روایات مختلف دربارۀ آغاز و پایان مأموریت چرنوزوبوف
«مورخ الدوله سپهر»آغاز فرماندهی«کلنل چرنوزوبوف»را سال 1322 ذکر کرده می نویسد:«در سال 1322 هجری قمری، سرهنگ چرنوزوبوف به جای کاساکوفسکی به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب گردید. وی برای توسعۀ قزاقخانه، افراد بی اسب هنگ های سوار را جمع آوری کرده، واحدی به نام باتالیون(گردان) پیادۀ قزاق تشکیل داد. از اقدامات دیگر او تأسیس مدرسۀ قزاقخانه تحت نظر یک افسر روسی و بیمارستان قزاقخانه به سرپرستی پزشک روسی بود».
«سرتیپ یکرنگیان» نیز که خود از تربیت شدگان قزاقخانه است، در سلسله مقالاتی که در این مورد نوشته، تاریخ آغاز فرماندهی «چرنوزوبوف» را سال 1322 قید کرده می نویسد:«در سال 1322 سرهنگ چرنوزوبوف به جای ژنرال کاساکوفسکی به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب گردید. ایشان میرپنج امان الله میرزا جهانبانی را به ریاست ستاد برقرار نمود و تأسیس مدرسۀ قزاقخانه زیر نظر یک افسر روسی و بیمارستان قزاقخانه به سرپرستی پزشک روسی از اقدامات اوست. در سلطنت یازده سالۀ مظفرالدین شاه تغییرات محسوس در این سازمان دیده نمی شود».
«قائم مقامی» در کتاب خود، آغاز کار«کلنل چرنوزوبوف» را سال 1321 قید می کند:«در سال 1321 (1903 میلادی) کلنل چرنوبوزوف به جای ژنرال کاساکوفسکی رئیس بریگاد قزاق گردید».
کوتاه سخن آن که اگر خواسته باشیم به استناد مدارک غیرقابل تردید، تاریخ آغاز مأموریت«کلنل چرنوزوبوف» را مشخص کنیم، چند نوشته و یک سند مهم، ما را در رسیدن به حقیقت یاری می کند؛ در مجموعۀ اسناد آرشیو خصوصی نگارنده(زنده یاد استاد محسن میرزایی)، نخستین سندی که به امضای«کلنل چرنوزوبوف» وجود دارد، مورخ دوم محرم 1321 هجری قمری (مارس 1903) می باشد. کلنل این سند را با خط خود به فارسی امضا کرده است. در«روزنامۀ تربیت» مورخ 8 جمادی الثانی 1323 می خوانیم که:«کلنل چرنوزوبوف دو سال قبل مدرسه ای برای تربیت مقدماتی و تعلیم و تعلم اطفال صاحبمنصبان ایرانی دایر کرد.» که به استناد آن، ورود«کلنل» به تهران مقارن سال 1323 هجری قمری است. در«روزنامۀ خاطرات غلامعلی خان عزیزالسلطان؛ ملیجک ثانی» تاریخ 25 ذی الحجة الحرام 1320 هجری قمری آمده است:«میرزا مادروس خان، مترجم قزاقخانه، همراه با کلنلِ جدیدی که امسال آمده است، وارد گردیدند.» که نشان می دهد«چرنوزوبوف» در اوایل سال 1320 به تهران آمده است. نوشتۀ دیگری که به نظر می رسد قابل قبول تر از سایر اسناد باشد، مقاله ای است که در نشریۀ«تاریخ معاصر- کتاب دوم» منتشر شده است. در این مقاله به استناد نوشته های«سرهنگ هنری پیکو» وابستۀ نظامی بریتانیا در تهران، 1899 و«سرهنگ جیمز.آ.دوگلاس» که او نیز وابستۀ نظامی بریتانیا در تهران بوده است، (1907-1902 میلادی) تاریخ انتصاب«کلنل چرنوزوبوف» به فرماندهی بریگاد سوارۀ قزاق، 22 مارس 1902 (ذی الحجۀ 1319 قمری) ذکر گردیده است که این روایت به نظر صحیح تر می آید.
