رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تقدیم به هموطنان عزیز تبریزی در هر کجای جهان که هستند _ تبریز، شهر 1300 ساله

یحیی ذکاء

 

 

25 سال پیش در صدد برآمدم که پس از موفقیت مجموعه «28 هزار روز تاریخ ایران و جهان»، سلسله مقالاتی پیرامون تاریخ معاصر فراهم کنم و به چاپ برسانم. برای این منظور از استادان فقید شادروان «دکتر عنایت رضا» و شادروان «عبدالحسین نوایی» دعوت به کار شد. به دنبال این تصمیم افراد دیگری نیز به جمع ما افزوده شدند.

در آن زمان، در میان مطالب تهیه شده فرصتی برای انتشار پیش نیامد و اینک پس از 25 سال مقاله کوی های قدیم تبریز نوشته استاد «یحیی ذکاء» به هموطنان به ویژه تبریزی ها در سراسر جهان تقدیم می شود

سخنی چند درباره ی نام تبریز  وکوی های کهن آن

شناخت معنا و مفهوم نام جاها، شهرها، دیه ها، کوه ها و رودها و هرجا و مکان دیگری که آدمیان نامی بر آن ها نهاده اند، و پژوهش درباره ی علت نامگذاری آن ها، یکی از شاخه های دانش زبانشناسی است که به آن «توپونیمی» می گویند.

پیش از آن که خانواده های زبان های گوناگون مردم جهان و همبستگی آن ها با یکدیگر شناخته شود و با پیشرفت علم زبانشناسی ، گروه ها و دسته ها و شاخه های اقوام مختلف و زبان ها و نیم زبان ها و گویش های آن ها مورد بررسی قرار می گیرد، این رشته از زبانشناسی در مراحل بسیار ابتدایی بود و بحث در وجه تسمیه و معنای نام ها ، مطلقاً جنبه ی علمی نداشت و مشتمل بر نظریه های بسیار عامیانه بود.

بر این اساس، برخی از تاریخ نویسان و جغرافی دانان و سایر پژوهشگران و علاقه مندان که در پی این گونه مباحث بودند ، با اندک تشابهی که در تلفظ نام ها و واژه های دیگر می یافتند، معناهای عامیانه برای آن ها در نظر می گرفتند و افسانه هایی درباره ی این گونه نام ها می ساختند. رفته رفته ، چون این افسانه های بی اساس شیوع پیدا می یافت، برای خود جا باز می کرد و عامی و غیر عامی ، آن ها را مسلم و بدیهی می پنداشتند و گمان دیگری درباره ی این معناها و افسانه ها نمی بردند.

مثلاً خراسان را پدید آورده ی : «خراسان بن… بن نوح» ، اصفهان را پدید آمده از عبارت : «آصف + هان» سلیمان، تهران را از « ته + ران» یا «تیگران» ، شمیران را از «شمع ایران» ، بغداد را «باغ+داد» می دانستند و در نوشته ها و کتاب های خود می آوردند.

یکی از شهرهایی که در پیرامون نام آن ، از خودی و بیگانه،سخن ها گفته ، افسانه ها پرداخته اند،شهر تبریز است که بسیاری خواسته اند از صورت ظاهر نام، وجه تسمیه ی آن را دریابند و علت نامگذاری آن را بدانند، اما از آنجا که با دانش زبانشناسی و تحولات زبانها و تغییرات و تبدیلات واژه ها ،آشنا نبوده اند، پس از تجزیه این نام به اجزای گوناگون و بر اساس مفهوم و معنای هر جزء ، یک معنای کلی برای نام این شهر قائل شده اند.

کهن ترین وجه تسمیه برای نام شهر تبریز ، از سوی ارمنیان مطرح شده است.این شهر را در تاریخ های کهن ارمنی ، «تاوشهر» «تاورش» نامیده اند، و کسانی برای پی بردن به معنای آن، نام را تجزیه کرده به شکل: «دا+ای+ورش» درآورده اند. آن گاه بر اساس معناهایی که این  جزء ها در زبان ارمنی دارد، آن را «این است انتقام» معنا کرده اند و چون می بایست علتی برای این نامگذاری بیابند، ناچار از خیال پردازی و پندار بافی شده ،داستانی بی پایه و اساس ساخته اند.

