در نهضت مشروطیت کسانی بودند که با خلوص نیّت از بذل جان و مال خویش دریغ نکردند و این نهضت ملی را با تمام موانعی که سر راهش بود به ثمر رساندند. در میان این جان نثاران آزادی، «ستار خان» و «باقر خان» ، دو نام جاودانه است، به ویژه «ستارخان» زمانی که مردم تبریز در پی یک سال محاصره از گرسنگی به جان آمده ومی خواستند به جنگی که سرانجامش نامعلوم بود پایان بخشند، این ستار تبریزی بود که پرچم های سفیدی را که بر بام خانه های تبریز افراشته شده بود را با یک یورش قهرمانانه به زیر کشید و سرانجام منجر به یک پیروزی بزرگ شد. اما به زودی عوامل مخرب در لباس مشروطه خواهی آن چنان بلایی بر سر مشروطیت آوردند که بنیان گذاران این نهضت از کرده ی خود پشیمان شدند و بازگشت استبداد قجری را در دل آرزو کردند . با کمال تاسف باید گفت که هنوز چند سال از استقرار مشروطیت با آن همه خونهای پاکی که ریخته شد نگذشته بود که تندروها رهبر این نهضت یعنی «آقا سید عبدالله بهبهانی» را ترور کردند و اوضاع آن چنان آشفته شد که «محمد علی میرزای» مخلوع اوضاع کشور را برای بازگشت خود و باز پس گرفتن تخت و تاج خویش مساعد دید و با حمایت روسیه تزاری به ایران آمد و جنگهای داخلی سراسر کشور را فرا گرفت و بدترین حادثه اینکه روس ها این فرصت را غنیمت شمرده به بهانه ی بیرون کردن (شوستر آمریکایی) مستشار مالی خزانه دار کل، مجلس را بستند و ارتش روس تا قزوین پیش آمد و موجباتی فراهم گردید که ممکن بود ارتش روسیه در ایران ماندگار شود و یکباره استقلال این کشور از دست برود . لیکن اراده ی الهی این بود که ملت ایران این مصائب را از سر بگذراند.
نامه ای که در این گزارش ملاحظه می کنید رنجنامه ی سرداران انقلاب مشروطیت است که صبرشان به خاطر هرج و مرج کشور به سر آمده و نگرانی های خود را با نایب السلطنه «ناصرالملک قره گوزلو» در میان گذاشته اند. «ناصرالملک» از تحصیل کرده های انگلستان بود و از ساختار دموکراسی آگاهی کامل داشت از این جهت معتقد بود که برقراری مشروطیت در ایران بدون پیش زمینه های لازم امکان پذیر نمی باشد. بدین ترتیب آن کسی که در رأس قوای اجرایی مملکت نشسته بود به مشروطیت معتقد نبود و نتیجه لشگر کشی روس به ایران این شد که مجلس شوری ملی تعطیل شود و تمامی اختیارات دولت در دست نایب السلطنه قرار گیرد و در حقیقت پس از آن همه تلاش برای مشروطیت و آزادی، تبدیل به دیکتاتوری شود و دوباره همان آش و همان کاسه.
زمانی که سران مشروطیت این نامه را برای نایب السلطنه می نوشتند نمیدانستند که بحران های بزرگ دیگری در راه است و به زودی دنیا درگیر جنگ خانمان سوزی خواهد شد و قحطی و گرسنگی جان میلیونها ایرانی را خواهد گرفت. «ژنرال دنسترویل» فرمانده نیروهای بریتانیای کبیر در ایران می نویسد وقتی به قزوین رسیدیم اجسادی روی زمین افتاده بود و کسی نبود که جسد مردگان را از معابر عمومی بردارد و خاکسپاری کند. چنین مناظری در دوران جنگ جهانی اول در سراسر ایران فراوان دیده می شد.
متن سند
به مقام منیع رفیع والا حضرت اقدس نیابت سلطنت عظمی ارواحنا فداه
خدمات و جان نثاری فدائیان در راه اجرای احکام شریعت مطهره و استقلال مملکت و استحکام اساس مشروطیت بر عموم اهالی خاصه بر حضرت اقدس معلوم و مکشوف است. پس از افتتاح دار الشورای کبرای ملّی و تعیین کابینه ی وزرا، مدّتی هریک به گوشه نشسته و ناظر بودیم بلکه کارکنان ملّت و دولت جبران خرابی های گذشته را بفرمایند.
بدبختانه بر عکس انتظارات فدائیان نتیجه داده، روز به روز بر اختلافات چنانکه مشهود است افزوده و خرابی ها زیاد شده و دسته های مختلفه تشکیل شده اغراض شخصی بعضی ها مانع از پیشرفت امورات گردیده، رفته رفته کار به جاهای باریک می کشد و مغرضین به اعمال آلات نارّیه بنا را بر تهدید گذاشته اند و این بر خاطر مبارک والا حضرت اقدس پوشیده نیست. برای آنست از جلوگیری مماطله شده است و دشمن دست به عملیات گذاشت. تقریباً یک ماه قبل یک نفر را آشکارا کشتند، جلوگیری نشد، طرف جَری گردیده دست به مقامات عالیه زدند و به قتل «حجت الاسلام بهبهانی علی روس الاشهاد» کمر بستند جهت آن هم بر همه افراد هموطنان معلوم است، تا امروز کردند آنچه نباید کرد. دیگر طاقت بر فدویان طاق شده و به هیچ وجه جای درنگ نیست.
مکرّر حضوراً درخواست دستگیری قتله را نمودیم. وعده فرمودند پس از تشکیل کابینه ی وزراء این امر مهم جاری خواهد شد. حال جای شکر است، کابینه ی وزرا تشکیل شد و چند روز هم از تشکیل کابینه می گذرد و به هیچ وجه گویا اقدامی نشده. لازم آمد به وسیله ی این عریضه جداً از آستان مقدس استدعا نمائیم که به زودی اشخاصی را که طرف سوءظن ملّت هستند و نسبت این عمل کفر آمیز به کلمه ی واحده به آنها داده می شود امر به اخراج فرمایند و هرگاه خدای ناکرده باز کار به وعده وعید بگذرد، چنانکه می گذرد، اقدام فوری نشود و هرکه را بکشد سزا و جزائی در میان نباشد، گمان فدائیان آن است که یکسره رشته امورات مملکتی بیشتر درهم و برهم خواهد شد و جلوگیری از این مفاسد غیرممکن خواهد بود. از آنجا که با نیّت پاک، فدویّت خالص به شخص والا حضرت اقدس داریم لازم دانستیم قبل از آنکه کار به جاهای باریک تر و هولناک تر بکشد به حضور والا حضرت اقدس راه علاج را عرض نمائیم.
21 رجب 1328 طهران
نقش مُهر «ستارخان» [یا ستارالعیوب ]، نقش مُهر سالار ملی، نقش مُهر «ابراهیم بختیاری» ، نقش مُهر «عبد الحسین»