اطلاعات پراکنده دربارۀ بریگاد سوارۀ قزاق
در دوران فرماندهی«کلنل چرنوزوبوف»(1323-1319 هجری قمری)«سرهنگ جیمز.آ.داگلاس» وابستۀ نظامی بریتانیای کبیر در تهران (1907-1903 میلادی) که در زمان فرماندهی«کلنل چرنوزوبوف» از قزاقخانۀ تهران بازدید کرده است، می نویسد:
«هدف برنامۀ روس ها آن بود تا بریگاد را به صورت یک نیروی تشریفاتی و گارد محافظ نگه دارند نه به عنوان یک نیروی کارآمد جنگجو… آموزش و تعلیمات نیروهای بریگاد، تقریباً به طور کامل، محدود به آموزش هایی بود که در اردوهای تابستانی فرا می گرفتند. طی این مدت، افراد می بایست پنج روز در هفته به مدت دو ساعت صبح ها و یک ساعت بعدازظهرها تمرین نمایند(جمعه و یکشنبه تعطیل بود).بدین ترتیب، فعالیت و اقدامات آنها عملاً به مراسم سان و رژه محدود بود و هیچ گونه تعلیمات رزمی و مشق در میدان رزم ندیده بودند. هر زمستان بخش عظیمی از نیروها اجازه داشتند به خانه های خود برگردند؛ به طوری که پس از آن تمام فعالیت ها و کارهای نظامی، عملاً تعطیل می شد. تمرین تیراندازی بسیار ناچیزی تاکنون صورت گرفته، اگرچه در حال حاضر، هر هفته قدری تمرین دارند، درواقع به نظر نمی رسید که این گونه عملیات بتواند کارآیی چندانی در رابطه با جن گهای مدرن به وجود آورد. بریگاد قزاق در قیاس با هر مورد دیگری که ارتش ایران قادر به ایجاد آن بود، از تفوق و برتری بالاتری برخوردار بود، لیکن در مقام معارضه با نیروهای اروپایی یا هندی اصلاً به حساب نمی آمد.»
نویسنده در ادامۀ این مقاله به استناد نامۀ شمارۀ 101 مورخ 18 اکتبر 1903 «سِر آرتور هاردینگ» وزیر مختار بریتانیای کبیر می نویسد: «اولین اقدام عین الدوله پس از رسیدن به مقام صدارت اعظمی این بود که به خاطر گرایش های ضدبیگانه ای که داشت، بریگاد قزاق را تحت نظارت و کنترل مستقیم برادر خود، وجیه الله میرزا سیف الملک، فرماندۀ ارتش ایران و وزیر جنگ قرار داد. وزیر مختار روس که برای اولین بار هاردینگ را در جریان این تغییر و تبدیل قرار داد، از آن به عنوان تحولی یاد کرد که با آن مخالف بود. وی به مشیرالدوله وزیر امور خارجۀ ایران اطلاع داد که قبل از ابراز هرگونه اظهار نظر در خصوص تغییر و تحول مزبور باید منتظر دستورالعمل از سنپطرزبورگ بماند».
نویسندۀ مقالۀ«ارتش ایران» در ادامۀ مطالب خود با اشاره به نامۀ محرمانۀ شمارۀ 27 مورخ 16 ژوئن 1904 «سرِ آرتور هاردینگ»، وزیر مختار انگلستان که از قلهک به لندن فرستاده است، می نویسد:«این چرخش جدید، در واقع هیچ گونه نتیجۀ عملی فوری برای بریگاد نداشت؛ زیراکه خود وجیه الله میرزا شخصاً آدم فاسد و بی عرضه ای بود. بدین ترتیب با روی کار آمدن چنین شخصی، نگرانی روس ها موردی نداشت و منتفی شد و سرهنگ چرنوزوبوف جانشین ژنرال کاساکوفسکی که در 22 مارس 1902 رسماً سمت فرماندهی بریگاد قزاق را در اختیار گرفت، نیز دلیلی برای گله و شکایت نداشت؛ زیراکه اوضاع بر وفق مرادش بود. با این حال سرهنگ چرنوزوبوف قویاً خواهان توجه کامل به جنبه های مالی و تشکیلاتی بریگاد بود و بر این خواست اصرار می ورزید. در سال 1904 میلادی هنگامی که عین الدوله سعی کرد بودجۀ قزاق را تا 50 هزار تومان(معادل 10 هزار پوند) کاهش داده و بر حقوق دریافتی اعضای بریگاد مالیات وضع کند، چرنوزوبوف وی را از این قبیل اقدامات برحذر داشت و به او خاطرنشان ساخت که این کار تنها نیرویی را که حکومت می تواند در مواقع اضطراری بدان تکیه کند، از حکومت دور نموده و موجب سلب اعتماد آنان از حکومت می گردد».
