«میرزا ابوالقاسم قائم مقام»
«میرزا ابوالقاسم قائم مقام ثانی» وزیر«عباس میرزا» نایب السلطنه و صدراعظم«محمدشاه قاجار» پسر«میرزا عیسی فراهانی» مشهور به«میرزا بزرگ قائم مقام اول» و از رجال بزرگ ادب و سیاست و از مفاخر ایران بود. «قائم مقام» از سال 1239 تا 1241 قمری از دستگاه«عباس میرزا» نایب السلطنه، معزول و مطرود بود و پس از عزل از تبریز به تهران آمد و«فتحعلیشاه» پس از چندی او را به وزارت و سرپرستی«فرخ سیر میرزا نیّرالدوله» پسر چهل و پنجم خود که به حکومت همدان منصوب شده بود، تعیین و روانه نمود. در سال 1241 قمری که به تحریک دیگران و نادانی و بی اطلاعی زمامداران امور این مملکت از اوضاع دنیا قرار شد که جنگ بین ایران و روس درگیرد، برنامه این بود که ایران، مغلوب و منکوب گردد. پیش از آغاز جنگ، با«قائم مقام»هم مشورت شد و او از روی اطلاعات کافی، به هیچ وجه به چنین جنگی راضی نبود و علناً مخالفت خود را اظهار داشت. اما کلام او را نشنیدند و نتیجه جنگ را دیدند. بزرگ ترین خسارتی که در آن جنگ به مملکت وارد آمد، عهدنامه ترکمانچای بود.
اما کشته شدن«قائم مقام» به این طریق صورت گرفت:«محمدشاه» او را در 24 صفر 1251 قمری از باغ لاله زار که منزلش بود، به نگارستان احضار کرد و خواست که همان روز یا روز بعد او را بکشد. به«محمدشاه» گفتند که در ماه صفر، سیدی را کشتن، بدشگون است، بگذارید که ماه صفر تمام شود. این بود که پس از شش روز زندانی کردن، در سلخ صفر او را خفه کردند.
«میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام» نثر فارسی را از تشبیهات و افکار سبک هندی، بیرون آورده و در نوشتجات خود تا توانسته است، لغات مانوس مصطلح به کار برده و شالوده نثرنویسی امروز را ریخته و یک تنه اسلوب نویسندگی را عوض کرده و آن را به پایه دوره های قبل برگردانده است. می گویند وقتی که«محمدشاه» امر به حبس او داد، سفارش کرد که به او قلم و کاغذ ندهند و اگر چیزی برای شاه نوشت، نیاورند و می گفت در قلم این مرد، معجزه ای است! می ترسم خواندن نوشته او مرا از تصمیمی که گرفته ام، باز دارد. از جمله تالیفاتی که به«میرزا ابوالقاسم خان قائم مقام»نسبت می دهند، کتابی است به نام«شمایل خاقان» که قسمتی از تاریخ قاجاریه به سبک قدیم بدون مدرک و دلیل می باشد که بیشتر مطالبش به افسانه شبیه بوده است.