این افسانه می گوید: « چون خسرو آرشاگونی(اشکانی) پادشاه ارمنستان به خونخواهی اردون پنجم اشکانی، با «اردشیر بابکان» ساسانی جنگید و او را درهمین محل (تبریز) شکست داد، در این جا دژی بنیاد نهاد و آن را «دائی ورش» (داورژ) نامید و این نام ارمنی ، اینک به صورت «تبریز» درآمده است. تا جایی که می دانیم، اصلاً چنین واقعه ای در تاریخ روی نداده و چنین پیشامدی در جایی نوشته نشده است و این داستان تنها بر اساس معنایا بی عامیانه و بر پایه ی تجزیه ی نام شهر پدید آمده است.

تاریخ نویسان و جغرفی دانان اسلامی نیز، چون خواسته اند، پی معنای نام تبریز ببرند، همان روش عامیانه را به کار بسته اند. یعنی با تجزیه ی صورت ظاهر و ادبی نام به : «دو تب + ریز» معنای «ریز نده ی تب» را از آن دریافته اند. اینان نیز در جستجوی علت این نامگذاری ،افسانه یی ساخته اند که می گوید: «چون زبیده خاتن، همسر هرون الرشید خلیفه عباسی ، تب داشت و درمان نمی شد، برای علاج درد خود در شهرهای خوش آب و هوا می گشت ، تا بدین جا رسید و تب او بریده، ریخت ، پس این شهر را «تبریز» نام نهاد!

متأسفانه کسانی از تاریخ نویسان ، بی آنکه در درستی و نادرستی این داستان بیندیشند و در پی آن باشنند که «زبیده» کی به آذربایجان آمده بود و در کدام مدرک معتبر تاریخی این داستان را نوشته اند و بیش از آن نام این محل یا شهر چه بوده و چرا زبیده که زنی غرب زبان بود، نام شهر را به فارسی نهاده است؟ این افسانه ساختگی را در بست پذیرفته و در کتابهای خود آورده اند.

در اینجا درباره ی علت پدید آمدن این افسانه ، باید بگوییم که چند موضوع مختلف در اذهان در هم آمیخته و از روی حدس و گمان،چنین افسانه و وجه تسمه ای را برای شهر تبریز پدید آورده است. از جمله: در برخی از تاریخ ها نوشته اند که یکی از شهرهای کهن آذربایجان به نام «ورثان» را پس از روی کار آمدن عباسیان ، تیول زبیده قرار داده بودند که عمال وی در آن جا آبادی هایی کرد و با رویی به دور آن کشیده بود (البلدان ص 68، ترجمه مختصر البلدان ص 126) از سوی دیگر قناتی که هنوز هم در تبریز جاری است ، به همت یک بانوی تبریزی به نام یا لقب «زاهده» ایجاد و وقف مردم شهر شده است، گویا از زمان های بسیار پیش ،مردم به اشتباه «زاهده» را «زبیده» همسر «هرون الرشید» پنداشته و گمان برده اند قنات را به دستور او حفر کرده اند و ناچار بودن او را در این شهر مسلم و حتمی دانسته اند و رفته رفته این وجه تسمه ی عامیانه را برای این شهر، حقیقت پنداشته اند ؟!

هیچ جای گفتگو نیست که موضوع پیدایش و بنیاد شهر تبریز و معنای صحیح نام آن باید از راه جغرافی و تاریخ و زبانشناسی روشن شود، نه از راه افسانه بافی و ریشه یابی های عامیانه که تاکنون گفته و نوشته شده است.

چنان که خواهد آمد، بنا به مدارک و اسناد تاریخی ، شهر تبریز صدها سال پیش از «خسروار شاگونی» و «زبیده» وجود داشته و شهری بزرگ و آباد بوده است. نام آن نیز با توجه به موقعیت جغرافیایی و شرایط اقلیمی شهر گذارده شده و هیچ ارتباطی با افسانه های سروده شده ندارد.