نویسندۀ مقاله در ادامۀ این بحث به نامۀ شمارۀ 97 مورخ 27 دسامبر 1905«سرهنگ جیمز.آ.داگلاس» وابستۀ نظامی بریتانیا اشاره کرده می نویسد:«در پایان سال 1905، بحران مالی حکومت، تأثیر معکوس بر بریگاد باقی گذارد و بودجۀ سالیانۀ آن بالغ بر 300 هزار تومان شد که یک پنجم آن به حقوق بازنشستگی مستمری بگیران اختصاص داشت. کل مبلغ به افسر فرمانده تحویل داده می شد و هیچ گونه حساب و کتابی در کار نبود. نه از کسی حساب، خواسته می شد و نه کسی به کسی حساب پس می داد. سابقاً این مبلغ بی هیچ سئوالی پرداخت می شد، اما در سال 1905، کلنل چرنوزوبوف فهمید حکومت ایران که تا آن موقع 80 هزار تومان بدهکار بود و تمایلی به پرداخت نداشت، مبلغی بالغ بر 60 هزار تومان به حساب دولت ایران، از بانک روس و انگلیس برای خود وام گرفته است». نویسنده در ادامۀ این بحث از قول همان منبع چنین اضافه می کند: «همان طور که قبلاً خاطرنشان گردید همواره رسم بر این بود که افراد تحت خدمت بریگاد مجاز بودند که با دریافت حداقل حقوق، در ایام زمستان پادگان را ترک کنند. طی سال های 1905 و 1906 عذر بخش عظیمی از این نیروها خواسته شد. با این توصیف در این زمان از این نیروی 1500 نفری چیزی در حدود 200 نفر پیاده نظام و تعداد کمی بیش از 200 نفر سواره نظام در تهران مشغول خدمت بودند. نیروی اخیر شامل سه هنگ سواره نظام و دو آتشبار توپخانه بود. بعدها توان رزمی بریگاد به واسطۀ همدلی و همراهی نفرات آن با نهضت های مردمی کاهش یافت. یک بار هنگامی که کلنل داگلاس، وابستۀ نظامی سفارت انگلیس، از کلنل چرنوزوبوف سئوال نمود که تا چه اندازه می توانید به افراد خود در مقابله با قیام های مردمی اعتماد کنید، به وی پاسخ داد:«در مواردی که موضوع قیام به احساسات مذهبی آنها ربط پیدا می کند، به هیچ وجه نمی توان به آنان اعتماد یا تکیه نمود. سربازان و افراد نیروی بریگاد از آتش گشودن به روی توده هایی که رهبران روحانی، آنان را همراهی می کنند، امتناع می ورزند که در رابطه با هرگونه تظاهرات سازمان یافته نیز یقیناً این طور خواهد بود».
کوتاه سخن این که«چرنوزوبوف» در آخرین روزهای فرماندهی خود به دلیل سوءمدیریت و رفتار خشونت آمیز با فرماندهان ایرانی با شبه شورشی در قزاقخانه مواجه شد و به طوری که در دنبالۀ این بحث خواهد آمد، مجبور شد خود را پنهان کرده، تهران را بی خبر ترک کند و به تفلیس بازگردد ولی این آخرین سفر او به ایران نبود؛ زیرا بار دیگر در جریان جنگ جهانی اول با درجۀ ژنرالی با مقام فرماندهی چهل هزار سالدات(سرباز) روسی به منظور بیرون کردن قشون عثمانی دوباره به ایران باز می گردد. شرح مختصر بازگشت چرنوزوبوف به ایران در روزنامۀ خاطرات غلامعلی خان عزیزالسلطان؛ ملیجک ثانی با اختصار و به شرح زیر، منعکس است:
ده سال بعد
بازگشت چرنوزوبوف به تبریز
