رفتن به محتوا رفتن به فوتر

هیجانات عراق پس از فوت آخوند خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
عرض میشود امید است اوقات سعادت آنات مصروف طاعات و عبادات و قضاء حاجات(مراجعین) بوده و باشد، مدتهای دراز میگذرد که به هیچ وجه خبری از مجاری امور جناب شماندارم !! جز آنچه گاهی به توسط بعضی اهالی آن بلد استعلام نموده ،هرگز احتمال اینگونه انقطاع درحق جناب شما و باقی اَحبّا نمیدادم !! ،اجمال حال این کثیرالاختلال (اینجانب) آنست که قریب سه ماه است ازهمه کار و همه بازمانده و در کاظمیه (کاظمین) داعی و تمام آقایان نجف و کربلا و سامره مجتمع هستیم،مرحوم آخوند(آخوندملاکاظم خراسانی) همانروزی را که مرحوم شد بنای حرکت از نجف را با جمع کثیری داشتند که فجئَهََ به حسب تشخیص بعض اطباء حاذقین ، به خُناق قلبی فوری مرحوم شدند، برخی بخیال انجاز (برآوردن) بنائی که ایشان داشتند،افتادند (دراصلاح روند مشروطه خواهان!)، و روزبروز هیجان زیادتر شد تا آنکه بیست روز بعد از فوت ایشان هیجان نجف طوری شده بود که تخلف ،میسور (و)عادی نبود، لذا ازنجف جمعی ازعلماء،اَعنی:کلهم غیر واحد منهم حرکت کردند. ازکربلا هم آقای (سیداسماعیل) صدر و آقای حاجی شیخ حسین؟ و بعضی دیگر و از سامره هم آقای آقا میرزا محمدتقی(شیرازی) ، همگی به عنوان اصلاحات متعلقه به ایران درکاظمیه مجتمع شدیم و بعضی مذاکرات با اطراف نموده ایم، ومنتظر اصلاح کاملی (هستیم) تا رجوع نمائیم ،قضایای این مدت را تحریر نتوان کرد و چون جماعتی در اذهان القاء میکردند که این اجتماع نیز برای تآئید داستان مشروطه است ،با اینکه عدم دخول ماها در این قضیه نزد اغلب معلوم بود، لیکن باز وسوسه از جماعتی میشد که : اینها هم تازه مباشر (مشروطیت) شده اند!!
بعضی سوالی کرده بود از علت اجتماع؛ و داعی درنوشتن جواب مماطله (تاخیر) نمودم و بنای جواب نوشتن بالمرّه نداشتم تا اینکه (تاخیردرجواب) به کدورت رسید و در حاشیه سوال اوشطری نوشتم ،جمعی که دیدند بسیار استحسان کردند وبه خیال طبع و نشر او افتادند و چنین(هم) کردند، و چون به عربی و فارسی هر دو نوشته شده بود هر دو را طبع کردند.چند نسخه  از آنرا را خدمت شما فرستادم که بر رفقا توزیع فرمائید.
اخبار اینجا گفتنی و نوشتنی نیست! هرج و مرج غریبی بین مردم از همه طبقات هست ! خدواند اصلاح کند ،
بعد از این منتظر اجوبه شافیه و کاغذهای مفصل از شماهستم ، همه اَحِبّآ را سلام برسانید. —
والسلام علیکم و رحمه الله وبرکاته ، مِن الجانی
شیخ الشریعه اصفهانی

 


این نامه از سوی «شیخ الشریعه اصفهانی» بعد از درگذشت مرجع عالی قدر تشیّع «آخوند ملّآ کاظم خراسانی» برای شاگرد خود،«حاجی میرزا مهدی مجتهد زنجانی»  فرستاده شده و حاکی از حوادث بعد از فوت آخوند و هیجانات جاری در عراق می باشد و مربوط به زمانی است که دولت امپراطوری روس به خاطر استخدام مستر شوستر آمریکایی دولت مشروطه ی ایران اولتیماتوم داده و چون مجلس ملّی اولتیماتوم مزبور را رد کرده است ،امپراطوری روس سپاهیان خود را تا حومه ی پایتخت، پیش آورده و از دولت نوپای مشروطه ، غرامت جنگی خواسته است و به دنبال این حادثه ی عجیب که موجودیت کشور و استقلال ایران را به خطر انداخته بود ، آخوند خراسانی به یاری مراجع عتبات عالیات ، قصد آمدن به ایران را برای اعلام جهاد داشتند که ناگهان فوت کرده و در حالی که هیجانات ناشی از این اقدام در عتبات عالیات هنوز فرو ننشسته بود ، شیخ الشریعه اوضاع عراق را به اطلاع «حاج میرزا مهدی مجتهد زنجانی» رسانده  و نسخه ای از اعلامیه ی خود را برای تکثیر  و توزیع در ولایت خمسه (زنجان و توابع آن) برای حاجی میرزا مهدی مجتهد فرستاده است.

تفاوت حاجی میرزا مهدی با دیگر طُلّاب حوزه ، این بود که او از سوی مادر نواده ی «شیخ مرتضی انصاری» بود و شیخ در زمان حیات خود بر همه ی مراجع زمانی خویش، برتری داشت. در کتاب زندگینامه ی «آخوند ملّا کاظم خراسانی» از خاندان سادات موسوی زنجانی ، یعنی میرزایی ها و موسوی ها از سه تن نام برده شده است. «آقا میرزا ابراهیم» بزرگترین فرزند «حاجی میرزا ابوالمکارم مجتهد زنجانی» ، «حاجی میرزا مهدی مجتهد زنجانی» و «حاج سید محمد موسوی»

 

 

شیخ الشریعه اصفهانی 

 

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.