مقدمه:
قزاقخانه در آیینۀ اسناد و مدارک نو
در تاریخ ایران، هنوز هم صفحات نا نوشته و ماجرا های نهفته بسیار است. یکی از اینها ماجرای تشکیل «قزاقخانه» است که در کتابهای تاریخ از آن به نامهای «بریگاد قزاق» و «دیویزیون قزاق» نیز یاد میشود. قزاقخانه، سازمانی نظامی بود که «ناصرالدین شاه قاجار» در سال 1296 هجری قمری، بعد از بازگشت از سفر دوم فرنگ، به تقلید از «تنظیمات قزاق روس» و تحتِ نظر صاحب منصبان و امرای روسی، برای کشیک مخصوص خود ترتیب داد و بعد ها تشکیلات آن توسعه یافت و از بریگاد (تیپ) به صورت «دیویزیون» (لشکر) در آمد.
بریگاد و دیویزیون قزاق همایونی، به مدت بیش از چهل سال، تنها نیروی نظامی با انضباط نظم دیدۀ ایران به شمار می رفت و مدام بر تعداد افراد آن و گسترۀ قدرتش افزوده میشد. به همین جهت، قزاقخانه در وقایع سیاسی نیمۀ اول قرن چهاردهم هجری قمری و تحولات این دورۀ مهم تاریخ ایران، بسیار تأثیرگذار بوده و از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با این همه، اطلاعاتی که در زمینۀ تاریخچۀ تشکیل قزاقخانه و نقش آن در بسیاری از حوادث تاریخی، در دست داریم، بسیار پراکنده، مبهم و اغلب نا مستند است. جای تأسف است که مورخان ایرانی دربارۀ مهمترین واحد نظامی ایران در دورۀ قاجاریه، پژوهشی که شایستۀ این مقوله باشد، انجام نداده اند.
مهمترین منابع خارجی که در آنها از قزاقخانه سخن رفته است، عبارتند از:
١- خاطرات «کلنل دومانتوویچ» نخستین رئیس بریگاد قزاق.
2- خاطرات «ژنرال کاساکوفسکی» سومین رئیس روسی بریگاد قزاق.
3- برخی اشارات «لرد کرزن» مورخ و سیاستمدار مشهور انگلیسی در کتاب «ایران و مسئلۀ ایران».
4- و نیز پاره ای اشارات در نوشته های «ام.اس.ایوانف» تاریخ نگار روسی.
در زمینۀ منابع ایرانی مربوط به قزاقخانه، می باید به نوشته های «سپهبد امیراحمدی»، «شاهزاده امان الله جهانبانی» و «سرتیپ آیرملو» اشاره کنیم که از صاحب منصبان قدیمی قزاقخانه بودند و خاطراتی از خود باقی گذاشته اند، اما این سه تن نیز در سال های پایانی تشکیلات قزاقخانه، مشغول به خدمت بوده اند و به همین دلیل در خاطرات آنها دربارۀ قزاقخانۀ عهد ناصری و مظفری اطلاعات مبسوطی وجود ندارد. وانگهی در آنچه نوشته اند غالباً اشتباهاتی دیده میشود که به موقع در این کتاب به آنها خواهیم پرداخت.
متاسفانه اوضاع نا به سامان سالهای پیش از کودتای 1299 و محدودیتهای دوران دیکتاتوری بیست ساله، این فرصت را به پژوهشگران نداد که به ثبت خاطرات صاحب منصبان قدیمی قزاقخانه بپردازند.
اهمیت انکارناپذیر قزاقخانه در تاریخ معاصر ایران و کمبود اطلاعات موثق و مستند دربارۀ بریگاد و دیویزیون قزاق، نگارنده را بر آن داشت که از سی سال پیش به مطالعه و تحقیق در این مورد بپردازد. خوشبختانه در تلاش برای گردآوری اسناد و مدارک، از یاری بخت و اتفاقات مطلوب و پیشآمدهای مساعد نیز بی نصیب نبوده ام. در آغاز کار، تعداد قابل توجهی از اسناد مربوط به «بریگاد قزاق» بر حسب تصادف و اتفاق به دستم رسید. در سالهای بعد، به آلبوم «بریگاد قزاق» و عکسهای کم نظیر دیگری دست یافتم. در سال 1354 مجموعۀ اسنادی که در «مرکز سعدآباد» فراهم آمده بود، بر آنچه در اختیار داشتم، افزوده شد. بدین ترتیب دست مایه ای نسبتاً بسنده برای تحقیق و تدوین و تألیف این کتاب فراهم آمد. از آنجا که این کتاب حاوی اطلاعات تازه و منتشرنشده و عکسهای بازیافته از قزاقخانه است، امیدوارم که پایۀ پژوهشهایی به مراتب گسترده تر از سوی اهل تحقیق قرار گیرد.
