رفتن به محتوا رفتن به فوتر

سید جمال‌الدین اسدآبادی و حاجی میرزا ابوطالب زنجانی

سید جمال الدین اسدآبادی

«سید جمال‌الدین اسدآبادی»  و «حاجی میرزا ابوطالب زنجانی»

«حاجی میرزا ابوطالب زنجانی»  در سفری که «سید جمال‌الدین اسد آبادی» به ایران کرده بود ، با او آشنا شد و این دو تحت تأثیر یکدیگر قرار گرفتند. می‌دانیم که «سید جمال» را به خاطر انتقاد‌های بی پروایش از استبدادِ قجری، با وضع فجیعی از تهران بیرون کردند و او به امپراتوری عثمانی رفت و مدت زمانی در پایتخت عثمانی اقامت گزید. هنگامی که «سیدجمال‌الدین اسدآبادی» در حرم شاه عبدالعظیم بست نشسته بود، «حاجی میرزا ابوطالب زنجانی» که از علمای معروف تهران و مورد توجه شاه بود، وساطت کرد تا دولت و صدراعظم از سختگیری درباره او دست بردارند و به استناد اسناد موجود، «ناصرالدین شاه» نیز قصد آزار او را نداشت ولی «امین السلطان» صدراعظم ایران، دست بردار نبود!

در این مورد مرحوم «آیت‌اله حاجی آقا رضا زنجانی» برای این نگارنده نقل می‌فرمودند که:«مرحوم حاج میرزا ابوطالب» ، پدرم (حاج سید محمد مجتهد زنجانی) را که دامادش بود، به شاه عبدالعظیم فرستاد که به دیدار سید جمال برود، در فرصت مناسب به او نزدیک شود و به طور خصوصی، این پیام محرمانه را از سوی «حاجی میرزا ابوطالب» به «سید جمال» برساند که “من با شاه صحبت کردم و شاه هم موافقت کرده است، فقط از شما خواهش می‌کنم چند روزی به طور علنی از بدگویی نسبت به شاه و صدراعظم و مقامات دولتی خودداری کنید”.»

پدرم می‌گفت وقتی «سیدجمال» این پیام را شنید با فریاد صدایش را بلند کرد و گفت:«اگر این حرف‌ها را من نگویم چه کسی بگوید؟ اگر اکنون نگویم پس کِی بگویم؟»

باری، «سید جمال» که از ایران با وضع ناهنجاری تبعید شده بود از تهران به استانبول رفت ولی ارتباط او با «حاجی میرزا ابوطالب» قطع نشد و این دو پس از آن واقعه با یکدیگر مرتباً ارتباط داشتند تا آن که جاسوسان صدراعظم، نامه‌ای را که «حاجی میرزاابوطالب» برای «سید جمال» نوشته بود، از اداره پست استانبول دزدیدند و به تهران فرستادند. صدراعظم نیز آن را پیش شاه برد و چون مفهوم نامه نکوهش استبداد و بدگویی نسبت به اوضاع و احوال استبدادی پایتخت ایران بود، شاه غضبناک شد و ضمن دستورات شدیدی علیه او وی را “سید فضول خمسه‌ای” نامید، درحالیکه پیش از این ماجرا نسبت به ایشان توجه و احترام خاصی قائل بود.

در همین هنگام بود که شاه مورد سوءقصد قرار گرفت و کشته شد. پس از آن تا زمانی که سید در قید حیات بود، رابطه «سید جمال» و «حاج میرزا ابوطالب» برقرار بود.

سفرای انگلیس و گزارش‌های ارسال شده از تهران به لندن، «حاج میرزا ابوطالب» را رئیس و رهبر مرکز خفیه (پنهانی) “اتحاد اسلام”، دانسته‌اند. در ارتباط این دو مرد نامی در آرشیو دولت عثمانی، سندی وجود دارد که رونامه نگاری به نام «دروموندولف» در مصاحبه با نماینده باب عالی در مورد «سید جمال‌الدین اسدآبادی» و ارتباط او با «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» این اظهار نظر «سید جمال» را در مورد «حاج میرزا ابوطالب» به شرح زیر نوشته است:

من غالب ممالک شرقی و اسلامی را گشته و سیاحت کرده و با علمای بزرگ و رجال سیاسی و افضلِ برجسته آن ممالک ملاقات و صحبت کرده‌ام ولی تاکنون در هیچ یک از بلاد اسلامی یا مشرق زمین، نظیر «حاج میرزا ابوطالب زنجانی» را در میان علما روشن ضمیر، پیدا نکرده و ندیده‌ام.

 

«دکتر رستمی» محقق و پژوهشگر تاریخ، که مطالب یاد شده فوق نتیجه تحقیقات اوست، در این مورد چنین می‌نویسد:

«این سند،برگرفته از مجموع اسناد باب عالی در استانبول، پوشه  قاجاریه  و دوره ناصری درباره مذاکرات  «درموندولف» و باب عالی پیرامون تأثیر و نقش «سید جمال‌الدین»  و علمای نجف و ایران در بیداری اسلامی و اتحاد دو ملت ایران و عثمانی می‌باشد.»

از آقای «دکتر رستمی» به مناسبت اهدای این سند، صمیمانه سپاسگزاریم.

 

 

 

حاجی میرزا ابوطالب زنجانی

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.