کاساکوفسکی و شورش قزاقان مهاجر
نخستین و مهمترین مشکل بریگاد سوارۀ قزاق، ناآرامی و خودسری صاحب منصبان «مهاجر» بود. «مهاجرین» بازماندگان ایرانیان غیرتمندی بودند که بعد از جنگهای ایران و روس (1219 تا 1228 و 1241 تا 1243 هجری قمری) و پس از جدا شدن شهرهای قفقاز از ایران، جلای سرزمین مألوف را بر تحمل حکومت بیگانگان نامسلمان ترجیح دادند و با از دست دادن داروندار خویش، به داخل مرزهای جدید که تحت تصرف دولت ایران باقی مانده بود مهاجرت کردند. مهاجرین اکثراً مردمی سلحشور و از طبقۀ اشراف ولایت قفقاز بودند و نظامیگری در خاندان بعضی از مهاجرین یک شغل موروثی بود و چون این حرفه را از اجداد خود پشت در پشت و نسل به نسل به ارث برده بودند به راستی باور داشتند که یک گروهبان مهاجر برتر از یک سرهنگ غیرمهاجر است. مهاجرین اکثراً سرکش، مغرور، متکبر و سلطه جو بودند.مهاجرینی که به دعوت ناصرالدین شاه قاجار وارد بریگاد قزاق شدند به اقتضای خلق و خوی اشرافیت، برای خود نوکر استخدام میکردند تا اسبهای آنها را قشو کند، و در قزاقخانه زیر بار انجام وظایفی از این دست که در شمار کارهای پست به حساب می آمد نمیرفتند و این سرکشیها نظم و انضباط قزاقخانه را که سخت و خشن بود بر هم میزد. کار به آنجا رسیده بود که صاحب منصبان مهاجر، غالباً بدون اجازۀ فرماندهان، قزاقخانه را ترک میکردند و هنگامی که برمیگشتند انگار نه انگار که تخلفی کرده اند. شاه که حمایت از مهاجرین را وظیفۀ دینی و میهنی خود میدانست نه تنها آنها را به مناسبت این تخلفات مجازات نمیکرد بلکه پاداش و جایزه هم میداد و در حمایت از مهاجرین تا آنجا پیش میرفت که کاساکوفسکی را مقصر قلمداد کرده میگفت:
«دلیل اینکه مهاجرین از تو کناره گیری میکنند به خاطر آن است که آنچنان که بایدوشاید قدر آنها را نمیدانی.»
سختگیریهای کلنل کاساکوفسکی سرانجام موجب شورش مهاجرین شد. آنها در روز پنجم ماه مه 1895 میلادی، بریگاد قزاق را ترک کردند و در این شبه شورش، 20 هزار تومانی را که برای پرداخت حقوق افراد بریگاد در صندوق قزاقخانه موجود بود با خود بردند. در این موقع، کامران میرزا نایب السلطنه؛ وزیر جنگ و حاکم تهران که فرزند مورد علاقۀ ناصرالدین شاه بود، صاحب منصبان قزاق مهاجر را به نافرمانی تشویق میکرد. او از قزاقهای فراری بریگادی تحت فرمان خود تشکیل داد و بدین ترتیب، همزمان دو بریگاد قزاق در تهران به وجود آمد. دیپلماتهای خارجی، اعضای دولت و نایب السلطنه مطمئن بودند که بریگاد اصلی تحت فرمان کلنل کاساکوفسکی دوام نخواهد آورد. در این هنگام از قرارداد کاساکوفسکی دو سال میگذشت و کمتر کسی بود که به تجدید این قرارداد امیدوار باشد. علیرغم اختلاف موجود بین کاساکوفسکی و دیپلماتهای روسی مقیم تهران، «بجستوف» وزیر مختار روسیه دست به کار شد. در این هنگام کامران میرزا نایب السلطنه در مظان مذاکرات پنهانی با مقامات انگلیسی قرار گرفته بود و دیپلماتهای روسی نمیتوانستند با کاهلی دست روی دست بگذارند و شاهد پیروزی بی چون و چرای حریف کهنه کار باشند.
در این حال که ناصرالدین شاه قاجار از دسیسه چینیها و توطئه های گردانندگان هر دو بریگاد خسته شده بود، اعمال فشار اندکی از سوی وزیر مختار روس کافی بود تا کا را به نفع روسها پایان دهد و به یک بریگاد که تحت فرمان کلنل کاساکوفسکی باشد رضایت دهد. در این میان دشمنی دیرینۀ میرزاعلی اصغرخان امین السلطان با نایب السلطنه کامران میرزا که طرفدار کاساکوفسکی بود، کار را یکسره کرد و صدراعظم به نفع کاساکوفسکی و علیه نایب السلطنه وارد میدان مبارزه شد.