به نظر نویسنده این گفتار ،یکی از علت ها بلکه نخستین علت در بنیاد یافتن و پیدایش تبریز در این گوشه از دامنه های شمال غربی کوه آتش فشانی سهند ، بودن چندین چشمه آب معدنی گرم در این سامان بوده است که کم کم مردمانی برگرد این چشمه ها فراهم آمده  شهرک و شهری پدید آورده اند.

این نظریه با استناد به دلایل تاریخی و شرایط جغرافیایی و براساس  دانش زبان شناسی کاملاً ثابت و مدلل می شود. یکی از این دلایل، بودن چندین چشمه آبگرم و معدنی در پیرامون دور و نزدیک این شهر است که برخی از آنها هنوز جاری است. از جمله چشمه آبگرم «گرو» «بارنج» «صیدکند» «کرگه» و «لیغوان » را می توان نام برد.

«زکریا بن محمود قزوینی» (مرگ 683ه.ق) در کتاب «آثار البلاد» زیر نام تبریز را آورده است :«در نزدیکی آن گرمابه های فراوان سودمند شگفت انگیز هست و از آن ها بهره مند می شوند  این نوشته «زکریای قزوینی» ،دلیل روشنی است که تا سده هفتم هجری ، هنوز شمار گرمابه هایی که دارای آبگرم معدنی و طبیعی بوده اند ،در تبریز و پیرامون آن فراوان بوده و مردم از دور و نزدیک برای درمان بیماری های گوناگون خود به این شهر می آمده اند.

راهنمای دیگر برای دانستن چگونگی پیدایش و بنیاد شهر تبریز ، نام خود شهر است که تاکنون درباره ی معنای درست و مستدل آن کمتر اندیشیده و شخن گفته اند.

به عقیده نویسنده ، نام نخستین شهر تبریز در میان بومیان آذربایجان «توری» بوده است. چنان که هنوز در زبان کردی و گویش تاتی مردم گلین قید یا هرزند، توری گفته می شود و تا حدود هفتاد و هشتاد سال پیش، روسائیان پیرامون تبریز نیز شهر را توری می نامیدند و هنوز هم مردم روستای گمبد یا گنبد ، با آن که به ترکی سخن می گویند، تبریز را «توری» می نامند.

بی گمان این نام بازمانده از زمان های بسیار کهن است و همین تلفظ است که به وسیله ی ونیزی ها به اروپا برده و وارد زبان فرانسه گردیده است و اکنون به همان صورت قدیم تلفظ می شود.

گذشته از این ها در کتیبه «سارگن» پادشاه آشور (714 ه.ق) که سپس از آن سخن خواهیم گفت، از تبریز با نام دژ «تارویی» یاد شده است که اگر درست خوانده شده باشد، باید گفت یا طرز تلفظ آشوری آنست و یا تصحیف «تاواری» است که آشکارا با نام ایرانی شهر یا دژ «توری» تطبیق می نماید

و معلوم می سازد که این نام را مادها، یعنی نخستین ایرانیان شناخته شده که در این سرزمین (ماد خرد که سپس آذربایگان نامیده شد) ساکن شدند بر این شهر یا دژ نهاده اند.

«تاروئی» ( تا+روئی) (تااو=ری)به هر شکلی که خوانده و تجزیه شود، و همچنین نام مادی یا آذری آن، یعنی «توری» با توجه به دانسته های زبان شناسی، از دو بخش پدید آمده است.

بخش نخست آن واژه «تو» است که در زبان آذری- یعنی زبان کهن و ایرانی مردم آذربایگان_به معنای: تب و گرم و گرما است و صورت های دیگر آن هم چون تاو، تو ، تف ، تب و طب، به معنای گرم و گرمی و گرما ، هنوز در زبانها و گویش های ایرانی رواج دارد.

بخش دوم، واژه «ری» است که در زبان مردم تبریز و برخی از آذربایگانیان دیگر، به همین شکل و به همین معنا، زنده است به کار می رود. به این نشان که «ری» یعنی رود و چشمه، در دنباله نام های «گرمه ری»، «سرده ری» ، «هشته ری» ، «کندری» ، «سیه ری» ، «دیزه ری» و « آستاری» در زبان ها باز مانده و در دفترها و کتاب ها ، آن را گرم رود، هشت رود، کند رود، سیاه رود و دیزج رود می نویسند.

