رفتن به محتوا رفتن به فوتر

اقبال السلطنه

«اقبال السلطنه ماکوئی»

«مرتضی قلیخان» فرزند «تیمورخان اقبال السلطنه» حکمران ماکو، سرحد دار ایران و رئیس ایل بیاتهای ماکو بود. وی از طرف دولت، مامور حفاظت از سرحدات ایران بود. وقتی فرمان مشروطیت صادر شد، در مقام مبارزه برآمد، ولی مشروطه خواهان آذربایجان او را تعقیب کردند. به خاک قفقاز رفت و مشغول تحریک شد. آشوب و ناامنی بالا گرفت و مردم در فشار قرار گرفتند. با قوائی که در قفقاز فراهم کرده بود، به ماکو حمله نمود . مشروطه خواهان را منکوب ساخت و مجدداً قدرت را در دست گرفت. با مشروطه مخالف بود و در بلوای تبریز به مشروطه خواهان لطمه های سنگینی زد. «اقبال السلطنه» تا کودتای 1299 قدرتمند ترین خان آذربایجان بود.

برنامه اصلی سرلشکر «عبدالله طهماسبی» که به فرماندهی لشکر آذربایجان منصوب شد، از بین بردن «اقبال السلطنه» بود.. با وی طرح دوستی ریخت، چند بار به ماکو رفت. به وی صمیمیت نشان داد، تا اینکه یک روز پس از صرف غذا هدایائی برای «سردار سپه» مطالبه کرد. خان ماکو از خزانه پر و پیمان خود هدایای ذیقیمتی داد، حتی مقادیری جواهر و اشیاء نفیس به «امیر لشکر» بخشید. هنگام خداحافظی «طهماسبی» از او خواهش کرد در اتومبیل فرمانده بنشیند تا مقداری از راه را با هم طی کنند و مذاکره نمایند . وقتی اتومبیل از ماکو فاصله گرفت، در اولین آبادی«سردار» خواست از اتومبیل پیاده شود و به ماکو بازگردد، ولی فرمانده لشکر به او اعلام داشت که طبق دستور دولت، توقیف است. «سردار» متاثر شده و گفت من و پدرانم سالها سرحددار این آب و خاک و در دولتخواهی ضرب المثل بوده ایم. من برای خدمت به شاه حتی با ملت جنگ کردم تا یاغی نبودن خود را اثبات نمایم. برای توقیف من اینقدر مقدمات لازم نبود.. ما سپر بلای شما مامورین هستیم. پادشاه پس از ما به شما خواهد پرداخت.

هر طور بود «طهماسبی»، «اقبال السلطنه» را با خود به تبریز آورد و محبوس نمود، ولی ظاهراً‌ در زندان، وسایل رفاه او را فراهم ساختند و همه روزه «امیر لشکر» برای دیدار او به زندان می رفت و وعده استخلاص او را می داد. در مدتی که در زندان بود، مامورین «طهماسبی»، خزائن جواهرات و اشیای قیمتی او را ضبط کردند و به طوری که شنیده شد، این ثروت، تمام و کمال تحویل «سردار سپه» گردید. «اقبال السلطنه» در زندان مرد و معلوم نیست به مرگ طبیعی از دنیا رفت یا به دست عمال دولت به قتل رسید.

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.