پیروزی کاساکوفسکی و شکست نایب السلطنه
شاه در شرفیابی کاساکوفسکی که در ماه مه صورت گرفت به کلنل روسی قول داد که دو بریگاد را در هم ادغام کند، به شرط آنکه او درصدد انتقامجویی از صاحب منصبان شورشی برنیاید. کاساکوفسکی این شرط را پذیرفت مشروط بر اینکه شاه نیز شروط مقامات دیپلماتیک روس را در این زمینه بپذیرد. با موافقت شاه و دیپلماتهای روسی مقیم تهران، قرارنامه ای به شرح زیر مورد توافق طرفین قرار گرفت:
- مهاجرین باید همان حقوق و همان وظایفی را داشته باشند که افراد دیگر دارند و دیگر فرقی بین مهاجر و غیرمهاجر نباشد.
- اختیارات فرماندۀ بریگاد قزاق بیشتر شود.
- فرماندۀ بریگاد سوارۀ قزاق فقط در برابر شاه و صدراعظم مسئول باشد.
این توافقنامه به صورت مکتوب به شاه تقدیم شد و او آن را به فوریت تأیید کرد. صدراعظم نیز با خوشحالی تمام، مهر خود را بر این موافقتنامه زد اما نایب السلطنه که مخالف چنین توافقنامه ای بود به چند بند آن قرارداد اعتراض نمود و تا زمانی که شاه از سر خشم، او را به انفصال از مقام وزارت جنگ تهدید نکرد، دست از مخالفت برنداشت. سرانجام نایب السلطنه نیز اجباراً قرارداد را تأیید کرد. بدین ترتیب با یکی شدن دو بریگاد به فرماندهی کلنل کاساکوفسکی آرزوهای نایب السلطنه یکسره بر باد رفت و آتش دشمنی میان علی اصغرخان امین السلطان و کامران میرزا نایب السلطنه تیزتر شد و با درخشیدن طالع بلند کاساکوفسکی آفتاب اقبال نایب السلطنه افول کرد.
مهاجرین چه کسانی بودند؟
ناصرالدین شاه پس از آمدن کلنل دومانتوویچ به ایران به منظور تشکیل هنگ سوارۀ قزاق، مهاجرین را وارد خدمت قزاقخانه کرد. مهاجرین بازماندگان کسانی بودند که پس از جنگهای ایران و روس و از دست رفتن گرجستان و ولایات ساحل دریای سیاه و باکو و دربند و شروان و قرامانج و شکی و گنجه و مغان و قسمت علیای طالش، تحمل حکومت بیگانه را نیاورده و به داخل مرزهای جدید ایران مهاجرت کرده بودند. این افراد مردمی وطندوست، شجاع و متعصب بودند که جلای زادگاه را بر حکومت اجنبی ترجیح داده دیار خود را ترک کرده به ایران آمده بودند. مهاجرین اکثراً از طبقۀ اشراف قفقاز بودند و فرهنگ بالاتری داشتند. ناصرالدین شاه بازماندگان و اعقاب مهاجرین جنگهای ایران و روس را که تحت حمایت دولت بودند و از شاه مستمری میگرفتند گرد آورد و برای تشکیل نیروی قزاق در اختیار کلنل دومانتوویچ گذاشت و در سالهای بعد عده ای از شاهزادگان و امرای ارتش نیز وارد قزاقخانه شدند. باید یادآور شویم که اکثریت ایرانیان مقیم قفقاز موفق به مهاجرت نگردیدند و در آن سوی «ارس» ماندگار شدند. بدین ترتیب از یک خانواده و یک قوم، گروهی مهاجرت کرده، ایرانی ماندند و گروهی تبعیت روس را پذیرفته وارد خدمات لشکری و کشوری روسیه شدند و بسیاری از آنها به عالیترین مقامات دست یافتند اما در همه حال خود را ایرانی میدانستند و با کمال تعصب، دین و آیین و زبان و رسوم ملی خود را حفظ کردند؛ مثل خاندان نخجوان و چند خانوادۀ قدیمی دیگر که اعقاب آنها در ایران مقامات مهم لشکری و کشوری را اشغال کرده در کمال غیرت و وطندوستی به این آب و خاک خدمت کردند.