همچنین «آستاری» که به معنای آهسته رود است، امروزه نام روستایی است در اسکو که رودی به همین نام یعنی رود اسکو از کنار آن می گذرد. نام رودخانه «شهری» (شه+ری) ارومیه  و رود «شیف رود»قزوین نیز از این گونه ساخته شده است.

ریشه «ری» در زبانهای آریایی نیز همین «Ri» به معنای رود و جریان ( (flowاست و در زبان لاتین « revus» در یونانی «Ruh» در سانسکریت به معنای رود و جریان است. واژه ها و نام های (  (river) (rhinoانگلیسی و (rhein) آلمانی هم از واژه (rhenos)  لاتین گرفته شده است. نیز واژه (renos) سلتی که به معنای رود است و (rhene ) که نام  رود بزرگی است و به نوشته زئوس معنایش رود تند است و (reka)  روسی و (rio) اسپانیایی ( ریو دوژانیرو) همه از ریشه (ri)  به همین معنا پدید آمده است.

ریشه (reka) اوستایی و (rees) فارسی میانه زردشتی و (aez)فارسی میانه تورفانی و (ری) آذری و (ری) بستکی و (ru) و (ro) قزوینی و گیلکی، همه به معنای رود و هم ریشه با این واژه ها است.

پس بدینسان، معنای «توری» چشمه یا رود گرم و «گرماب» خواهد بود که خود از وجود آب های گرم و معدنی در این سرزمین حکایت می کند و علت نامگذاری آن را به خوبی روشن می سازد.

(توری) در نوشته پس از اسلام، به شکل (توریز) و سپس به صورت کتابی و ادبی «تبریز»درآمده، کم کم این صورت آخری شهرت بیشتری یافته، دو صورت کهن تر فراموش شده از زبانها افتاده است. پس از این فراموشی، چون کسانی خواسته اند معنایی برای نام شهر بیابند، به بیراهه افتاده، سخنان افسانه آمیز بافته اند.

پیش از ما، برای نخستین بار (هامر) ((hammer تاریخ نویس نامدار آلمانی، بی آنکه بتواند آن را از راه زبان شناسی یا دیگر اصول علمی به اثبات برساند، به معنای درست نام پی برده و در تاریخ عثمانی خود به مناسبتی آن را یاد کرده که در ترجمه ترکی عثمانی آن به صورت (صیجاق سو منبعی) (چشمه آبگرم)معنا شده است. نویسنده و محقق دیگری که معنای نام را دریافته بوده بی آنکه بتواند آن را اثبات کند،(اسحاق تیلر) (taylor) است. او در کتاب خود: ( نام ها و تاریخ آنها) پس از آوردن افسانه زبیده خاتون، نوشته است: «ریشه راستین این نام به چشمه آبگرم باز می گردد که به صورت تب یا تف در سرنام تبریز و تفلیس دیده می شود و ریشه فعلی بخش دوم (رژ-rez ) و (ریز- rest) به معنای جریان و ریختن است.)

(لرد جرج) (کرزن) در کتاب «ایران و قضیه ایران» درباره معنی نام تبریز نوشته است: (تبریز واژه آریایی، مستخرج از تب یا تف به معنای گرم و نیم گرم و دز و ریز و ورش نیز از مصدر ریختن است بنابراین معنای آن گرماریز و آن ناشی از چشمه های آبگرم است که در مجاورت آنست.)

پروفسور «و. مینوریسکی» بر این است که اصل نامگذاریه یک دوره بسیار کهن و پیش از روزگار ساسانیان و شاید هم بیش از اشکانیان می رسد. او می گوید: صورت ارمنی «thavrj» ویژگی های زبان پهلوی اشکانی را نشان می دهد و tar  و taw  به ویژه rez که بدل از  rec است چنین می نماید که این نام بسیار کهن است و به زمان ساسانیان و شاید هم اشکانیان می رسد(دائره المعارف اسلام).

