست .

و اگر اندکی قوه مخليه خود را حکم قضیه قرار دهید، می دانید که اضمحلال وطن داریوش براثر حرکات ناخلفان داخلی و اعمال نفوذ خارجی در شرف تثبیت و مشیت خداوند متعال بود که هویت ناخلفان و زمامداران بی عرضه دون همت را در پیشگاه عموم ملت آشکار و باز با مشیت خدای ایران است که در تحت تاثیر همین اقدام می رویم حیات از دست رفته خود را به جهانیان اثبات نمائیم .

 

 

 

سید ضیاء الدین طباطبایی و رضا خان

 

 

من از اقدامات خود در پیشگاه عموم ابداً شرمنده نیستم و با نهایت مباهات و افتخار است که خود را مسبب حقیقی کودتا به شما معرفی می نمایم .

این یک فکری نبود که فقط در سوم حوت سال گذشته  در دماغ من تاثیر کرده باشد. این یک عقیده نبود که در تحت تاثیر افکار دیگران به من تحمیل شده باشد . بدبختی نوع ایرانی مخصوصاً نفرات قشونی را من از چندین سال قبل احساس کرده بودم و اشخاصی که لیاقت شنیدن آنرا از من داشتند، همه میدانستند که تحمل شقاوت کاری خارجیان ومملکت فروشی پست فطرتان داخلی برای من امری بس صعب و دشوار بود و در تمام میدان های جنگ، دفاع مرا در مقابل این شداید می دیدند.

من نمی توانستم تحمل نمایم که نفوس بی چاره ایرانی و هموطنان بدبخت من بمعرض بيع فروش اجانب درآمده و پست فطرتان طهران هم اسناد این مباینه را امضاء می نمایند . من نمی توانستم مشاهده کنم که یک ایالت مهمی مثل گیلان در آتش بیدادِ جمعی یغماگر، مشغول سوختن است و زمامداران مرکز تمام این خانه خرابیها را اسباب تفریح خود در هینت و سایر مجالس قرار داده و به جای قلع و قمع و سرکوبی آنها در مشارکت با اعمال يغماگران نیز بر وجاهت ملی خود می افزایند.

برای من طاقت فرسا بود که این ملت بیچاره سالی ده کرور تومان مخارج قشون را از بیوه زن های فقیر کرمان و بلوچستان دریافت و تادیه نموده و آنوقت یک نفر دزد، دَهسال دراطراف قم و کاشان و تا دروازه طهران مشغول شرارت و راه زنی وسپس بعضی از مرکزیان را هم در تمام آن دزدیها شریک و انباز ببینم.

هيچ ذیحسی تصدیق آنرا نمیکرد که لشکریان بیچاره از صاحب منصب وغیر صاحب منصب در تمام جنگلها لگد کوب خارجی و داخلی گشته، فوج فوج قربانی بدهند و در مرکز دولت بلع حقوق آنها را اولین وظیفه خود قرار داده، برای مناصب و درجات با شرف نظامی چوب حراج در دست گرفته و هر روز یک عده سردار و صاحب منصبان خود را بیرون بیندازند . آبروی دولت و ملت را در نزد اجانب ریخته و خون هر نظامی فداکاری را در عروق آنها منجمد نمایند . قشون برای هر مملکتی لازم و همه این حرف را منباب هوس و برای کسب وجاهت ملی می سرودند، ولی در همان حین با تمام قواء با فناء و اضمحلال قشون، کوشیده جیب خود را پر و قلب هر نظامی وطن پرستی را میشکافتند و دنباله را با کمال بی آزرمی و بیشرمی به جائی ممتد کردند که کلمه قشون، همان کلمه که در تمام عالم با قید شرف و افتخار تلقی میشود و به پاسبانی حقیقی ملت و مملکت معرفی میگردد، جز تخفیف صاحبان آن رسم دیگری را متضمن نبوده و در مقابل تمام صنوف و طبقات، مسلوب الاعتبار شده بودند .

آری تحمل این شداید و مظالم برای من و هر کس که خود را پرورده این آب و خاک میداند، کمرشکن و طاقت فرسا بود و بالاخره با حقوق بشریت من مخالف بود که ببینم و مشاهده کنم یک جمعی پست فطرت، دون همت و نالایق رشته ارکان مملکت را گسسته و درصدد آن هستند که به حيات استقلال مملکت و ملت خاتمه داده و در تمام موارد، مختصر نفع شخصی را بر ارکان یک مملکت سه هزار ساله ترجیح و مرجح سازند.

مسبب حقیقی کودتا همین عواملی هستند که هزار یک آنرا در ضمن این ابلاغیه ملاحظه میکنید و در تحت تاثیر همین عوامل بود که من بلطف خداوندی پناه برده و با عقیده راسخ و عزم جازم درصدد برآمدم که به آن دوران سیاه خاتمه داده آبروی از دست رفته نظام را عودت و با شهامت همان ها حيات مملکتی را تجدید نمایم .

من به پیشرفت منظور و مقصود مقدس خود مطمئنم و در تمام موارد از خدای ایران و روح ملیت خود استمداد میجویم ، زیرا غیر از این دو نقطه اتکاء به نقطه ای متکی نبوده و نخواهم بود.

در اینصورت به تمام ارباب جراید و صاحبان احساس، پیشنهاد می کنم که ابلاغیه و معرفی مسبب حقیقی کودتا و سابقه ای که به احوال من حاصل کردند، دیگر هر عنصر غیر مانوسی را سبب حقیقی این امر عظیم تشخیص نداده ، بفهمند که مبارزه با عوامل موثره جز از قلوبی که قابلیت تاثیر را داشته باشد، تراوش نخواهد کرد. باز هم اشتباه نکنید، بعضی از اشخاص کوچکتر از آن بوده و هستند که یک اداره منظم نظامی را به اراده و عقاید خویش مربوط ساخته و به علاوه مقام نظامیان فداکار نیز والاتر از آن بود که به اراده های خفيفه متحرک باشند .

