رفتن به محتوا رفتن به فوتر

تاریخچه بریگاد و دیویزیون قزاق-54

قزاقخانه در دوران فرماندهی کلنل چرنوزوبوف

«کلنل چرنوزوبوف» ششمین فرماندۀ بریگاد سوارۀ قزاق مانند «کلنل کاساکوفسکی»سرهنگ ستاد نایب السلطنۀ قفقاز، صاحب منصبی تحصیلکرده، جنگ دیده و باتجربه بود. ولی در مقام مقایسه با سَلَف خود، با آن که تلاش زیادی در جهت گسترش بریگاد قزاق و تأسیس و توسعۀ مدرسۀ قزاقخانه به کار برد، در میان فرماندهان این بریگاد، شخصیت ممتازی به شمار نمی آمد و مجموعۀ اطلاعات مربوط به شخص او در مآخذی که به زبان فارسی منتشر شده، بسیار اندک است و از چند صفحه تجاوز نمی کند.«کلنل چرنوزوبوف» در دوران فرماندهی سه سالۀ خود به دلیل آشفتگی اوضاع سیاسی ایران نه تنها موقعیت ممتازی به دست نیاورد، بلکه بعد از ترک ایران از سوی صاحبمنصبان آزادی خواه قزاقخانه به فساد مالی متهم گردید. دوران فرماندهی«چرنوزوبوف» (1324-1320 هجری قمری) برخلاف دوران«کلنل کاساکوفسکی» که اوج قدرت و تسلط سیاست روسیۀ تزاری در ایران بود، مصادف با زمانی شد که مقدمات سقوط اقتدار دیپلماسی روسیه در این کشور فراهم آمد و سرانجام با فرا رسیدن انقلاب مشروطیت و پیروزی نهایی مشروطه خواهان، روسیۀ تزاری که بعد از قرارداد«ترکمنچای»، یکه تاز صحنۀ سیاست ایران بود، نفوذ و اقتدار پیشین خود را از دست داد و حریف مکّار کهنه کار، جای او را گرفت. سرانجام قزاقخانۀ ایران که توسط روس ها بنیان گذاشته شده بود، به دست انگلیسی ها افتاد و با کودتای 1299 شمسی، عامل اجرای سیاست های استعماری بریتانیای کبیر شد.

در دورۀ سه سالۀ فرماندهی«کلنل چرنوزوبوف» موضوع قرضه همچنان مسئلۀ روز بود و دو ابرقدرت استعماری روس و انگلستان در آسیای میانه و حتی در آفریقا رو در روی هم ایستاده بودند. متأسفانه به دلیل عدم دسترسی به اسناد، این نکته روشن نیست که دیپلمات های روسی مقیم تهران به«کلنل چرنوزوبوف» هم مانند«کاساکوفسکی» اجازۀ دخالت در امور سیاسی از جمله مسائل مربوط به قرارداد قرضه را می دادند یا خیر.

بانک شاهنشاهی که در ظاهر یک بانک خصوصی انگلیسی بود و امتیاز نشر اسکناس را به طور انحصاری در اختیار داشت، در تاریخ چهارم آوریل 1903 میلادی(1321 قمری) که مقارن دومین سال مأموریت«چرنوزوبوف» در ایران بود، قرضۀ کوچکی به مبلغ سیصد هزار لیرۀ انگلیسی با بهرۀ 5% در اختیار دولت ایران گذاشت و سهمی از آن نیز نصیب بریگاد سوارۀ قزاق شد. در حالی که بانک انگلیسی(شاهنشاهی) و بانک روسی(استقراضی) با یکدیگر به شدت رقابت داشتند و هرکدام شرایط سهل تری را پیشنهاد می کردند، دولت ایران از هر دو بانک وام می گرفت و «کلنل چرنوزوبوف» به سرعت سرگرم توسعۀ قزاقخانه بود. اسناد چاپ شده در همین کتاب حاکی از آن است که بخشی از هزینه های قزاقخانه، حواله کرد بانک شاهنشاهی بوده است.

امتیازی که بانک شاهنشاهی در انحصار خود داشت، اجازۀ نشر اسکناس بود و چون بانک استقراضی روس از چنین امتیازی محروم بود، برخلاف مقررات، دست به انتشار چک های تضمین شده ای زد که BONS DE CAISSE  نامیده می شد. این اقدام که تجاوز آشکاری به قلمرو بانک شاهنشاهی محسوب می شد، موجب شکایت دولت انگلستان شد و وزارت امور خارجۀ ایران مدت ها درگیر کشمکش های بین دو بانک استعماری بود.

