خاطرات آیرونساید مربوط به روزهایی است که انگلیسی ها در فکر کودتا هستند ولی از یک سو به قزاق ها اعتماد کامل ندارند از سوی دیگر هنوز تصمیم قطعی برای تسخیر پایتخت گرفته نشده است و کوشش آیرونساید بر این است که باقی مانده ارتش انگلیس را هرچه زودتر از ایران خارج کند و در ضمن کوشش کند تا یک حکومت نظامی مقتدر در تهران زمام امور کشور را در دست بگیرد. آیرونساید در خاطرات خود چنین می نویسد:
(سری به دیویزیون(لشکر) قزاق زدم و وضع آنها را بررسی کردم. مواجب آنها مرتباً پرداخت می شود و پوشاک و سر پناه در اختیار افراد قرار گرفته است(1). «اسمایس» می گویدکه تعداد اندکی از افسران ایرانی از آنچه ما صداقت می نامیم بویی نبرده اند.از نظرآنها صداقت داشتن یعنی محروم کردن خود از مال و منال. افسران ایرانی قزاق خانه حق دارند که ناراضی باشند، طبیعی است که وقتی مواجب پرداخت نمی شود تا حدودی حق با افسران ایرانی است. «اسمایس» می گوید که رضا خان میر پنج مرد خوبی است. و من از او خواستم تا به سردار همایون(رئیس فرمانده قزاق خانه) مرخصی بدهد تا رضاخان موقعیت خود را مستحکم کند.
سردار همایون از رفتن خود خوشحال است چون اجازه نداشته است که به پولهای قزاق خانه دست بزند و ناراحتی او از این بابت است.درباره چگونگی اوضاع، گفت و گوهای مفصلی با اسمایس داشتم . هیچ کس مسئولیتی در قبال قزاق ها بر عهده نخواهد گرفت . با توجه به تردید و تعللی که با آن دست به گریبانیم چگونه می توانیم در موارد ضروری تصمیمی فوری بگیریم. اگر به قزاقها اجازه دهم که قبل از رفتن نیروهای انگلیسی از ایران به تهران حرکت کنند شاید در آن صورت بتوانم اوضاع را کنترل کنم-گرچه نمی توانم با افراد مسلح به تهران بروم. اگر به آنان اجازه دهم که قزاق ها پس از رفتن قوای انگلیس از قزوین بروند ، ممکن است علیه مان اقدام کنند که این رویداد برای من جالب خواهد بود چون که ناگزیر به مقابله با آنها خواهیم شد. اما کشتن هریک از آنان از سوی من اقدامی نادرست خواهد بود. این امکان نیز وجود دارد که قزاق ها به تهران یورش برند و دست به انقلاب بزنند. شخصاً بر این عقیده ام که باید به قزاق ها اجازه داد تا قبل از رفتن قوای انگلیس از قزوین حرکت کنند. به «اسمایس» گفتم که به عقیده من قزاق ها نمی توانند کار چندانی صورت دهند. زیرا فقط برقراری یک دیکتاتوری نظامی مشکلات ما را حل خواهد کرد و به ما فرصت خواهد داد تا بدون هیچگونه دردسری کشور را ترک کنیم. باید با وزیر مختار انگلیس درباره این مسائل گفتگو کنم. «اسمایس» معتقد است که قزاق ها علیه افسران خود شورش نخواهند کرد.
اسمایس می گوید سردار همایون فرمانده قزاق ها رفته و رضا خان که یک سرهنگ است، فرماندهی قزاق ها را بر عهده دارد . اسمایس و رضا خان دوستان صمیمی یکدیگرند. ژنرال آیرونساید در بخش دیگری از خاطرات خود پس از ملاقات با رضاخان در یادداشت های خود چنین می نویسد:
گفتگوهای مفصلی با اسمایس و رضاخان انجام دادم. رضا موجودی سخت کوش به نظر می رسد. او می خواهد دستش به کاری بند باشد و از بیکاری ناراحت است . او فقط به زبان فارسی صحبت می کند و فارسی صحبت کردن من حتماً موجب شگفتی او شده است. او به طور قطع پر جذبه ترین فرد ایرانی است که تا کنون دیده ام. در شرایط فعلی بلشوئیک ها به راحتی می توانند جاسوس های خود را به تهران، که ما در آنجا فعالیتی نداریم، بفرستند. من فکر نمی کنم تا وقتی که در اینجا هستیم بار دیگر با مشکلی روبه رو بشویم. دفعه قبل آنها درس عبرت گرفتند .
با رضا خان گفتگویی داشتم و او را به فرماندهی مطلق قزاق های ایرانی گماردم. او قوی ترین فردی است که تا کنون دیده ام. به او گفتم که به تدریج از تحت کنترل من خارج می شود و باید همراه «سرهنگ اسمایس» مقدمات رویارویی با شورشیان رشت را پس از خروج قوای انگلستان از منجیل، فراهم کند. در حضور اسمایس گفت و شنودی طولانی با رضا داشتم . اگر رضا بخواهد بازی درآورد به سادگی می تواند ، چون که امکان خواهد داشت به راحتی بگوید قول هایی را که داده است به اجبار بر وی تحمیل شده است. و او ملزم به انجام آنها نیست. قبل از اینکه از هم جدا شویم دو نکته را برای رضا روشن ساختم:
نخست اینکه مبادا از پشت سر به قوای بریتانیا حمله کند زیرا این کار منجر به نابودی خود او خواهد شد و جز بلشوئیک ها به سود هیچ کس نخواهد بود دیگر اینکه شاه به هیچ وجه نباید سرنگون شود.
رضا صراحتاً قول داد و من با او دست دادم. به اسمایس گفته ام به تدریج کنترل را کاهش دهد. به هیچ وجه نگران رفتن او نیستم
سرانجام عناصر غیر نظامی آرام خواهند شد و اگر بخواهند از کشور خارج شوند از طریق اصفهان خواهند رفت. به هر تقدیر شاه هنوز درتهران است و به اندازه کافی ترسو است.
توجه خوانندگان برگی از تاریخ را به این نکته مهم جلب می کنم که بیانات سید ضیاء الدین طباطبایی با آنچه آیرونساید نوشته و با خاطرات ملک الشعرای بهار در تعارض است زیرا سید ضیاء برای رضا خان در کودتای سوم اسفند نقش مهمی قائل نیست و او را از مذاکرات پشت پرده سیاست بی اطلاع قلمداد می کند و می نویسد رضا خان برای حرکت به تهران تردید داشت و من او را گول زدم و ملک الشعرای بهار نیز می نویسد که رضا خان چند سال پیش از کودتا به مدرس پیشنهاد کرده بود که کودتا کند بدین ترتیب باید نتیجه گیری از این نوشته ها نکات یاد شده را در نظر داشت.
زیر نویس:
(1)همانطور که قبلاً اشاره شد پس از سقوط امپراتوری روسیه قزاق خانه ایران که تحت فرماندهی افسران تزاری بود به دست انگلیس ها افتاد و مخارج آن را دولت انگلیس از محل وام هایی که ایران از آن کشور می گرفت پرداخت میکرد.