رفتن به محتوا رفتن به فوتر

فراز و نشیب های روابط ناصرالدین شاه با حاجی میرزا ابوطالب زنجانی

 

 

روحی وجسمی فداک ؛رقیمه کریمه رسید. ازسلامت مزاج شریف عالی مستحضرگردید، فقره بی احترامی قولی را! جناب آقای حاج سیّاح نقل کرد و محقق است ؛ آمدن بنده گویا جزء مطالب غیر واقعه باشد! مطلقاَ همچه خیالی ندارم ،عجالتاً اسباب ماندن[درتهران] بطورخوب فراهم است و محال است خود را بی دلیل غراب[کلاغ سیاه] خمسه بکنم !! هنوز هم نتوانسته ام از عهده حالات لازمه در مادّه حضرت آقایان برآیم تا بعد چه شود؟! حضرت ظّل السلطان میخواستند برای حضرت مستطاب عالی، عبای ترمه بفرستند،به هزار ملاحظه مانع شدم و قرار گذاشتم تبدیل به چیزی دیگر بفرمایند، مانند ساعت قیمتی و یا انگشتر و یا قوطی انفیه، گویا به عقل ناقص خود بد نکرده باشم !! به حاجی سید اسداله به اجازه بنده خلعت ..مرحمت فرمودند و در حضور بنده مخلّع شدند و مبارکباد گفتم. درباب ملاحسین : باید بطهران بیاید و شرط الاول آنکه در کاروانسرا یا حجره منزل کند که بنده بتوانم تقویت معنوی از او بکنم ،الثانی :ممکنه کمتر نزدمن بیاید تا منهم بتوانم به قاعده کارهایش را صورت بدهم، مثل آقا جلیل که الآن با ابوالفتح که در محضر ملا آقا محمد مشغول مرافعه هستند و تا امر خدا از جانب همایونی تاکید فرموده شده است!! ولد ابوالفتح و آقا خلیل به هرطرف دوید و بنده را محرک قرارداد! التزام گرفته شد تا حدش را بداند؛ مع القصه اسباب تباهی “قربان قلی” را به حول الله بطوری فراهم بیاورم که لذت ببرد !! اسباب هم موجوداست و شهود هم حاضرند،حکم قصاص با ماَمور و ملا حسین وارد بشود، آنوقت لذت دارد !مطلب هم سابقه دارد ،خوب پیش میرود و رفع آزردگی جناب مستطاب عالی هم به قاعده میشود؛ هرکاری اسباب لازم دارد و اسباب اینکار هم ملا حسین است، به تفصیل را حاجی اسداله عرض خواهد کرد، زیاده زحمت افزای خاطر عالی نمیشود.
تفصیل شرفیابی حضورملوکانه در دیروز و مرحمتهای کامله همایونی را حاجی اسداله عرض میکند و هکذا ملاقات متمدّنانه ؟! باحضرت ظل السلطان را خودم هم بعد عرض میکنم؛ زیاده مجال ندارم.

مجالی شد،به طور اختصارعرض میشود: پریروزحضرت مستطاب اسعدِاشرفِ والآ، ظلّ السلطان فرستاده بودند که دوسه (ساعت) به غروب مانده منتظر خواهم بود. شرفیاب شدم آنقدرملاطفت و مهربانی و بزرگی فرمودند که من شرمسارشدم ، حتی اینکه فرمودند: خداوند به جنابعالی و من صد و بیست سال عمر بدهد که به یکدیگر تبریکات بکنیم ! سلاملُق من میمون است که پسر پیغمبر تشریف آورد، اگر ده نفرمثل شما با غیرت و با بصیرت در ایران شود، این مملکت مثل سائر ممالک متمدنّه بود؛ بعد گرم صحبت شدیم الی غروب … انتهی
و فی ضمن، مطلبِ مواعید انشااله عنقریب، وضع جدید به سمع شریف جناب مستطاب عالی خواهد رسید. مجلس تحویل را هم در دو موعد بودم و مکرراً خواستند و طرف یسارِ متصل به اریکه سلطنت را هم معین فرموده بودند.، رفتم،ب یواسطه، فلان آقا؟ رفته بود و آنجا نشسته بود!! اعلیحضرت همایون بدست اشاره فرموده بودند پس برو! برای آن جناب خیلی بدگذشته بود! معروف است هم این مطلب وهم آنشخص.
دیروزبه حضور ملوکانه احضارشدم ،حضرت ظل السلطان قبل ازمن شرفیاب شده، پرتقالی برای بنده درخلوت کریمخان فرستاده احوالپرسی فرمودند؛ حاجی ملاعلی هم قبلاً احضارشده بود. قبل ازبنده سائرین هم بودند که احضارنشدند. درمنزل حاجب الدوله تشریف داشته و حاجی ملاعلی را با حضرت نایب السلطنه در توی حیاط دیدم نشسته بودند، حضرت نائب السلطنه برخواستند و سلام و تعارف به عمل آمد. و باحاجی هم فی الجمله مسافت هم زیاد بود، وقتی که شرفیاب شدم، وقت ورود و مراجعت قیام  همایون به عمل آمد، همه هم بودند، تارهََ[برخی] فرمایشات هم فرمودند و جواب هم عرض شد، یکی : مراجعت اینجانب بخمسه بود، حضرت ظل السلطان پریروز تا نصف اوطاق بنده را بدرقه فرمودند، از مراحم ایشان خیلی ممنون هستم، و از مرحمت شاهنشاه ممنونتر، چون موجب مسرت جناب مستطاب عالی بود. نوشتم (ابوطالب الموسوی، حدودسال ۱۳۰۳ قمری)

تقدیم به پژوهشگران تاریخ زنجان

بازخوانی از میرغوغا

سند از آرشیو محسن میرزایی

ظل السلطان

میرزا ابوطالب زنجانی

اشتراک گذاری

ارسال نظر

0/100

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.