رقابت این دو بانک گهگاه به صورت جنگ و ستیز آشکار در می آمد؛ ازجمله تحریکات روس ها این بود که موجباتی فراهم آورند تا بانک شاهنشاهی در انظار مردم ایران مخدوش و بی اعتبار شود. توطئۀ نافرجام روز دوشنبه 19 مارس (1321 هجری قمری) از همین موارد است. در آن روز صرافان تهران و گروهی از مردم تهران که عامل اجرای این توطئه بودند با در دست داشتن بیش از 54 هزار تومان اسکناس، یکباره به بانک شاهنشاهی هجوم آوردند تا اسکناس های خود را خرد کنند و پول نقره بگیرند. مأمورین بانک استقراضی روس هم همزمان 80 هزار تومان اسکناس را باعجله به بانک شاهنشاهی بردند تا پول نقره بگیرند. این هجوم سازمان یافته چند روز پی در پی ادامه یافت. نقشۀ روس ها این بود که موجودی پول نقرۀ بانک تمام شود و بین مردم و نگهبانان بانک که از ایستادن و انتظار خسته و عصبی شده اند، برخوردی پیش بیاید، درها و پنجره های بانک شکسته شود و درنتیجه بانک شاهنشاهی اعتبار خود را از دست بدهد. اما حریف کهنه کار که دست رقیب را پیشاپیش خوانده بود، آن قدر پول نقره ذخیره داشت که تمامی اسکناس ها را خرد کرد و توطئۀ روس ها بی اثر ماند.

در دوران 9 سالۀ مأموریت«کاساکوفسکی»(1893-1903 میلادی) بیشتر«میرزاعلی اصغرخان امین السلطان» مقام صدارت داشت که هم دوست«کاساکوفسکی» بود و هم متمایل به سیاست روس ها. اما در دوران فرماندهی«چرنوزوبوف» مقام صدارت با«شاهزاده عبدالمجیدعین الدوله» بود که از خارجی ها تنفر داشت و به تضعیف بریگاد قزاق و جایگزین کردن مربیان روس با معلمین نظام اروپایی بی میل نبود. با تمامی این احوال، بریگاد سوارۀ قزاق در دوران فرماندهی«چرنوزوبوف» در حال توسعه بود. ایران در دورۀ سه سالۀ مأموریت او(1324-1320) روزهای آرامش قبل از توفان را پشت سر می گذاشت و انقلاب قریب الوقوع مشروطیت، آتش زیر خاکستر بود و انگلیسی ها که سال های سال به دلیل گرفتاری هایی که در اروپا و آفریقا داشتند، از صحنۀ سیاست ایران غافل مانده بودند، درصدد جبران غفلت های گذشته برآمده، به سرعت سرگرم مستحکم کردن مواضع اقتصادی و سیاسی خود بودند و در همین زمان، روس ها با توسعۀ سرمایه گذاری های خود در ایران مشغول راه سازی و در دست گرفتن امور مربوط به حمل و نقل و بیمه و کشتیرانی و بازرگانی شدند، تا سرانجام راهی به سوی خلیج فارس و دریاهای آزاد باز کنند. در تاریخ 25 ژوئن 1904 کنفرانس مهمی در وزارت امور خارجۀ روسیه تشکیل شد، این کنفرانس در مورد ایران به این نتیجه رسید که:

«اوضاع ایران آشفته است و هرقدر کمک مالی به این کشور بشود، باز او را نجات نخواهد داد. دولت ایران برای اصلاحات طرحی دارد ولی بدون کمک خارجی نخواهد توانست آن را تحقق بخشد و اصلاحات در ایران هنگامی با کامیابی مواجه خواهد شد که روس و انگلیس همزمان به اجرای آن اصرار داشته باشند.»

در این موقع جنگ روس و ژاپن در خاور دور به شدت جریان داشت. ایرانیان آرزومند شکست روس ها بودند؛ زیرا امیدوار بودند که شکست روس ها موجب آن خواهد گردید که از فشارهای سیاسی آنها در ایران تا حد قابل توجهی کاسته شود، در حالی که چنین نشد. به عقیدۀ محققین و پژوهشگران تاریخ معاصر«ثبات قدم و پشتکاری که روس ها در ایران برای رسیدن به مقاصد خود اعمال می کردند، مایۀ شگفتی بود. روس ها آنچه به دست آورده بودند، هرگز از دست نمی دادند.» این سیاست کلی حتی پس از تغییر شکل حکومت روسیه بلافاصله بعد از مرگ«لنین» به وسیلۀ جانشینان او دنبال شد.