در اینجا لازمست گفته شود که این گونه نامگذاری در ایران زمین، تنها ویژه تبریز نبوده در جاهای دیگر نیز به انگیزه داشتن و بودن آبهای گرم طبیعی به صورت های دیگری، چنین نامگذاری هایی انجام گرفته است که از آن میان نام شهرهای «تفلیس» «تفرش»، «طبس»(طبری) و «طبریه»را می توان برشمرد.

پیش از این گفتیم که کهن ترین ماخذی که برای نخستین بار در آن نامی از تبریز آمده است کتیبه «شاروخین» دوم یا «سارگن» پادشاه آشور (722-705پ.م) است. این سردار نیرومند و خونخوار آشوری که پس از «شامنصر» چهلرم به پادشاهی آشور رسید و کارهایی بسیار بزرگ به انجام رساند و خاندان پادشاهی سارگنیان را بنیاد نهاد، در هشتمین سال پادشاهی خود (714پ.م) به بهانه سرکوب دشمنانش که بر ضد او هم پیمان شده بودند، به لشکر کشی دور و درازی دست زد و از «نینوا» پایتخت آشور با سپاهیان انبوه، بیرون تاخت، از محل سلیمانیه در خاک کردستان عراق، چه به درون خاک مکری کنونی نهاد و پس از گشودن امیر نشین های جنوب دریاچه «شاهی» (ارومیه) و گذشتن از سرزمین «پارسوا» (پسوه کنونی) به سوی شرق رفت. سپس از دامنه های جنوبی سهند، خود را به «اوشکایا» (اسکوی کنونی) رساند و پس از گشودن و ویران کردن دژ استوار آن، به سوی کشور «باری» رهسپار شد. او در محل کنونی شهر تبریز که آن را دژ و شهری مضاعف «تاروئی- تارمکیس» نامیده، روسای اوارتونی را شکست داد و با فرار او به کوهستانهای دوردست، «دیاکو» امیر ماد را با خانواده اش اسیر کرد و به حماۀ سوریه فرستاد.

بسیاری از باستان شناسان و تاریخ نویسان، از جمله:«ف.ت.دانژن(F.T.Dangain) فرانسوی، خواننده کتیبه«سارگن» و «دیاکنوف» نویسنده تاریخ ماد و پروفسور «و. مینورسکی» نویسنده گفتار تبریز در دائره المعارف اسلام، در این باره هم سخن هستند که جای دژ مضاعف «تاروئی تارمیکس»همان سرزمین تبریز کنونی است و چنان که می بینیم، زبانشناسی نیز این سخن را استوار می دارد.

پس بدین سان تبریز شهریست بسیار کهن که در سده هشتم پیش از میلاد، پا بر جا و آباد و بزرگ، با باروئی استوار بوده است و نیز از عبارت های گزارش سارگن درباره شهر گشایی هایش، چنین بر می آیدکه شهرداری دوباروی تو در تو و خانه ها و انبارهای گندم و علوفه و اصطبل های بزرگ برای اسب های مادی- که در آن زمان شهرت فراوان داشت- با خندقی ژرف  در گرداگرد باروها بوده است.

به نوشته کتیبه های «سارگن» در این سرزمین که بسیار گندم خیز و دارای گلّه های فراوان بوده، مردمی به نام «دالیان» سکونت داشته اند، که شاید تیره ای از مادها بوده اند.

 

بیوگرافی «یحیی ذکا»

«یحیی ذکاء» (1302_28 دی 1379) ایران شناس و پژوهشگر تاریخ هنر ایران ،نویسنده و استاد دانشگاه بود.

در سال 1302 در تبریز چشم به جهان گشود. ذکاء تحصیلات ابتدایی را در مدرسه رشدیه تبریز و ترغیب تهران گذراند و دوره اول متوسطه را در دبیرستان های تمدن تهران و پهلوی قزوین فرا گرفت و از محضر استادان برجسته ای چون «ذبیح الله صفا»، «پرویز ناتل خانلری» ، «محمد حسین مشایخ فریدنی» و «محمد جواد تربتی» بهره گرفت. در سال 1333، از دانشکده ادبیات دانشگاه تهران در رشته باستان شناسی با رتبه اول فارغ التحصیل شد و از نخستین فارغ التحصیلان این رشته بود.

 

 

 

نمونه خط یحیی ذکاء

 

 

 

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.