اکنون اگر به ساده لوحی خود در انتشار این افکار تردیدی نداشته باشید، می توانید قطعاً بدانید که اشخاص آلوده بغرض و عناصری که به دست دیگران متحرک باشند، در دنیای تاریخ هرگز دوام و بقائی را راهبر نبوده و حقایق معنوی را هم حتما بالقای شبهات نمی توان برای همیشه مستور و مکتوم داشت .

اینک در پیشرفت مقاصد ملی خود قلباً ازحی ذوالجلال استعانت جسته و به تمام هموطنان عزیز عموماً اطلاع می دهم که با تعرفه مسبب حقیقی کودتا هرکس اعتراضی و اشتباهی دارد، به خود من مراجعه نموده و چون در ضمن تمام گرفتاری ها دیگر برای من غير مقدور است که هر روز در جراید به مقام رفع شبهات خصوصی برآیم ، صریحاً اخطار می کنم پس از این برخلاف ترتيب فوق درهر یک از روزنامه ها از این بابت ذکری بشود، به نام مملکت و وجدان، آن جریده را توقیف و مدیر و نویسنده آن را هر که باشد، تسلیم مجازات خواهم نمود .

وزیر جنگ رضا

اگر بخواهیم آنچه را که تاکنون درباره کودتا 1299گفته شد، جمع‌بندی کنیم، فشرده مطالب به اختصار این است که سیدضیاءالدین طباطبایی از یکسال پیش از کودتا به اعتبار ارتباطی که با انگلیسی‌ها داشت، در پی انجام یک کودتا بوده و چون خودش در آن زمان 29 سال بیشتر نداشت، به دنبال شخصیتی بود که فرماندهی کودتا را به دست بگیرد. سید لزوم انجام یک کودتا را به تعدادی از رجال کشور گوشزد کرده و جواب منفی شنیده بود. بدین ترتیب سیدضیاء به این نتیجه می‌رسد که باید، این مسئولیت را خودش برعهده بگیرد. لذا موضوع را در کمیته آهن مطرح کرده و در کمیته پیرامون بازوی نظامی کودتا، بحث‌های فراوان شده و افراد مختلفی مورد بررسی قرار گرفته‌اند. در نتیجه رضاخان میرپنج سوادکوهی را برگزیده و با او وارد مذاکره شدند. اما رضاخان میرپنج در قبول این مسئولیت تردید داشته و سیدضیاء در هفته پیش از کودتا بارها به قزوین رفته با رضاخان مذاکره کرده و چون رضاخان بیم آن داشته است که شاه با اطلاع از موضوع ممکن است، او را خلع درجه کند، در حرکت به سوی تهران و انجام کودتا تردید داشته و سیدضیاء به او قول داده است که شاه نه تنها از این عمل ناراضی نخواهد شد بلکه، آن را تأیید کرده و به رضاخان پاداش هم خواهد داد. با تمام این احوال رضاخان دریک مورد نگرانی بزرگی داشت و این نگرانی به دلیل ترس از برخورد نظامی با نیروهای ژاندارمری در دروازه تهران بود. به خاطر همین تردید برای اینکه از خودش سلب مسئولیتی کرده باشد در برابر قزاق‌های تحت فرمان رضاخان با صدای بلند می‌گوید:«آقای سیدضیاءالدین می‌گویند که اعلیحضرت از رفتن ما به تهران خرسند خواهند شد» و فوراً دستور حرکت می‌دهد.

چون رضاخان از جزئیات پشت پرده بی‌اطلاع بود و نمی‌دانست که فرماندهان ژاندارمری و نیروهای مصلح تهران پیشاپیش خریداری شده‌اند و در برابر قزاق‌ها مقاومتی نخواهند کرد، لذا با این نگرانی تا دروازه تهران در جدال بود. در ورود قزاق‌ها به تهران مقاومتی صورت نگرفت و کودتا بی‌خونریزی به جز برخورد کوچکی با مأموران شهربانی، پیروز شد و سیدضیاء به دربار رفت و از احمدشاه فرمان رئیس‌الوزرایی خودش و لقب سردار سپهی رضاخان را از شاه گرفت. متقابلاً  در سالگرد کودتا، رضاخان درحالی که وزیر جنگ بود، یکسال پس از کودتا مدعی شد که عامل اصلی کودتا خود او بوده و از هیچ یک از افراد کودتاچی که شب کودتا قسم خورده و قرآن مهر کرده بودند، در اعلامیه تهدید آمیز خود نامی نبرده است.

در خاطرات سپهبد امیر احمدی خواهیم دید که در روزهای پیش از کودتا، میر پنج رضاخان سوادکوهی چه کار می‌کند و با چه کسانی در ارتباط است. ضمناً سید ضیاء در نهایت صداقت اقرار کرده است که برای انجام کودتا از انگلیس‌ها پول گرفته و این پول بابت مساعده‌ای بوده که دولت ایران هرماه از دولت انگلستان می‌گرفته است.

درضمن سید ضیا خاطرنشان می‌سازد که روز سوم پیروزی کودتا به رغم پیمانی که سیدضیاء با رضاخان میرپنج و ماژور مسعودخان کیهان و کلنل سیاح و امیراحمدی امضا کرده و قرآن مهرکرده بود کلنل سیاح ماژور کیهان قصد داشتند که رضاخان را هنگام ورود به قزاقخانه ترور کنند و سید مانع این اقدام شده است.

 

به مناسبت صدمین سال کودتا 1299

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.