ضرب شست دولت ژاپن و شکست های پی در پی قوای روسیۀ تزاری در زمین و دریا به افسانۀ شکست ناپذیری امپراتوری روسیه پایان داد و«چرنوزوبوف» که شکست ارتش امپراتوری را باور نداشت، از هر فرصتی استفاده می کرد تا به رجال ایران توضیح دهد که برد نهایی با روس هاست و هنوز جنگ اصلی شروع نشده است:«کلنل قزاق مرا دعوت نمود برای نطقی که می خواهد جهت جنگ روس و ژاپن بنماید. رفتم قزاقخانه، حاجی بهاءالدوله بود، اعتصام السلطنه بود، ظفرالسلطنه بود، سردار معظم بود، وزیرنظام بود، شعاع السلطنه بود، قدری نشستیم بعد رفتیم به اطاقی که کلنل می خواست در آن نطق نماید. اتاق بزرگ بود، تمام صاحبمنصبهای قزاقخانه از کل الی جزء به ترتیب نشسته بودند. یک ردیف جلو هم صندلی جهت ماها گذاشته بودند. یک نقشۀ بزرگی به خط ایرانی به دیوار کوبیده بودند. کلنل یک تعلیمی به دستش بود برای نشان دادن نقشه. ایستاده بود پای نقشه و به فرانسه نطق می کرد. امان الله میرزا(ضیاءالدوله) به فارسی ترجمه می کرد و نتیجۀ سخنش این بود که: تا به حال که ژاپن با روس مشغول جنگ است، تمام، روی دریا بود و روس مدافعه می کرد، تاکنون جنگ صحیحی واقع نشده و عنقریب جنگ بزرگی فی مابین این دو دولت خواهد شد. بنادر روس را در«پرت آرتور» نشان می داد. استعداد دولت روس را در آنجا مینمود به چه پایه است.»

به زودی با شکست روسیۀ تزاری در زمین و دریا و در تمامی جبهه ها،«کلنل چرنوزوبوف» پیش رجال ایرانی و فرماندهان قزاق از پیش بینی ها و رجزخوانی خود شرمنده شد و از این که می دید ایرانیان از شکست روس ها و پیروزی ژاپنی ها خوشحال و هیجان زده اند، سخت آزرده خاطر بود. شکست روس ها در خاور دور به رغم تصورات وطن دوستان و استقلال طلبان ایرانی موجب سستی سیاست ستمگرانۀ روسیه در ایران نشد و به عکس، روس ها بر فشار خود افزودند، به توپ بستن مجلس شورای ملی به فرماندهی «کلنل لیاخوف»، به توپ بستن حرم حضرت رضا(ع) و قتل عام مردم تبریز در عاشورای 1330 قمری نشانۀ این بود که روسیۀ تزاری قصد دارد علی رغم شکست خود در جبهه های جنگ خاور دور و انقلابات خونین داخلی، سیاست دیرین استعماری خود را در سرزمین ما با تمام قدرت ادامه دهد. به طور خلاصه، اهداف سیاسی روسیۀ تزاری در ایران چنین بود: «حفظ تمامیت قلمرو شاه ایران، بی آن که روسیه در نظر داشته باشد چیزی بر متصرفات خود بیافزاید و بی آن که برتری و استیلای دولت سومی را جایز بشمارد.» سیاستمداران روسی در اجرای این خط مشی موظف بودند که ایران را از نظر سیاسی مبدل به آلتی کنند مطیع و بازار بزرگ ایران را برای تجارت روس حفظ کنند تا کار و سرمایۀ روسی در همه جای ایران آزادانه به کار برده شود و منافع تجاری روسیه در سرتاسر ایران در حال توسعه باشد.«کلنل چرنوزوبوف» هم به سهم خود مانند تمامی مامورین روسی در ایران موظف به اجرای این دستورالعمل بود و علاوه بر آن ماموریت داشت قزاقخانه را برای پیش بردن اهداف سیاسی روسیه از جمله مسئلۀ حساس جانشینی«مظفرالدین شاه قاجار» که سخت بیمار و در آستانۀ مرگ بود آماده نگاه دارد.

سخنان وزیر امور خارجۀ روسیۀ تزاری در کنفرانس 25 ژوئن 1904 از مأموریت خاص«کلنل چرنوزوبوف» و بریگاد سوارۀ قزاق ایران پرده برمی دارد. وزیر امور خارجۀ روسیه اظهار داشته بود:

«بیم ما از آن است که مبادا پس از مرگ مظفرالدین شاه بیمار، ظل السلطان برادر ناتنی او درصدد به دست آوردن تاج و تخت ایران برآید. سفارت روس و فرماندۀ بریگاد قزاق ایران که در حال حاضر کلنل چرنوزوبوف است، برای ممانعت از این کار اقدامات لازم را به عمل آورده است؛ چون محمدعلی میرزا جانشین قانونی است. امید آن که بتوانیم بریتانیای کبیر را وادار کنیم که از دیگر مدعیان سلطنت هواداری ننماید. محمدعلی میرزا از نظر روسیه، مناسب ترین نامزد سلطنت است؛ زیرا در تبریز ثابت کرده است که نه تنها به مصالح بسیار مهم روسیه توجهی دائمی دارد، بلکه تمایل خود را به هرچه روسی است، آشکار کرده و حتی به یاری معلمش آقای شاپشال، زبان روسی را به حد کافی آموخته است. درنتیجه و با توجه به آینده، دولت امپراتوری روسیه به نوبۀ خود کوشیده است تا با وارث تاج و تخت ایران، بهترین روابط را برقرار کند. در بهار سال گذشته در مورد تصفیه و یک کاسه کردن وام های ولیعهد در بانک های استقراضی روس با شرایط مساعدتر، با او همکاری نموده و در ضمن با عقد یک قرارداد سرّی تضمین کرده ایم که در صورت بروز حوادث فوق العاده و ضرورت خروج فوری ولیعهد از تبریز، بی درنگ وامی به او داده شود.»

مقامات وزارت خارجۀ روسیه نیز در همسویی با این سیاست می گفتند:«وقت آن فرارسیده است که شعبۀ بانک استقراضی روس در بوشهر تأسیس شود و یک ناو جنگی روسی به طور دائم در خلیج فارس مستقر گردد و یک پزشک روسی مأمور خدمت گمرک در بندرعباس بشود. دولت روسیه باید در بندرعباس کنسولگری تأسیس کند. توسعۀ امور بازرگانی و کشتیرانی برای توجیه چنین اقداماتی کافی است.»در حالی که روس ها درصدد توسعۀ قلمرو نفوذ خود بوده و خلیج فارس را هدف قرار داده بودند، سیاست انگلستان در ایران در مقایسه با موفقیت های روس ها شکست خورده و عقب مانده بود. موقعیت انفعالی سیاست انگلستان در ایران از اواخر سلطنت«ناصرالدین شاه» آغاز شد و شکست بزرگ انگلستان در صحنۀ ایران این بود که شخصیت مهمی مانند«میرزا علی اصغرخان امین السلطان» که طرفدار سیاست انگلستان بود، پس از وقایع تنباکو و مشاهدۀ سستی بریتانیا در رویارویی با بحران های سیاسی، به سیاست روسیه متمایل شد. در این سال ها امید انگلستان که با کشیدن خط آهن بتواند نفوذ خود را در ایران مستقر کند، به جایی نرسید و کشتیرانی در کارون که متضمن سود سرشاری برای امپراتوری بریتانیا بود، سرنگرفت و بانک شاهنشاهی هم که یک بانک انگلیسی بود، در برابر قدرت مالی بانک استقراضی روس قادر به انجام هیچ کار مهمی نبود. اوضاع سیاسی ایران در اواخر فرماندهی«کلنل چرنوزوبوف» ظاهراً در جهت مقاصد روسیه جریان داشت و منافع امپراتوری انگلستان در ایران و حتی در جنوب آفریقا مورد تهاجم روس ها قرار گرفته بود، تا آنجا که روسیۀ تزاری در آفریقای جنوبی درصدد بر پا کردن قیام سیاهان برآمده بود؛ به طوری که موضوع اعطای 80 هزار لیرۀ انگلیسی به یک ماجراجوی گمنام که وعده های مشکوکی دربارۀ قیام سیاهان جنوب آفریقا داده بود مورد بررسی قرار گرفت. بدیهی است در شرایطی که دولت روسیۀ تزاری آمادگی داشت در جنوب آفریقا برای ازپادرآوردن رقیب، 80 هزار لیره سرمایه گذاری کند، در ایران که همسایۀ دیواربه دیوار او بود، برای پیشبرد اهداف خود از صرف چندین برابر این مبلغ دریغ نداشت. اما تمامی این تلاش ها بدان معنی نبود که دولت روسیه قصد تصرف ایران را دارد؛ زیرا«روسیه یک همسایۀ ضعیف و ورشکستۀ شرقی را به یک کشور ضمیمه شده ترجیح می داد. روسیه به راز فرمان راندن بر یک دولت شرقی به دست صاحبان اسمی آن پی برده بود، به شرط آن که آن دولت شرقی، ضعیف، فاسد و وظیفه خوار باشد.»

رقابت بین دو دولت به چهارچوب سیاست محدود نمی شد، بلکه تزار روسیه با وجود آن که با خاندان سلطنتی انگلیس خویشاوندی داشت، از یهودی ها و انگلیسی ها یکسان یاد می کرد و از به کار بردن اصطلاحات و طعنه های زننده نسبت به انگلیسی ها خودداری نمی نمود.

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.