رفتن به محتوا رفتن به فوتر

به یاد استاد محسن میرزایی، موسس و مدیر هستان آنلاین

سیصد و شصت و پنج روزی که گذشت، هرگز برای تسکین غم جانکاه فقدانت کافی نبود. هنوز مثل همان روز تلخ نخستین که از میان ما رفتی، قلبم از این اندوه سنگین فشرده می شود و چه بسا که بیشتر از پیش، غمگینم. چرا که هر روز جای خالی تو را با همه وجودم حس می کنم. چقدر برای چشمان آبی دریاییت، قلب پر از مهر و صدای گرمت دلتنگم….

به یاد معلم بی نظیر و عزیزم، شادروان«استاد محسن میرزایی» – 1402/03/22

*******

 آن را که غمی چون غم من نیست، چه داند- کز شوق توام دیده چه شب می‌گذراند؟

 وقت است گر از پای درآیم که همه عمر- باری نکشیدم که به هجران تو ماند

 سوز دل یعقوب ستمدیده ز من پرس- کاندوه دلِ سوختگان، سوخته داند

 ما بی تو به دل، بَر نزدیم آب صبوری- در آتش سوزنده، صبوری که تواند؟

 هر گه که بسوزد جگرم، دیده بگرید- وین گریه نه آبیست که آتش بنشاند

 شیرین ننماید به دهانش شکر وصل – آن را که فلک زهر جدایی نچشاند

 ترسم که نمانم من از این رنج، دریغا- کاندر دل من حسرت روی تو بماند

 فریاد که گر جور فراق تو نویسم- فریاد برآید ز دلِ هر که بخواند…

اشتراک گذاری

ارسال نظر

هستان روایت‌هایی است از دل تاریخ به قلم محسن میرزایی

کلیه حقوق مادی و معنوی این وب‌سایت متعلق به محسن میرزایی می‌باشد.