پایان مأموریت«کلنل چرنوزوبوف» به روایات مختلف، سپتامبر 1906 و 14 ذی الحجۀ 1324 مطابق با 20 ژانویۀ 1907 ذکر شده است و تنها منبعی که در آن از«کلنل چرنوزوبوف» در سال های بعد نامی برده می شود،«روزنامۀ خاطرات غلامعلی خان عزیزالسلطان؛ ملیجک ثانی»است. دراین کتاب به تاریخ دوم جمادی الاول 1333 شرح ورود هیأت اعزامی دولت به تبریز به سرپرستی«محمدحسن میرزا» ولیعهد به تفصیل آمده است. در گرماگرم جنگ جهانی اول که ولایت آذربایجان مورد تجاوز قوای متجاوز روسیه و امپراتوری عثمانی قرار گرفته بود، کابینۀ«مستوفی الممالک»، ولیعهد را به منظور حفظ خطۀ آذربایجان با هیأتی مأمور تبریز کرد.«محمدحسن میرزا» و هیأت همراه او که«عزیزالسلطان»(ملیجک ثانی) نیز جزو آن هیأت عالی بود، در تاریخ جمعه، دوم جمادی الاول 1333 هجری قمری وارد تبریز می شوند و در این روز از جمله کسانی که به استقبال ولیعهد می آید،«ژنرال چرنوزوبوف» است، همان کسی که با عنوان«کلنل چرنوزوبوف» در زمان«مظفرالدین شاه» فرماندۀ بریگاد قزاق بود.«غلامعلی خان عزیزالسلطان» می نویسد:
«جمعه، دوم شهر جمادی الاول 1333، امروز انشاالله به سلامتی بایست رسماً وارد تبریز بشویم. هوا دیروز آب پاشی خوبی کرده، امروز هم هوا آفتاب خوبی بود. والاحضرت اقدس، تشریف فرمای حمام شدند، ناهار را هم در حمام میل فرموده، تشریف آوردند بیرون. لباس رسمی پوشیدند، من هم لباس رسمی پوشیده، سوار اسب شده حرکت کردیم. سردار رشید، سردار همایون، نظام الملک، مجدالملک، شریف الدوله و بعضی از رؤسا از جلو رفته بودند. مقابل خلعت پوشان چادر زیادی زده بودند. کنسول و اجزای ادارات آمده بودند استقبال، باری من، سواره پای کالسکه بودم و امیرآخور. از اینجا به تبریز را روس ها خوب شوسه کرده اند، تمامش سنگفرش است. از باسمنج تا خود شهر تبریز دو فرسخ و نیم می شود. بعد رسیدیم به چادرهایی که برای قنسول ها و سایر مستقبلین زده بودند. سوارهای آذربایجانی، قزاق ملتزم رکاب، قزاق تبریز، سوارهای ژاندارمری و توپخانۀ ملتزم رکاب، به طور منظم ایستاده بودند. بعد والاحضرت تشریف بردند در چادر بزرگی که برایشان زده بودند. بعد کنسول ها آمدند؛ کنسول فرانسه، کنسول انگلیس، کنسول ینگه دنیا آمده مشرف شدند، بعد کشیش ارامنه آمد، بعد ژاندارم، توپخانه، قزاق تبریز، قزاق ملتزم رکاب، تماماً جلو افتادند و سوارهای آذربایجانی عقب، کالسکۀ روبازی والاحضرت سوار شدند. یک طرف کالسکه من بودم و سردار رشید، طرف دیگر سردار همایون و رئیس بریگاد قزاق که روس است، کالسکۀ دوم هم عین الدوله و نظام الملک سوار بودند. یواش یواش آمدیم تا رسیدیم به اول قشون روس. از نیم فرسخی شروع به انداختن توپ کردند. تا ورود به عمارت تبریز یکصدوپنجاه تیر توپ شلیک کردند. باری ژنرال چرنوزوبوف که ده سال قبل در تهران بود و رئیس بریگاد قزاقخانه بود، حالا ژنرال شده، رئیس یک قشون است و در واقع چهل هزار نفر قشون در تحت ریاست ایشان هستند و قشون روس که در آذربایجان است در تحت ریاست اوست. تا من را دید شناخت، تعارف کرد، سلامی داد. به اول قشون روس که رسیدیم فرمان داده آمد جلو، راپرت قشون حاضرش را داد. دو هزارویکصدوپنجاه نفر از پیاده و سوارۀ قزاق و دو باطری توپخانه، موزیک، سلام ایران را زد. والاحضرت از همه احوالپرسی می فرمودند، تمام هورا می کشیدند، دسته به دسته را خود ژنرال از طرف والاحضرت احوالپرسی می فرمودند و آنها هورا می کشیدند. همین طور آمدیم تا آخر صف، والاحضرت اظهار رضایت از ژنرال فرمودند، دست داده مرخص شد…».