تظلم نامه مادر «سرهنگ محمود خان دویران» به مرحوم «حاج میرزا ابوالمکارم » و دوایر دولتی
عریضه کمینه جان نثار والده «محمودخان سرهنگ دویران» که خواهر «زین العابدین خان سرتیپ دویران» است- تصدق حضور مبارکت شوم، مدتی است نور چشمی «محمودخان سرهنگ» حسب الامر مسافر گشته و این کمینه ضعیفه سوای از آن کسی ندارم. با وصف این گونه بیکسی دو سه قریه علاقه ملکیه داشتم، ایمسال (امسال) بعد از رفتن سواره دویران امورات ایل به دست «کریمخان» افتاد. انواع و اقسام ظلم و تعدّی و بیاعتدالی در حق کمترینان نموده، من جمله قبل از چندی بدون جهت «کریم خان» و پسرش «نورالله خان» جار و جمعیت کشید به سر دو قریه (قریه اوچ داش، قریه مغانلو) این ضعیفه ریخته، در هر دو قریه در هر چه در خانوار و رعایا و اموال و احشام بود، بالتمام چاپیده، غارت کردند و هر چه محصول بود، بالمرّه غارت کردهاند و یک نفر از رعایا را «نورالله خان»به قتل رسانیده و یک نفر هم زخمدار است. در آن قریه مالی از برای رعایا و محصولی باقی نمانده و علاوه از آنها قریه قراقشلاق که ملک کمینه است، دو حصه اموال و محصول آن را غارت کردهاند و مشارالیها به نوعی به کمینه تنگ گرفتهاند که نعش مقتول را هم از دست آدم کمینه گرفته و نگذاشتند بیایم در زنجان به حکومت عارض شوم. بالاخره به نوعی به زنجان آمدم در حضور جناب «حاجی میرزا ابوالمکارم مجتهد» متظلّمه بوده، حکم شرعی گرفتهام. الحال سوای از حضرت اجل اکرم افخم روحی فداه امیدی ندارم و «محمودخان سرهنگ» را برادری و کسی ندارد که جبران خسارت نماید. استدعای کمینه احقاق حق حضرت اجلّ اکرم والا است. به خاطر امیر مؤمنان علیه السلام علاجی درباره مظلومیّت کمترینه فرمایید که دادرسی بوده، بلکه رعیت بیچاره که خانه خراب شده، مال آنها برسد آسوده دعاگو باشند. امر، امر والا است. کما هی مظلومیته کمینه و قتل و غارت و اسیر بودن کمینه در نزد جناب اجل اکرم افخم آقای امین الحضره و در محضر جناب «حاجی میرزا ابوالمکارم» محقق و معلوم گشته. هر گاه تحقیق مراتب از ایشان فرمائید، البته عرض خواهند کرد. «نورالله خان» الان از حضور عرف و شرع طفره کرده، هر چه حکومت عرفیه و شرعیه احضار کردهاند، حاضر نشده. قربانت شوم «کریم خان» ایل را تمام کرده. خانواده سرتیپ مرحوم را بالمرّه پایمال نموده. علاجش با سرکار است. زیاده چه عرض کنم امر، امر والا است.
سند و خوانش: میرغوغا