ضروری میدانم در این دیباچه به نکته ای اشاره کنم که در واقع انگیزۀ اصلی تألیف و تدوین این کتاب بوده است و آن نکته چنین است: بریگاد و دیویزیون قزاق همایونی، از همان نخست ، به مثابه یک عامل خارجی رخ نمود و تولد یافت، و در حوادث بعدی نیز همواره این هیأت و صورت واقعی خود را حفظ نمود و بیشتر در خدمت منافع خارجیها بود تا منافع و مصالح ملت ایران. به همین دلیل، تاریخچۀ بریگاد و دیویزیون قزاق همایونی، میباید به صورت تداوم یک پدیدۀ خاص تاریخی که هرگز نتوانست وجهه ای «ملی» پیدا کند، مورد بررسی قرار گیرد تا بلکه مایۀ عبرت و درس آموزی از تاریخ گردد. جانبداریها و جهت گیری های قزاق در بسیاری از حوادث تاریخ معاصر، از نحوۀ تولد آن جدایی ناپذیر است. بریگاد قزاق در رویدادهای مهم، نقش آفرین و سرنوشت ساز بوده است؛ از آن جمله:
انتقال آرام و بی خونریزی سلطنت از «ناصرالدین شاه» به «مظفرالدین میرزا»، وقایع مشروطیت و به توپ بستن مجلس شورای ملی توسط «کلنل لیاخوف»، فرماندۀ بریگاد قزاق در آن زمان، جنگ و ستیز با مجاهدین تبریز و قزوین در عهد «محمدعلیشاه»، حوادث خونین «پارک اتابک»، سرکوب قیام خیابانی در تبریز و نهضت جنگل در گیلان، و سرانجام کودتای 1299 هجری شمسی که یکی از قزاقان را به سلطنت رسانید.
برخی از تاریخ نگاران، کودتای 1299 را پایان کار قزاقخانه و تشکیل قشون جدید ایران دانسته اند، اما نگارنده بر آن است که کودتای 1299 شمسی نه تنها پایان کار قزاقهای همایونی نیست، بلکه آغاز دوران جدیدی از تداوم نقش آنهاست. در واقع، با پیروزی آن کودتا که به سقوط قاجاریه انجامید، دوران حکومت آشکارتر همان قزاقان آغاز شد که نزدیک به بیست سال به درازا کشید. در این دوران همان کهنه قزاقهایی که در روزگار قاجاریه، به ظاهر مجری ارادۀ شاهان بودند، اینک خود به سلطنت رسیده و حکومت را در دست گرفته بودند. حتی بعد از سپری شدن دوران اختناق بیست ساله نیز، همان کهنه قزاقها هنوز مقامات بسیار حساسی را در مجلس، دولت، ارتش و سازمان های اداری و اقتصادی مملکت اشغال کرده بودند و آشکار و پنهان صاحب نفوذ و اقتدار بودند. به نظر می رسد که اگر تاریخ معاصر ایران، از این دیدگاه مورد بررسی قرار گیرد شاید نتایج جالبی در بر داشته باشد.
خلاصه کنم: ماجرای بریگاد قزاق از نظر نگارنده، افسانه و داستانی مربوط به گذشته ها نیست، بلکه عنصر و عاملی موثر در تاریخ معاصر و هم زمان ما است که میباید از ابعاد گوناگون مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گیرد. در کتاب حاضر، من کوشیده ام که دست کم مواد خام و ابزارها و اسناد و مدارک لازم برای این بررسی تاریخی را یکجا گرد آورم، اما تجزیه و تحلیل آنچه فراهم آمده و استنتاج درسهایی که بتواند برای زمانۀ ما مفید باشد، کار یک تن نیست.
شک ندارم که فرزانگان، این مهم را بر عهده خواهند گرفت، و اگر چنین شود نگارنده اجر خود را از هم اکنون ستانده است.
محسن میرزایی